1- اولین پیام این ازدواج این است کسانی که به خاطر ثروت و مال و منال دنیوی با فردی ازدواج میکنند، با معیارهای اسلامی فاصله دارند، پس در ازدواجها باید هماهنگی از نظر اقتصادی رعایت شود، همچنانکه پیامبر به این مساله توجه داشتند.
2- شناخت و آگاهی: پیامبر اسلام(ص) و خدیجه (س) با آگاهی و شناخت کامل از اخلاق، رفتار و خانواده همدیگر، ازدواج کردند، آنان، رشد یافته، بزرگ منش، خردمند، بصیر و مستقل در اندیشه و عمل بودند و با متانت، وقار و درایت تصمیم سنجیدهای گرفتند. چیزی که امروزه کمتر در ازدواجها به آن توجه میشود، رشد جسمانی، عقلانی و عاطفی جوانان را در نظر نمیگیرند و بدون داشتن این معیارها اقدام به تشکیل خانواده میکنند که آسیبهای زیادی را متوجه زندگی مشترک میکند.
3- مشورت: پیامبر در این باره با عموی خود، ابوطالب مشورت کردند و او را واسطه قرار دادند، خدیجه نیز با عموی خود، ورقه بن نوفل، صحبت کردند آنان در مراسمی و با حضور بزرگان دو خانواده عقد ازدواج خود را برگزار کردند.
جوانان امروز تا چه اندازه در انتخاب و گزینش همسران، با والدین و افراد آگاه و دلسوز مشورت میکنند؟ از تجارب دیگران چه میزان بهره میبرند؟ آیا با یک نگاه و علاقه سطحی و یا داشتن شناخت چند روزه، برای انتخاب کافی است.
4- تجملات و ریخت و پاشهای افراطی: یکی از بزرگترین موانع و مشکلات جوانان برای ازدواج، تجملات و چشم و هم چشمیها، توقعات و انتظارات بی حد و اندازه اطرافیان است، در حالیکه سادگی و بی آلایشی در ازدواج اسلامی توصیه شده است.
5- مهریههای سنگین: حضرت خدیجه(س) مهریه ازدواجش را از مال خودش قرار داد و ضامن مهر خود شد. عدّهای به این امر اعتراض کردند، ابوطالب(ع) جواب داد: «اگر شوهران دیگر مانند فرزند برادر من باشند، زنان به گرانترین قیمتها و بیشترین مهریه آنان را طلب خواهند کرد و اگر مانند شما باشند مهر گران از ایشان طلب خواهند نمود»
حال مقایسه کنید مهریه این ازدواج را با مهریههای سنگین و غیر معقول امروز که اغلب مردان توان پرداخت آن را ندارند و قرار دادن چنین مهریههایی که خارج از توان اقتصادی مردان است عقد را دچار مشکل میکند.
6- زندگی بعد از ازدواج: بعد از ازدواج نیز، زندگی مشترک پیامبر و خدیجه (س)، الگوی کاملی از زندگی زناشویی برای مردان و زنان مسلمان است، با یک زندگی درخشان و اخلاق و رفتار خیره کننده، همه را بهت زده کردند. خدیجه در برابر فرستاده خداوند همواره فروتن و خاضع بود خود را کنیز خدمتگزار و یا همراه و همدم پیامبر میدانست از هیچ کوششی در خدمت رسانی به رسول خدا دریغ نمیکرد. تمام اموال و دارایی خود را با افتخار، در راه گسترش ندای توحید، در اختیار همسرش قرار داد، او به حق میدانست که خوب شوهر داری کردن، جهاد در راه خداوند است و سراسر زندگی مشترکش را اینگونه سپری کرد.
دختران و زنان و نیز مردان جامعه اسلامی باید در راه کسب نجابت، پاکی و درایت، شهامت و شجاعت و وقار و متانت، خردمندی و نواندیشی، صداقت و راستگویی، سخاوت و کرامت، امانت داری و خدمتگزاری، زندگی این زوج نمونه تاریخ را الگوی عملی خود قرار دهند.
با توجه به این سخنان، میتوان گفت: برای رسیدن به معیارهای صحیح ازدواج اسلامی باید جوانان در راه کسب تجربه و شناخت و آگاهی بیشتر، با افراد آگاه مشورت کنند و کتب مفیدی که در این زمینه نوشته شده است را بخوانند، بین ملاکهای واقعی و غیر واقعی تمایز قائل شوند و خود را اسیر معیارهای خیالی و خود ساخته و خرافی نکنند. تجملّات و توقعات بیش از اندازه را کنار بگذارند و واقعیات را آنگونه که هست بپذیرند. مهریههای سنگین را قبول نکنند. به اخلاق و رفتارهای مطلوب و ارزشی بهای بیشتری بدهند و زندگی مشترک خود را بر پایههای صداقت، صمیمیت، احترام و محبت بنا گذاری کنند.
آری اغلب طلاقها، برخی از جرمها و رواج فحشا، اسراف، تأخیر ازدواج، نابسامانی روابط همسران همه و همه ناشی از فاصله گرفتن از الگوهای دینی است.
منابع:
1. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، دار التبلیغ اسلامی
2. قمی، عباس، منتهی الآمال، مطبوعاتی حسینی
3.کرمی فریدونی، علی، جلوههایی از فروغ آسمان حجاز
4. ابراهیم امینی، انتخاب همسر، سازمان تبلیغات اسلامی
5. عقیقی بخشایشی، محمد پیامبری که از نو باید شناخت
6. کتاب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت
ازدواج حضرت محمد(ص) با حضرت خدیجه(س) به دلیل ایمان و فداکاری آن بانوی بزرگوار و آینده دین اسلام بود که بهترین ثمره این پیوند وجود اطهر صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) و بقای نسل آن حضرت از این طریق بود.
به گزارش ایسنا، دهم ربیع الاول مصادف با سالروز ازدواج رسول خدا حضرت محمدبن عبدالله(ص) و حضرت خدیجه(س) است. درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربرکت پیامبر میگذشت که با بانوی چهل سالهای به نام «خدیجه» که برترین بانوی روزگار خویش بود، پیمان زندگی مشترک را امضاء کرد و فصل جدیدی در زندگیاش آغاز شد.
در این گزارش با مروری کوتاه به جریان ازدواج آن دو بزرگوار که “پدر و مادر امت اسلامی” هستند سعی میکنیم بیشتر به ویژگیهای این پیوند مقدس اشاره کنیم که میتواند برای جوانان جامعه امروز در انتخاب درست همسفران و همسران خود و ملاک قراردادن آنچه که زندگی را لذت بخش و سعادتمند قرار میدهد کمک و راهنمایی کند.
نگاهی به پیوند محمد امین و خدیجه کبری
ازدواج پیامبر با «خدیجه» شباهتی به ازدواجهای شناخته شده نداشت، بلکه در نوع خود بی نظیر و دارای ویژگیهایی بود، چراکه این پیوند مبارک و مقدس نه ثمره زودگذر و دوستی بی پایه و اساس بود و نه برخاسته از انگیزههای مادی یا دیگر امور و اغراض و اهداف رایج که در ازدواج چهرههای مشهور و سرشناس دنیا وجود دارد. و نیز هدفهای سیاسی نیز در امضاء و تشکیل این زندگی مشترک و ساختار آن، نقشی نداشت.
همه چیز از آن سفر اقتصادی شروع شد که حضرت محمد(ص) همسفر کاروان تجاری خدیجه(س) شد هرچند فاصله زیادی میان سطح زندگی پیامبر و ثروتمندترین بانوی عرب بود، اما آن بانوی خردمند شنیده بود و خوب میدانست که آینده درخشان و بسیار امیدبخشی در انتظار پیامبر است. بر این اساس بود که بانوی پرشرافت حجاز، برنامه پیوند با پیامبر را تهیه کرد و خود با قداست و هوشمندی ویژهاش سخن را در مورد آن مطلب با پیامبر آغاز کرد و از آن حضرت تقاضا نمود که گام به پیش نهد و از راه پدرش «خویلد» یا عمویش از او خواستگاری نماید، اما پیامبر با وجود پیشگامی بهترین و ثروتمندترین بانوی جهان عرب برای پیوند با او، بهتر میدید که با بانویی که از نظر اقتصادی و مادی با او هماهنگ باشد زندگی مشترک را آغاز کند و به همین دلیل هم از «خدیجه» پوزش خواست و به او پاسخ مثبت نداد.
اما از آنجایی که «خدیجه» بانویی خردمند، دوراندیش، آگاه و بافضیلت بود در برابر دلیل پاسخ منفی پیامبر به ازدواج با او گفت: «آیا کسی که تصمیم گرفته است خویشتن را به پیامبر ببخشد و جان ناقابل را فدای او کند، برای او مشکل است که ثروت و دارایی خویش را نیز بر او ببخشد و هر آنچه دارد همه را نثار قدم دوست کند؟»
و با این دیدگاه بود که از پیامبر تقاضا نمود تا عموهای خویش را به خانه پدرش “خویلد” گسیل دارد و بطور رسمی از او خواستگاری کند.
عموهای پیامبر پس از شنیدن این خبر شادی بخش که در نوع خود بی نظیر بود، شگفت زده شدند و عمههای آن حضرت نیز با شنیدن خبر این پیشنهاد از سوی بانوی حجاز، در بهت و حیرت فرورفتند، چرا که براستی هم، رخداد شگرفی بود!! آنها به اقامتگاه بانوی حجاز شتافتند و او را از پدرش «خویلد» یا عمویش، برای پیامبر خواستگاری کردند. وقتی موضوع مهریه پیش آمد که باید مهریهای درخور مقام و موقعیت بانوی بزرگ حجاز از سوی پیامبر تقدیم گردد. در این لحظات بود که دگرباره بانوی حجاز به کار جالب و شگرفی دست زد و با هدیه نمودن چهار هزار دینار به پیامبر، از آن گرانمایه جهان هستی تقاضا کرد که آن را به عنوان مهریه به پدرش «خویلد» بپردازد، گرچه در یک روایت آمده است که جناب «ابوطالب» مهریه را با سرفرازی و شادمانی از اموال خویش تقدیم داشت و پیمان زندگی مشترک به امضاء رسید.
این پیوند مبارک به بهترین صورت تحقق پذیرفت و پیامبر به تقاضای «خدیجه» به اقامتگاه او گام نهاد. از آن لحظات بیادماندنی بود که دیگر «خدیجه» همواره احساس مینمود که نیکبختی در کاملترین شکل ممکن به او روی آورده و خورشید خوشبختیاش طلوع نموده است، چرا که او به بزرگترین آرزوی خویش یعنی ازدواج با پیامبر رسیده بود.
بانوی بزرگ حجاز در این زندگی مشترک پسرانی بدنیا آورد که همگی آنان در کودکی از دنیا رفتند و دخترانی به نامهای «زینب» و «ام کلثوم» و «رقیه» و «فاطمه» به او و پیامبر ارزانی شد که کوچکترین، اما برترین و پرشکوهترین آنان فاطمه (س) بود.
خصوصیات پیامبر اکرم (ص)
جوانمرد مکّه دارای ویژگیهای خاصّی بود که توجّه خدیجه را به خود جلب نمود، دارای تقوی، معنویت، پاکدامنی، عفت، امانت داری، حسن خلق، راستگویی و صداقت بود که باعث علاقمندی خدیجه شد. وجود این همه فضایل و مکارم اخلاقی و رفتاری در پیامبر(ص) بود که ثروتمندترین زن قریش آمادگی خود را برای ازدواج با ایشان اعلام کرد. علّت پیش قدم شدن حضرت خدیجه در ازدواج با پیامبر، وجود آن همه فضیلت اخلاقی، کرامت، شرافت، اصالت خانوادگی و…… در وجود مقدس پیامبر بود.
دهم ربیع الاول سالروز ازدواج رسول اكرم(ص)با حضرت خدیجه است. ضمن عرض تبریک این روز، مركز خبر حوزه مطلبی را منتشر كرده كه در پیمیآید:
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خدیجه كبرى (علیها السلام ) ازدواج نمودند(1). در احادیث منابع شیعه و اهل سنت آمده است كه حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در دانش و اطلاع به كتب زمان خود معروف بوده است.
او از زنان قریش بوده و علاوه بر كثرت اموال و املاک به عقل و كیاست نیز بر دیگرن برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مباركه»، «سیده نسوان» و «ملكه بطحاء» مینامیدند. او از كسانى بود كه انتظار قدوم پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را مىكشید و همیشه از علمای آن زمان نبوت آن حضرت را جویا مى شد.
هنگامى كه خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) شرفیاب شد، نخستین سؤالی كه از آن حضرت كرد، در خصوص مهر نبوت بود.
اشعار فصیح او در مدح رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) و كمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است كه گویای علم و ادب و محبت اوست. در همان روزى كه آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه (علیها السلام ) ایمان آورد.
حضرت خدیجه (علیها السلام ) از مال خویش و میراثى كه به او رسیده بود تجارت مینمود، چندى نگذشت كه از بزرگان تجار شد، بهگونهاى كه هشتاد هزار شتر اموال تجاری او را حمل میكردند و هر روز امول او زیادتر مىشد. بر بام خانه او، قبهاى از حریر سبز با طنابهاى ابریشمی بود كه علامت جلالت آن بانوی اول اسلام بود.
افراد زیادى مانند، عقبه بن ابى معیط و ابن ابى شهاب كه هر كدام چهار صد كنیز و غلام و خدمتكار داشتند، و نیز ابوجهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب به خواستگارى آن حضرت آمدند؛ ولى قبول نكردند. سرانجام خود حضرت خدیجه (علیها السلام)، پیشنهاد ازدواج به پیامبر (صلىالله علیه و آله) را دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصى انجام شد.
ماحصل ازدواج
خداوند دو پسر به نامهاى قاسم و عبدالله كه به آنها طیب و طاهر هم مىگفتند، و چهار دختر به نامهاى ام كلثوم و زینب و رقیه و فاطمه (علیها السلام ) به آن بزرگوار عطا فرمود.
حضرت خدیجه (علیها السلام) بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) زندگى كرد، و تا آن حضرت زنده بود، پیامبر (صلىالله علیه و آله) همسر دیگرى اختیار نكرد.
همچنین حضرت خدیجه (علیها السلام) جمیع اموال خود را به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) واگذار كرد.
آتش حسدم مشتعل شد
عایشه مىگوید: كمتر اتفاق مىافتاد كه پیامبر (صلى الله علیه و آله) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نكند، چندانكه یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم: یا رسولالله، تاكى خدیجه را یاد مىكنى؟ او پیرزنى بیش نبوده! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده) به تو مرحمت كرد! پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم! بهتر از خدیجه (علیها السلام) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتى كه مردم مرا تكذیب مىكردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتى كه مردم مرا از خود دور مىكردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانى روزى كرد در حالی كه تو را عقیم قرار داد(2).
1- فیض العلام: ص 211. قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص 67. منتخب التواریخ: ص 20. زاد المعاد: ص 344. مصباح المتهجد: ص 732. بحار الانوار: ج 95 ص 357.
2- ریاحین الشریعه: ج 2 ص 202، 207، 211.
3. اقبال الأعمال، ج 3، ص 115، باب 4، فصل 4.
آغاز امامت امام زمان (ع) ، روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 265 ه. ق است ؛ يعني روز شهادت امام يازدهم (ع) آغاز امامت امام زمان (ع) است . جالب است بدانيم که ولادت امام زمان در روز جمعه بوده و اولين روز امامتش روز جمعه و نيز بنا بر نقلي که از نظر شيعه ، بسيار مشهور است ، ظهور امام هم روز جمعه است و همچنين يکي از اسامي آن حضرت نيز جمعه است .
يکي از افراد مورد وثوق و اعتماد ائمه معصومين و خاصه امام عسکري و امام زمان (عليهما الاسلام) فردي به نام ابوسهل بود . ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختي مي گويد : پس از آن که معتمد ، امام عسکري (ع) را به زهر مسموم کرد ، من به خدمت امام عسکري شرفياب شدم ، لحظه اي بود که فرزند امام عسکري (ع) هم بر پدر وارد شده بود . امام حالش منقلب بود و شديدا ضعيف شده بودند به گونه اي که وقتي ظرف آب را براي نوشيدن به امام عسکري (ع) دادند ، قدرت نگهداري ظرف آب را نداشت و مي لرزيد و دندانهاي امام عسکري که به کاسه نزديک شده بود مي خورد و من صدايش را مي شنيدم . در اين لحظه وقتي که امام زمان (ع) وارد شد ، به محض اين که چشم امام عسکري به امام زمان افتاد ، بسيار خوشحال شد اما لحظه اي گريست و بعد او را به عنوان آخرين وصي رسول الله و آخرين امام مؤمنين و به عنوان حجت بر حق خدا معرفي کرد و وصيت و سفارش خود را به امام زمان نمود . در اين لحظه گويي احساس شد لحظه آغاز قبول مسؤوليت امامت امام زمان بود . بعد امام عسکري رو به امام زمان کرد و فرمود :« يا سيد أهل بيته ! اسقني بالماء فإني ذاهب إلي ربي ؛ (1) اي بزرگ خاندان خودت ! آبي به من بنوشان ؛ زيرا من به زودي به سوي پروردگارم خواهم شتافت ».
امام زمان (ع) هم آب را به دست پدرش داد و بعد به پدرش کمک کردند تا او وضو بسازد . صحبت هايي هم بين امام عسکري و امام زمان (عليهما الاسلام) صورت گرفت آن گاه امام عسکري (ع) به درجه رفيع شهادت نايل گشتند .
البته اين مسائلي بود که درباره ي امام زمان و آغاز امامتشان است ، ولي چيزي که بايد به عنوان حجت براي مردم باشد اين است که براي اثبات حجت بودن امام زمان و امامت ايشان طبيعي است که شيعيان او هم دلايل قانع کننده اي که باعث اطمينان خاطر بشود نياز دارند .
ابوالاديان يکي از خدمتگزاران و يکي از دوستان نزديک امام عسکري (ع) بود . ابن بابويه (ع) به نقل از ابوالاديان مي گويد : امام عسکري (ع) به من مأموريتي داد که به مدائن بروم و نامه هايي را به آنجا برسانم . امام عسکري (ع) به من فرمود : ابوالاديان ! وقتي بعد از پانزده روز از مدائن برگشتي ، شهر سامرا را پر از شيون و غوغا خواهي يافت ، زيرا که من به شهادت خواهم رسيد . من نگران شدم و از امام راجع به جانشين شان پرسيدم : وقتي شما به شهادت رسيديد ، چه کسي بايد امامت امت را به عهده بگيرد ؟ امام عسکري در جواب به من سه نشانه داد ؛ نشانه اول : آن کسي که بر بدن من نماز بگزارد . دوم : آن کسي که جواب نامه ها را از تو طلب کند و نشانه ي سوم : کسي که بگويد در هميان و کيسه ها چه چيزي وجود دارد . حيا مانع شد که راجع به کيسه از آقا بپرسم ، نپرسيدم و با نگراني سفرم را آغاز کردم و به مدائن رفتم . مأموريت را انجام دادم و وقتي برگشتم همان گونه که امام عسکري گفته بود ، ايشان به شهادت رسيدند . آن گاه چيزي که براي من مهم بود اين بود که بدانم چه کسي جانشين امام يازدهم و به عنوان امام دوازدهم و حجت بر حق خداست . وارد بيت امام عسگري شدم ،ديدم برادرش جعفر بر جايگاهي نشسته است و همه ي واردين به اوتسليت مي گويند . گويي اين گونه وانمود مي شود که او به عنوان جانشين امام عسکري است ، در حالي که من او را مي شناختم و مي دانستم انساني است بد سابقه و بد عمل که مرتکب محرمات مي شد . مطمئن بودم که او لياقت امامت را ندارد اما الان در چنين جايگاهي قرار گرفته ؛ چرا که دستگاه بني عباس تلاش مي کرد او را به عنوان جانشين امام عسکري به مردم معرفي کند . در همين حال خبر آوردند که او بيايد و بر پيکر امام عسکري (ع) نماز بگزارد .
او از جاي خود حرکت کرده ، به سمت پيکر مطهر امام عسکري رفت تا نماز بگزارد ، ديدم نوجواني با جميع شيوه ها و شمايل زيبايي که دلربا بود آمد و دامن عمويش را گرفت و گفت : اي عمو ! کنار برو که من بر نماز گزاردن بر پيکر بابايم شايسته ترم .
او را کنار زد و بر پيکر امام عسکري نماز گزارد . با اين صحنه مطمئن شدم که يکي از نشانه هايي که امام عسکري داده بود تحقق يافت و اين شخص بر بدن امام عسکري نماز گزارد . منتظر بودم که نشانه هاي ديگر هم تحقق پيدا کند . در اين حالت بود که وقتي نماز تمام شد به من اشاره کرد که جواب نامه ها را بده . اين هم نشانه دوم ؛ چون نامه اي که امام عسکري به من سپرده بود و آن را به مدائن بردم ، به دوستاني که بايد مي دادم سپردم و جواب نامه هاي آن ها را به همراه بيت المال و سهم امامي که داده بودند با خودم آورده و منتقل کرده بودم . منتظر بودم نشانه ي سوم هم تحقق پيدا کند ، در همين حال جمعي از مؤمنين قم آمدند و در ميان جمعيت عزادار قرار گرفتند و گفتند : جانشين امام عسکري کيست ؟ آن ها را به سمت جعفر هدايت کردند . آن ها وقتي پيش جعفر رفتند ، پرسيدند : شما جانشين امام عسکري هستيد ؟ پاسخ داد : آري . گفتند : بگوييد که ما حامل چه چيزي هستيم و نامه اي که با ماست چه کسي و براي چه کسي نوشته است و چيزي که به همراه ماست آن متاع چيست و چقدر است ؟
جعفر با کمال عصبانيت گفت : عجب ! مردم را ببينيد که از من چه چيزي را در خواست مي کنند ، علم غيب از من طلب مي کنند ؟ من فهميدم که او امام نيست و جمعيتي که از قم آمده بودند هم با اين پاسخ او مطمئن شدند که او امام نيست و جانشين امام عسکري شخص ديگري است . در همين حال فرستاده اي از درون خانه آمد و گفت که حجت خدا ( امام زمان ) فرمودند : نامه هايي که شما اهل قم از فلان شخص و فلان شخص براي امام عسکري آورده ايد ، آن نامه ها را بياوريد و به همراه شما همياني است که هزار اشرفي در آن قرار دارد که از ميان هزار اشرفي که به عنوان سهم امام است ، ده اشرفي قلابي است که روکش طلا شده و اصل نيست .
آن ها باز کردند و ديدند هزار اشرفي سفيد هست و آن ده اشرفي را هم شناسايي کردند . ابوالاديان مي گويد : من دقيقا به همان نشانه هايي که امام حسن عسکري به من داده بود رسيدم و يقين کردم که او امام امت اسلامي و آخرين وصي پيغمبر اکرم (ص) است و آن پيامي که فرستاده شده از ناحيه امام زمان است و آن فردي که نماز بر پيکر امام عسکري گزارد امام زمان و آخرين امام شيعيان است . (2)
1. منتهي الامال ، ص 427.
2. منتهي الامال : 496/2.
منبع:کتاب ذکر نور در حضور مشتاقان ظهور
نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلكه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید. در سال روز نهم ربیع الاول كه یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است.
تصمیم گرفتیم در چند سطر كوتاه به رخ دادهایی كه پس از شهادت امام حسن عسكری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره كنیم.
* * *
روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسكری علیه السلام پس از این كه نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری كه هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد كه امام یازدهم افزون بر این كه مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده كرده بود، شب پیش از شهادتشان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری كردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام علیه السلام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.
بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با كنار زدن عمویش جعفر كه قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.
حكومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این كه مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل كرده بود. پس از شهادت امام علیه السلام كم كم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.
مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها بر اساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سال سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی علیه السلام را که نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب کرد .
عثمان بن سعید، نائب اول امام علیه السلام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام نامه های حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود كه شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناك غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان كه به اشتباه خود پی میبرند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه میشوند، همچنان دیندار بمانند.
در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص،امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنانكه خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بودهاند. آنان احكام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان میگذاشتند. سؤالات [كتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان میرسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وكالتی، كه از امام داشتند، میگرفتند [و به حضرت تحویل میدادند یا با اجازة ایشان مصرف میكردند] آنان جمعی بودند كه امام حسن عسكری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی كرد و بعد از خود، ناظر املاك و متصدی كارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.
اینها، همه دارای عقل، امانت، وثاقت، دِرایت، فهم و عظمت بودند.