امر به معروف و نهی از منکر به طور مستقیم با دین و دنیا و آبروی افراد در ارتباط است و لذا از حساسیت ویژه ای برخوردار می باشد. همان گونه که رها کردن این واجب الهی، هلاکت بار و خطر آفرین است، اجرای آن نیز بدون رعایت حدود و توجه به شرایط و مراتب و روحیات و ظرفیت افراد، زیان بار خواهد بود.
در قرآن کریم و سیره عملی بزرگان دین و سخنان آنان، نکات بسیار مهم و ارزش مندی وجود دارد که می توان از آنها برای انتخاب روش های صحیح امر به معروف و نهی از منکر مدد گرفت. در این قسمت به برخی از این نکات اشاره می کنیم.
1 توجه به ظرفیت ها
یکی از شیعیان می گوید: در حضور امام صادق (ع) در باره عده ای سخن به میان آمد. من به امام عرض کردم: ما از آنان بیزاریم، زیرا آنان به آنچه ما قائلیم، قائل نیستند. امام فرمود: با این که آنان دوستدار ما هستند اما به آنچه شما قائل هستید، قائل نیستند، شما از آنان بیزارید؟! گفتم: آری. امام فرمود: اگر چنین است ما نیز از مزایایی برخورداریم که شما از آنها بی بهره اید، در این صورت آیا ما هم باید از شما بیزاری بجوییم!؟ با آنها دوستی کنید و از آنها بیزاری مجویید، زیرا بعضی از مسلمانان از اسلام یک سهم و بعضی دو سهم… و بعضی هفت سهم دارند… سزاوار نیست بر دوش آن که از اسلام یک سهم دارد به اندازه آن که دو سهم دارد، بار بگذاریم… . 23
از این داستان، دو نکته مهم به دست می آید:
1.ما نمی توانیم فردی را به دلیل پایین بودن درجه ایمانش در انزوا قرار دهیم و با او معاشرت نکنیم.
2. از هر کسی باید متناسب با درجه ایمانش انتظار داشته باشیم و بیشتر از آن بر او تحمیل نکنیم.
علاوه بر ایمان، توجه به روحیات، قدرت تحمل و میزان شوق و ذوق و حوصله افراد، در دعوت به خوبی ها و یا دور کردن از زشتی ها مهم است. ممکن است افراد سالخورده قدرت تحمل یک یا دو ساعت سخنرانی یا پند و اندرز را داشته باشند، اما نوجوانان چنین تحملی را ندارند. در روایتی آمده است: مردی به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: ای رسول خدا! امام جماعت ما آن قدر نماز را طول می دهد که به سختی می توانم نماز را بخوانم. پیامبر(ص) آن روز با حالتی عصبانی در موعظه ای فرمود: ای مردم! شم، دیگر مردمان را فراری می دهید. هر کس با مردم نماز می خواند باید نماز را مختصر برگزار کند که در میان آنان مریض و ناتوان و کسی هست که به دنبال کاری است. 24
2 بهره گیری از روش های غیر مستقیم
بعضی افراد تحمل شنیدن اندرزها و یا انتقادهای مستقیم را ندارند، از این رو باید برای اصلاح رفتار آنان از روش غیر مستقیم استفاده کرد.
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در این باره می فرماید: (برای روش غیر مستقیم، حدیث معروفی را برای شما ذکر می کنم، ببینید این روش چقدر مؤثر است. امام حسن و امام حسین^ در حالی که هر دو طفل بودند، به پیر مردی که در حال وضو گرفتن بود، برخورد می کنند، متوجه می شوند که وضوی او باطل است. این دو آقازاده که به رسم اسلام و رسوم روان شناسی آگاه بودند، فوراً متوجه شدند که از یک طرف باید پیرمرد را آگاه کنند که وضویش باطل است و از طرف دیگر اگر مستقیماً به او بگویند آقا وضوی تو باطل است، شخصیتش جریحه دار می شود، ناراحت می شود، اولین عکس العملی که نشان می دهد این است که می گوید: نخیر، همین طور درست است، هر چه بگویی گوش نمی کند، بنابر این جلو رفتند و گفتند: ما هر دو می خواهیم در حضور شما وضو بگیریم، ببینید کدام یک از ما بهتر وضو می گیریم… .
امام حسن(ع) یک وضوی کامل در حضور او گرفت، بعد هم امام حسین(ع). تازه پیر مرد متوجه شد که وضوی خودش نادرست بوده. بعد گفت: وضوی هر دوی شما درست است، وضوی من خراب بود. این طور از طرف اعتراف می گیرند. حالا اگر در این جا فوراً [ و به طور مستقیم ] می گفتند: پیرمرد! خجالت نمی کشی با این ریش سفیدت هنوز وضو گرفتن را بلد نیستی؟! مرده شور ترکیبت را ببرد، او از نماز خواندن هم بیزار می شد. )25
ایشان در چگونگی بهره گیری از این روش می فرماید: (اگر می خواهید به شکل غیر مستقیم امر به معروف بکنید، یکی از راه های آن این است که خودتان صالح و با تقوا باشید، خودتان اهل عمل و تقوا باشید. )26
(این یک غفلت عظیم و اشتباه بزرگی است امروز در اجتماع ما که برای گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله و خلاصه برای زبان و مظاهر زبان، بیش از اندازه انتظار داریم… و می خواهیم تنها با زبان و گوش همه کارها را انجام دهیم و انجام نمی شود، ناراحت می شویم و ناله و فغان می کنیم و می گوییم:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است;
این شعر برای ما در همه زمان ها صادق بوده و هست. فکر نمی کنیم که ما اشتباه می کنیم، ما بیش از اندازه از این گوش و زبان بیچاره انتظار داریم… ما با دست خود و عمل خود خوب رفتار کنیم تا آنها با چشم خودشان ببینند، یک مقداری هم به این گوش و زبان بیچاره استراحت بدهیم. )27 سعدی می گوید:
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند
* * *
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند
البته بهره گیری از روش غیر مستقیم شکل دیگری نیز دارد و آن این که با بهره گیری از امکانات و ابزار فرهنگی جدید، از جمله نرم افزارهای آموزشی برای همه گروه های سنی، به فرهنگ سازی بپردازیم و جامعه را به سوی افکار و اخلاق پسندیده سوق دهیم که باید در جای خود از آن بحث کرد.
3 ریشه یابی و درمان
هر خطا و اشتباهی که از دیگران سر می زند، ریشه و عاملی دارد; به عنوان مثال گاهی عامل گناه، ریشه روانی دارد; مانند کمبود محبت، و گاهی عامل گناه، به مسائل اجتماعی برمی گردد; مانند: بیکاری. در این صورت، مبارزه اساسی با انحرافات ناشی از این گونه عوامل، در گرو مبارزه با ریشه هاست; یعنی تأمین محبت و نیاز عاطفی برای عامل روانی، یا ایجاد اشتغال برای عامل اجتماعی.
یکی از اصحاب پیامبر(ص) می گوید: (ما و پیامبر اکرم (ص) در مسجد بودیم که یک اعرابی (فرد ناآشنا به دستورات دین) داخل مسجد شد و مشغول ادرار گردید. اصحاب پیامبر(ص) بر آشفتند و او را از این کار منع کردند. پیامبر(ص) فرمود: با او کاری نداشته باشید. آنان او را رها کردند. آن گاه پیامبر(ص) او را نزد خود خواند و فرمود: مساجد نه محل ادرار است و نه محل کثافات دیگر; بلکه جایگاه ذکر خداوند بزرگ و نماز و قرائت قرآن است. )28
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) به نقل از روزنامه ای می نویسد:
(در چندین سال پیش، در یکی از شهرهای کوچک، واقع در ایالت فیلادلفی( آمریکا) زن ها مبتلا به قمار بازی شده بودند. ابتدا کشیش ها و روزنامه نویس ها و خطبا و فصحا تا می توانستند راجع به بدی قمار خصوصاً برای زن ها گفتند و نوشتند، ولی مثل همین حرف های خودمانی مانند گردو روی گنبد، سُر خورد و پایین افتاد و به جایی نرسید. تا آن که شهردار محل به فکر افتاد یکی دو تا باشگاه و نمایشگاه هنری زنانه دایر کند و سرگرمی های مناسب در آن جا فراهم نماید; از قبیل نمایش بچه های چاق و تندرست و جایزه دادن به مادران کاردان و از قبیل کارهای دستی و غیره که هر کدام برنامه و ترتیب خاصی داشت و مردم را سر ذوق می آورد، دو سه سالی از این جریان گذشت که زن های آن شهر به کلی قمار را فراموش کردند. )29
4 بهره گیری از فرصت
ممکن است برخی افراد به راحتی زیر بار حرف حق نروند و به اصلاح رفتار خود نپردازند. برخورد مناسب با چنین افرادی، بهره گیری از فرصت های طلایی است.
قرآن مجید داستان باغ پر میوه و زیبایی را نقل می کند که در اختیار پیرمرد مؤمنی بود. او به قدر نیاز از آن برمی گرفت و بقیه را به نیازمندان می داد. هنگامی که چشم از دنیا پوشید، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم و مستمندان را محروم ساختند. در بین آنها برادر مؤمنی بود که برادران دیگر را از بخل ورزیدن و چنین کار زشتی باز می داشت، اما کسی به حرفش گوش نمی داد.
پس از این تصمیم، شب هنگام که همه آنها در خواب بودند، بلایی فراگیر از ناحیه پروردگار بر باغ فرود آمد و آتش سوزان، آن باغ خرم و سرسبز را به مشتی خاکستر تبدیل کرد. صبحگاهان به یکدیگر گفتند: اگر می خواهید میوه بچینید، به سوی باغ حرکت کنید، مبادا کسی سخنشان را بشنود و از تصمیمشان با خبر شود.
هنگامی که به باغ رسیدند، چنان وضعی بود که گفتند: این باغ ما نیست، ما راه را گم کرده ایم. در این میان آن برادر مؤمن با قدی سرفراز و زبانی گشوده و منطقی قوی، آنان را زیر رگبار ملامت قرار داده و گفت: آیا به شما نگفتم خدا را به عظمت یاد کنید و از مخالفت او بپرهیزید، شکر نعمت او را به جا آورید و نیازمندان را از اموال خود بهره مند سازید.30
5 اقدام همگانی
کار فردی در امر به معروف و نهی از منکر، چندان مفید نیست. همان طور که اگر آب تصفیه شده و پاک را بار دیگر در جویباران رها کنیم، آلوده می شود، محیط اجتماع نیز اگر نورانی نباشد و در برابر آلودگی ها عکس العمل نشان ندهد و یا افراد آلوده و فاسد مورد تشویق قرار گیرند، مبارزه با بی بند و باری ها بسیار مشکل خواهد بود.
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) می فرماید:
باید به این نکته توجه کنیم که عمل فردی، چندان مفید نیست، آن هم در دنیای فعلی. مشکلی که امروزه در زندگی اجتماعی ما هست این است که افراد اهل عمل توجهی به عمل اجتماعی ندارند و به اصطلاح، (تک رو) هستند; در حالی که از عمل فردی کاری ساخته نیست، از فکر فردی کاری ساخته نیست، از تصمیم فردی کاری ساخته نیست، همکاری و همفکری و مشارکت لازم است. 31
6 برخورد دور از تبعیض
نکته مهمی که باید در اجرای امر به معروف و نهی از منکر مورد توجه قرار گیرد، برخورد عادلانه و به دور از تبعیض، با فسادها و خلاف کاری هاست. در عرصه مبارزه با متخلّف، زد و بنده، ملاحظات سیاسی، قومی و منطقه ای، این که فلانی دوست من است یا فلانی وابسته به فلان شخصیت است و نباید با او برخورد کرد و نظایر آن، عامل بی اعتمادی، جری شدن خلاف کاران و در نتیجه دور شدن از هدف های عالی امر به معروف و نهی از منکر است.
7 نرم خویی و مهرورزی
امر به معروف و نهی از منکر، موضوعی بسیار حساس است و باید با مهر و عطوفت و انتخاب بهترین روش های اخلاقی همراه گردد. خدای بزرگ به حضرت موسی(ع) و هارون می گوید: (نزد فرعون [که ادعای خدایی کرده است ] بروید و با او به نرمی سخن گویید، شاید پند گیرد یا بترسد. )32
همچنین خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: (ای پیامبر به خاطر برخورداری از رحمت خداوند، در برابر آنان نرم شدی و اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. )33
داد و فریاد راه انداختن، بد زبانی کردن، کتک زدن و تند خویی نمودن در برابر گناه کار با چنین وظیفه ای که از روی عشق به انسانیت و زندگی انجام می گیرد، سازگار نیست و جز نفرت و عکس العمل شدید طرف مقابل نتیجه ای نخواهد داشت.
8 امر به معروف و نهی از منکر با رعایت حقوق
هر چند امر به معروف و نهی از منکر بسیار مهم است، اما نباید در مراحل مختلف آن، حقوق مسلمانان را نادیده گرفت و شخصیت و آبرویشان را مخدوش ساخت و لذا اجازه تجسّس و پرده دری و پی جویی گناهان پنهان که در خلوت انجام می شود، به بهانه امر به معروف و نهی از منکر به کسی داده نشده است.
در تاریخ آورده اند: شبی از شب ها خلیفه دوم مشغول گشت زنی در کوچه ها و گذرها بود، به خانه ای رسید که صدای آواز از آن شنیده می شد. چون در بسته بود، خود را از دیوار بالا کشید و وارد خانه شد. گفت: ای دشمن خدا! پنداشتی خداوند چنین گناهی را بر تو می پوشاند؟ آن مرد گفت: تند مرو، اگر من گناهی کرده ام، تو مرتکب سه گناه شده ای! پرسید: کدام گناه؟
گفت: اول آن که، خداوند متعال می فرماید: (تجسس نکنید)34 و تو کرده ای; دوم آن که، خداوند می فرماید: (از درها وارد خانه ها شوید)35 و تو از پشت بام وارد شده ای ; سوم آن که، می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده اید، به خانه هایی جز خانه خود وارد نشوید، مگر این که آشنایی دهید و اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید)36 و تو بی اجازه و بی سلام وارد خانه دیگران شده ای. 37
خلیفه گفت: اگر از تو بگذرم، راه خیری هست؟ گفت: آری. سپس خلیفه او را بخشید و از خانه خارج شد و او را به حال خود رها کرد.
البته در این جا باید یاد آور شویم کارهای خلافی که باندهای خلاف کار در مخفی گاه ها و لانه های فساد برای انحراف جوانان و به دام انداختن افراد ساده و ضعیف و مبارزه با حکومت حق انجام می دهند، جرمی است اجتماعی و نه شخصی; از این رو حق برخورد قانونی با رعایت مقررات برای دستگاه های قضایی محفوظ است.
در اجرای هر چه بهتر امر به معروف و نهی از منکر، نکات مهم دیگری وجود دارد; مانند:
بازگو کردن خوبی های افراد در هنگام نهی از منکر یا تشویق عاملان به معروف، مخفیانه بودن امر و نهی، بهره گیری از روش سکوت و نادیده گرفتن لغزش ها در بعضی اوقات، خودداری از نهی از منکر به هنگام خشم و … که برای پرهیز از طولانی شدن بحث، به همین مقدار بسنده می کنیم.
پی نوشت ها:
23 وسائل الشیعه، ج 11، ص 427.
24 صحیح بخاری، ج 1، ص 31.
25 حماسه حسینی، همان، ص 99 100.
26 همان، ص 106.
27 مرتضی مطهری، ده گفتار، ص 6768.
28 صحیح مسلم، ج 1، ص 163.
29 ده گفتار، ص 69.
30 داستان این واقعه در آیات 17 تا 33 سوره (قلم) و تفسیر نمونه، ج 24 آورده شده است.
31 برگرفته از: ده گفتار، ص 68.
32 طه(20) آیه 44.
33 آل عمران(3) آیه 159.
34 حجرات (49) آیه 12.
35 بقره (2) آیه 159.
36 نور(24) آیه 27.
37 کنزل العمال، ج 3، ص 808، حدیث 8827.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه
حمزه بن عبدالمطلب، عموى پیامبر گرامى اسلام بود، دو سال پیش از ولادت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دیده به جهان گشود.
در میان جوانان قریش در دلاورى و بزرگوارى برجسته و در آزاداندیشى، آزادمنشى وستمستیزى سرآمد بود.
سلحشورى و توان رزمى وى همزمان با آغاز دوره جوانى نمودار شد.
آن آزادمرد، حتى پیش از پذیرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاى مشركانحمایت مىكرد، گرویدن وى به اسلام موجب سربلندى دین خدا شد; زیرا پس از آنمسلمانان از
انزوا بیرون آمدند و قریش با درك پشتیبانى توانا و استوار حمزه ازپیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) از آزارهاى خود كاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان ملایمتر شد.
حمزه(علیه السلام) همراه دیگر مسلمانان به مدینه هجرت كرد و خدمات ارزندهاى بویژه درامور نظامى ارائه داد.
پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) به مسائل دفاعى حكومت نوبنیاد خود اهتمام خاصى داشتند. ایشان با تشكیل گروههاى رزمى درصدد برآمدند امنیت مدینه را تامین كرده، مسلمانان
رابراى رویارویى با دشمنان آماده سازند. بر این اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستین گروه گشتى رزمى را به فرماندهى حضرت حمزه (علیه السلام) ، اعزام نمودند. گرچه اینرویارویى
بدون درگیرى پایان یافت ولى نشانهاى از اقتدار سپاه اندك اسلام دربرابر كاروان بزرگ مشركان بود.
رسول گرامى اسلام در ربیعالاول سال دوم هجرت غزوه “ابواء” را تدارك دید و درجمادىالاولى غزوه “ذات العشیره” را به قصد تعقیب كاروان قریش سازماندهى كرد.
در این دو غزوه نیز پرچمدار سپاه اسلام، حضرت حمزه بود.
آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضورى درخشنده داشت. این نبرد با امدادهاى الهى ودلاورىهاى بىمانند امیرمومنان على (علیه السلام) و سلحشورى حمزه، با پیروزى قاطع سپاه
اسلام به پایان رسید. در این پیكار تنى چند از سران كفر به دست تواناى حمزه به هلاكت رسیده یا به اسارت درآمدند. طعیمه بنعدى و ابوقیس بن فاكه از جمله این كشته شدگان
بودند; و “اسود بنعامر” به دست حمزه به اسارت درآمد ، سیدالشهدا حمزه بن عبدالمطلب در غزوه “بنى قینقاع” پرچمدار سپاه اسلام بود. یهودیان بنى قینقاع نخستین گروه یهود بودند كه
با اسلام اعلام جنگ نمودند ، سپاه اسلام قلعه آنها رامحاصره كرد. آنگاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آنان را از مدینه تبعید نمود و اموالشان رامصادره كرد.
یك سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشركانى كه براى انتقامگیرى از مسلمانان و جبران شكست بدر به سمت مدینه آمده بودند آغاز گردید.
حمزه و برخى دیگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون شهرى بودند، حمزه بهرسول خدا عرض كرد:
“سوگند به آن كه قرآن را بر تو فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد، مگرآنكه بیرون مدینه با شمشیر خود بر دشمن بتازم!”
حضرت حمزه (علیه السلام) از معدود قهرمانانى بود كه در جنگ ، نشان بر خود مىنهاد و بدین وسیله خود را به دوست و دشمن معرفى مىكرد. او نمونهاى از شجاعت و دلیرى در میدان نبرد
بود، خود را به اعماق صفوف دشمن مىرساند و با دشمن درگیر مىشد، از قدرت بازوى برجستهاى بهرهمند بود. دراحد با دو شمشیر پیش رسول خدا مىجنگید و مىگفت: “من شیر خدا هستم!”
شهادت
دراحد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع مىكرد و توانست سى مشرك جنگجو را به هلاكت برساند. یكى از مشركان به نام “وحشى"، زیر درختى دركمین آن سردار
دلاور نشسته بود حمزه او را دید و آهنگ او كرد. یكى از دشمنان راه را بر او بست ، حمزه به او حمله كرد و وى را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوى وحشى خیز برداشت ولى پایش در
گل سر خورد و به زمین افتاد. در این هنگام وحشى زوبین به سویش پرت كرد … و بدین ترتیب آن بزرگوار پس از عمرى جهاد در راه خداو یارى پیامبر گرامى به ملكوت اعلى پیوست
و آن سردار رشید، شهید شاهد بارگاه الهى شد. رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در منزلت او فرمود:
” سالار شهیدان در روز قیامت نزد خداوند حمزه است ” .
مزار آن سردار شهید و دیگرشهیدان احد همواره زیارتگاه عاشقان و عارفان الهى و الهامبخش جهاد و شهادت بهمبارزان بوده است.
“السلام علیك یا عم رسول الله السلام علیك یا خیر الشهداء السلام علیك یااسد الله و رسوله” .
غزوی احد
روحیه قریش بر اثر شکست در جنک بدر سخت افسرده بود. برای جبران این شکست مادی ومعنوی وبه قصد گرفتن انتقام کشتگان خود، بر آن شد که با ارتشی مجهز ومتشکل از دلاوران ورزیده اکثر قبایل عرب به سوی مدینه حرکت کنند.
از این رو عمرو عاص وچند نفر دیگر مامور شدند که قبایل کنانه وثقیف را با خود همراه سازند واز آنان برای جنگ با مسلمانان کمک بگیرند. آنان توانستند سه هزار مرد جنگی برای مقابله با مسلمانان فراهم آورند.
دستگاه اطلاعاتی اسلام، پیامبر را از تصمیم قریش وحرکت آنان برای جنگ با مسلمانان آگاه ساخت. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای مقابله با دشمن شورای نظامی تشکیل داد واکثریت اعضا نظر دادند که ارتش اسلام از مدینه خارج شود ودر بیرون شهر با دشمن بجنگد. پیامبر پس از ادای نماز جمعه با لشکری بالغ بر هزار نفر مدینه را به قصد دامنه کوه احد ترک گفت.
صف آرایی دو لشکر در بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت آغاز شد. ارتش اسلام مکانی را اردوگاه خود قرار داد که از پشتبه یک مانع وحافظ طبیعی یعنی کوه احد محدود میشد. ولی در وسط کوه بریدگی خاصی بودکه احتمال میرفت دشمن، کوه را دور زند واز وسط آن بریدگی در پشت اردوگاه مسلمانان ظاهر شود. پیامبر برای رفع این خطر عبد الله جبیر را با پنجاه تیر انداز بر روی تپهای مستقر ساخت که از نفوذ دشمن از این راه جلوگیری کنند وفرمان داد که هیچگاه از این نقطه دور نشوند، حتی اگر مسلمانان پیروز شوند ودشمن پا به فرار بگذارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرچم را به دست مصعب داد زیرا وی از قبیله بنی عبد الدار بود وپرجمدار قریش نیز از این قبیله بود.
جنگ آغاز شد، وبراثر دلاوریهای مسلمانان ارتش قریش با دادن تلفات زیاد پا به فرار گذارد. تیراندازان بالای تپه، تصور کردند که دیگر به استقرار آنان بر روی تپه نیازی نیست.ازاین رو، برخلاف دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، برای جمع آوری غنایم مقر نگهبانی را ترک کردند. خالد بن ولید که جنگاوری شجاع بود از آغاز نبرد میدانست که دهانه این تپه کلید پیروزی است.چند بار خواسته بود که از آنجا به پشت جبهه اسلام نفود کند ولی با تیراندازی نگهبانان روبرو شده، به عقب بازگشته بود. این بار که خالد مقر نگهبانی را خلوت دید با یک حمله توام با غافلگیری، در پشتسر مسلمانان ظاهر شد ومسلمانان غیر مسلح وغفلت زده را از پشتسر مورد حمله قرار داد. هرج ومرج عجیبی در میان مسلمانان پدید آمد وارتش فراری قریش، از این راه مجددا وارد میدان نبرد شد. در این میان مصعب بن عمیر پرچمدار اسلام به وسیله یکی از سربازان دشمن کشته شد وچون صورت مصعب پوشیده بود قاتل او خیال کرد که وی پیامبر اسلام است، لذا فریاد کشید:«الا قد قتل محمد».( هان ای مردم، آگاه باشید که محمد کشته شد). خبر مرگ پیامبر در میان مسلمانان انتشار یافت واکثریت قریب به اتفاق آنان پا به فرار گذاردند، به طوری که در میان میدان جز چند نفر انگشتشمار باقی نماندند.
ابن هشام، سیره نویس بزرگ اسلام، چنین مینویسد:
انس بن نضر عموی انس بن مالک میگوید:موقعی که ارتش اسلام تحت فشار قرار گرفت وخبر مرگ پیامبر منتشر شد، بیشتر مسلمانان به فکر نجات جان خود افتادند وهر کس به گوشهای پناه برد. وی میگوید: دیدم که دستهای از مهاجر وانصار، که در بین آنان عمر خطاب وطلحه وعبید الله بودند، در گوشهای نشستهاند ودر فکر نجات خود هستند. من با لحن اعتراض آمیزی به آنان گفتم: چرا اینجا نشستهاید؟در جواب گفتند:پیامبر کشته شده است ودیگر نبرد فایده ندارد.من به آنها گفتم: اگر پیامبر کشته شده دیگر زندگی سودی ندارد; برخیزید ودر آن راهی که او کشته شد شما هم شهید شوید; واگر محمد کشته شد خدای او زنده است.وی میافزاید که:من دیدم سخنانم در آنها تاثیر ندارد; خوددستبه سلاح بردم ومشغول نبرد شدم. (1)
ابن هشام میگوید:انس در این نبرد هفتاد زخم برداشت ونعش او را جز خواهر او کسی دیگر نشناخت. گروهی از مسلمانان به قدری افسرده بودند که برای نجات خود نقشه میکشیدندکه چگونه به عبد الله بن ابی منافق متوسل شوند تا از ابوسفیان برای آنها امان بگیرد! گروهی نیز به کوه پناه بردند. (2)
ابن ابی الحدید مینویسد:
شخصی در بغداد در سال 608 ه. ق. کتاب مغازی واقدی را نزد دانشمند بزرگ محمد بن معد علوی درس میگرفت ومن نیز یک روز در آن مجلس درس شرکت کردم.هنگامی که مطلب به اینجا رسید که محمد بن مسلمة، که صریحا نقل میکند که در روز احد با چشمهای خود دیده است که مسلمانان از کوه بالا میرفتند وپیامبر آنان را به نامهایشان صدا میزد ومیفرمود:«الی یا فلان، الی یا فلان( به سوی من بیا ای فلان) ولی هیچ کس به ندای رسول خدا جواب مثبت نمیداد، استاد به من گفت که منظور از فلان همان کسانی هستند که پس از پیامبر مقام ومنصب به دست آوردند وراوی، از ترس، از تصریح به نامهای آنان خودداری کرده است وصریحا نخواسته است اسم آنان را بیاورد. (3)
فداکاری نشانه ایمان به هدف
جانبازی وفداکاری نشانه ایمان به هدف است وپیوسته میتوان با میزان فداکاری اندازه ایمان واعتقاد انسان را به هدف تعیین کرد. درحقیقت عالیترین محک وصحیحترین مقیاس برای شناسایی میزان اعتقاد یک فرد، میزان گذشت او در راه هدف است.قرآن این حقیقت را در یکی از آیات خود به این صورت بیان کرده است.
انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون .(حجرات:15)
افراد با ایمان کسانی هستند که به خدا ورسول او ایمان آوردند ودر ایمان خود شک وتردید نداشتند ودر راه خدا با اموال وجانهای خود جهاد کردند. حقا که آنان در ادعای خود راستگویانند.
جنگ احد بهترین محک برای شناختن مؤمن از غیر مؤمن وعالیترین مقیاس برای تعیین میزان ایمان بسیاری از مدعیان ایمان بود.فرار گروهی ازمسلمانان در این جنگ چنان تاثر انگیز بود که زنان مسلمان، که در پی فرزندان خود به صحنه جنگ آمده بودند وگاهی مجروحان را پرستاری میکردند وتشنگان را آب میدادند، مجبور شدند که از وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کنند.هنگامی که زنی به نام نسیبه فرار مدعیان ایمان را مشاهده کرد شمشیری به دست گرفت واز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کرد. وقتی پیامبر جانبازی این زن را در برابر فرار دیگران مشاهده کرد جمله تاریخی خود را در باره این زن فداکار بیان کرد وفرمود:«مقام نسیة بنت کعب خیر من مقام فلان و فلان»( مقام نسیبه دختر کعب از مقام فلان وفلان بالاتر است) ابن ابی الحدید میگوید: راوی به پیامبر خیانت کرده، نام افرادی را که پیامبر صریحا فرموده، نیاورده است. (4)
در برابر این افراد، تاریخ به ایثار افسری اعتراف میکند که در تمام تاریخ اسلام نمونه فداکاری است وپیروزی مجدد مسلمانان در نبرد احد معلول جانبازی اوست. این افسر ارشد، این فداکار واقعی، مولای متقیان وامیر مؤمنان، علی علیه السلام است. علت فرار قریش در آغاز نبرد این بود که پرچمداران نه گانه آنان یکی پس از دیگری به وسیله حضرت علی علیه السلام از پای در آمدند وبالنتیجه رعب شدیدی در دل قریش افتاد که تاب وتوقف واستقامت را از آنان سلب نمود. (5)
شرح فداکاری امام علیه السلام
نویسندگان معاصر مصری که وقایع اسلام را تحلیل کردهاند حق حضرت علی علیه السلام را چنانکه شایسته مقام اوست ویا لااقل به نحوی که در تواریخ ضبط شده است ادا نکردهاند وفداکاری امیر مؤمنان را در ردیف دیگران قرار دادهاند.ازاین رو لازم میدانیم اجمالی از فداکاریهای آن حضرت را از منابع خودشان در اینجا منعکس سازیم.
1- ابن اثیر در تاریخ خود (6) می نویسد:
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از هر طرف مورد هجوم دستههایی از لشکر قریش قرار گرفت. هر دستهای که به آن حضرت حمله میآوردند حضرت علی علیه السلام به فرمان پیامبر به آنها حمله میبرد وبا کشتن بعضی از آنها موجبات تفرقشان را فراهم میکرد واین جریان چند بار در احد تکرار شد.به پاس این فداکاری، امین وحی نازل شد وایثار حضرت علی را نزد پیامبر ستود وگفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان میدهد. رسول خدا امین وحی را تصدیق کرد وگفت:«من از علی واو از من است» سپس ندایی در میدان شنیده شد که مضمون آن چنین بود:
«لاسیف الا ذوالفقار، ولا فتی الا علی».
شمشیری چون ذوالفقار وجوانمردی همچون علی نیست.
ابن ابی الحدید جریان را تا حدی مشروحتر نقل کرده، میگوید:
دستهای که برای کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هجوم میآوردند پنجاه نفر بودند وعلی علیه السلام در حالی که پیاده بود آنها را متفرق میساخت.
سپس جریان نزول جبرئیل را نقل کرده، میگوید:
علاوه بر این مطلب که از نظر تاریخ مسلم است، من در برخی از نسخههای کتاب «غزوات» محمد بن اسحاق جریان آمدن جبرئیل را دیدهام. حتی روزی از استاد خود عبد الوهاب سکینه از صحت آن پرسیدم. وی گفت صحیح است. من به او گفتم چرا این خبر صحیح را مؤلفان صحاح ششگانه ننوشتهاند؟ وی در پاسخ گفت: خیلی از روایات صحیح داریم که نویسندگان صحاح از درج آن غفلت ورزیدهاند! (7)
2- در سخنرانی مشروحی که امیر مؤمنان برای «راس الیهود» در محضر گروهی از اصحاب خود ایراد فرمود به فداکاری خود چنین اشاره میفرماید:
هنگامی که ارتش قریش سیل آسا بر ما حمله کرد، انصار ومهاجرین راه خانه خود گرفتند. من با وجود هفتاد زخم از آن حضرت دفاع کردم.
سپس آن حضرت قبا را به کنار زد ودست روی مواضع زخم، که نشانههای آنها باقی بود، کشید. حتی به نقل «خصال» صدوق، حضرت علی علیه السلام در دفاع از وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به قدری پافشاری وفداکاری کرد که شمشیر او شکست وپیامبر شمشیر خود را که ذوالفقار بود به وی مرحمت نمود تا به وسیله آن به جهاد خود در راه خدا ادامه دهد. (8)
3- ابن ابی الحدید مینویسد:
هنگامی که غالب یاران پیامبر پا به فرار نهادند فشار حمله دشمن به سوی آن حضرت بالا گرفت. دستهای از قبیله بنی کنانه وگروهی از قبیله بنی عبد مناف که در میان آنان چهار قهرمان نامور بود به سوی پیامبر هجوم آوردند. در این هنگام حضرت علی پروانهوار گرد وجود پیامبر میگشت واز نزدیک شدن دشمن به او جلوگیری میکرد. گروهی که تعداد آنان از پنجاه نفر تجاوز میکرد قصد جان پیامبر کردند وتنها حملات آتشین حضرت علی بود که آنان را متفرق میکرد. اما آنان باز در نقطهای گرد میآمدند وحمله خود را از سر میگرفتند. در این حملات، آن چهار قهرمان وده نفر دیگر که اسامی آنان را تاریخ مشخص نکرده است کشته شدند. جبرئیل این فداکاری حضرت علی علیه السلام را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تبریک گفت وپیامبر فرمود: «علی از من و من از او هستم».
4- در صحنه جنگهای گذشته پرچمدار از موقعیتبسیار بزرگی برخوردار بوده وپیوسته پرچم به دست افراد دلیر وتوانا واگذار میشده است.پایداری پرچمدار موجب دلگرمی جنگجویان دیگر بود وبرای جلوگیری از ضربه روحی به سربازان چند نفر به عنوان پرچمدار تعیین میشد تا اگر یکی کشته شود دیگری پرچم را به دستبگیرد.
قریش از شجاعت ودلاوری مسلمانان در نبرد بدر آگاه بود. از این رو، تعداد زیادی از دلاوران خود را به عنوان حامل پرچم معین کرده بود. نخستین کسی که مسئولیت پرچمداری قریش را به عهده داشت طلحة بن طلیحه بود. وی نخستین کسی بود که با ضربات حضرت علی علیه السلام از پای در آمد. پس از قتل او پرچم قریش را افراد زیر به نوبتبه دست گرفتند وهمگی با ضربات حضرت علی علیه السلام از پای در آمدند:سعید بن طلحه، عثمان بن طلحه، شافع بن طلحه، حارث بن ابی طلحه، عزیز بن عثمان، عبد الله بن جمیله، ارطاة بن شراحبیل، صواب.
با کشته شدن این افراد، سپاه قریش پا به فرار گذارد واز این راه نخستین پیروزی مسلمانان با فداکاری حضرت علی علیه السلام به دست آمد. (9)
مرحوم مفید در ارشاد از امام صادق علیه السلام نقل میکند که پرچمداران قریش نه نفر بودند وهمگی، یکی پس از دیگری، به دستحضرت علی علیه السلام از پای در آمدند.
ابن هشام در سیره خود علاوه بر این افراد از افراد دیگری نام میبرد که در حمله نخستبا ضربات علی علیه السلام از پای در آمدند. (10)
________________________
1- سیره ابن هشام، ج3، ص83- 84.
2- سیره ابن هشام، ج3، ص83- 84.
3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج15، ص23.
4- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج14، ص266.
5- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 250.
6- کامل، ج2، ص107.
7- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج14، ص 215.
8- خصال،شیخ صدوق، ج2، ص 15.
9- تفسیر قمی، ص103; ارشاد مفید، ص 115; بحار ج 20، ص 15.
10- سیره ابن هشام، ج1، ص84 – 81.
توجه توجه
قابل توجه طلاب گرامی
محدوه سنی جشنواره علامه حلی از 31 سال به 40 سال افزایش پیدا کرد.
مهلت ثبت نام در نهمین جشنواره علامه حلی تا 15 دی 1395 اعلام شده است.
بخش ویژه جشنواره عبارتند از:
مهدویت؛ فرصتها و آسیبها(سطح 2)
بایسته های حوزه انقلابی(سطح سه و بالاتر)
با آرزوی قبولی طاعات شما در این ماه رحمت و برکت، از شما دعوت میشود
مطابق سنوات گذشته، مراسم احیاء شب 21 ماه مبارک رمضان و شب قدر و عزاداری شهادت امیر مومنان ، اسوه انسانیت و عدالت و مولای متقیان علی علیه السلام
در حوزه علمیه الزهرا سلام الله علیها
از: ساعت 22 شب تا نماز صبح
حضور به عمل رسانده و مجلس ما را با قدوم خود منور نمایید.
امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند:
هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْكِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ.
فَالْكِبْرُ هَلَاكُ الدِّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلِيسُ
وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ
وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ.
هلاكت و نابودى مردم در سه چیز است:كبر، حرص، حسد.
تكبّر كه به سبب آن دین از بین مى رود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت.
حرص كه دشمن جان آدمى است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد.
حسد كه سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را كشت.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75، ص111
میلاد کریم سبزپوش آل فاطمه، تنهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شهر پیامبر امام حسن مجتبی علیه السلام تهنیت باد.