قبل از انقلاب
طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که بر اساس آن شرط کتاب آسمانی برای انتخاب کنندگان و نامزد ها به جای قرآن کافی دانسته شده بود، مخالفت حوزه علمیه قم، مراجع تقلید خصوصا امام خمینی را برانگیخت. بر همین اساس علمای تبریز، اعلامیههایی را صادر کردند که قاضی از جمله امضاءکنندگان آن اعلامیهها بود.
از دیگر وقایعی که قاضی از آن در جهت پیش برد اهداف انقلاب بهره برد، واقعه مدرسه طالبیه تبریز بود. این واقعه از اینجا شروع شد که اعلامیه امام در مدرسه طالبیه روی دیوار نصب شد که ماموران شهربانی وقتی خواستند اعلامیه را پاره کنند، با مقاومت طلاب مدرسه مواجه شدند و این درگیری به بازار کشیده شد و با شورش مردمی که از مسجد مقبره بیرون آمده بودند، محاصره نیروهای شهربانی شکسته شد. در اثر این حادثه بود که آیت الله قاضی اعلامیهای صادر کرده و فردای آن روز آن اعلامیه را با خط سرخ در تمام شهر منتشر کردند.
در تبریز در سال ۵۲ برای تقویت حرکتهای ضد رژیم اعم از چاپ و نشر اعلامیه، کمک به خانوادههای زندانیان سیاسی، مساعدت به فعالانی که مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده بودند و… صندوقی به نام مجاهدین اسلامی زیر نظر او تاسیس شد تا از این طریق به بارور شدن نهضت کمکی کرده باشد. ارتباط با دانشجویان در راستای مبارزه با رژیم یکی دیگر از فعالیتهای ایشان بود که وی در کارهای خود آن را مد نظر قرار داده بود.
قیام مردم قم در نوزدهم دی ماه ۱۳۵۶ق که در واکنش به درج مقاله ای در روزنامه اطلاعات اتفاق افتاده بود. در وهله اول حرکت طلاب را براه انداخت و در وهله دوم امواجی را به گوشه کنار کشور پراکند. موج این حرکت در تبریز با رهبری علما خصوصا آیت الله قاضی انعکاس مطلوبی یافت و خود را در حرکتی به نام قیام ۲۹ بهمن تبریز نشان داد.
بعد از انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی، طی حکمی از سوی امام در سال ۱۳۵۸ به عنوان امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد. وی سعی کرد در راستای ایجاد امنیت و ثبات در تبریز عمل کند به عنوان مثال در اواخر خرداد ۵۸ تعدادی از همافران دست به تحصن زدند و خواستههایی را مطرح کرده بودند که با تلاشهای وی، دست از تحصن برداشتند.
با تاسیس حزب جمهوری اسلامی، قاضی با صدور اعلامیههایی مردم را تشویق به عضویت در آن میکرد.
با بررسی حیات امام زین العابدین (ع)، به عمق شخصیّت و ژرفای تفکّرات آن حضرت پی می بریم که در پرتو خصال حمیده و صفات مجیده خود، با وجود محدودیّت ها و مظلومیّت ها، توانست موانع رشد جامعه را از میان بردارد و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) را از یکی از سخت ترین تنگناهای سیاسی و اجتماعی عبور دهد.
در اینجا به منظور رعایت اختصار، به بیان برخی از سخنان دانشمندان معروف از مذاهب مختلف اسلامی در زمینه فضائل اخلاقی، زهد و عبادت، و علم و دانش آن حضرت، بسنده می کنیم:
محمّد ابن مسلم الزُهری، از دانشمندان و فقهای معروف در حجاز و شام، درباره امام سجاد (ع) چنین می گوید:
“كان علي بن الحسين أفضل أهل زمانه، وأحسنهم طاعة“. (تاریخ دمشق، جلد36).
یعنی: علیّ ابن الحسین (ع)، فاضل ترین مردم در زمان خود بود، و بهترین آنان از جهت طاعت و عبادت".
سعید ابن مسیّب، فقیه معروف شهر مدینه در باره آن حضرت چنین می نگارد:
“ما رأيت أودع و أورع من زين العابدين علي بن الحسين“. (جمهرة الاولیاء، جلد2“.
یعنی: فردی را امانت دار تر و پارسا تر از زین العابدین علیّ ابن الحسین، ندیده ام.
مالک ابن انس نیز در باره آن حضرت چنین می گوید:
“لم یکن في أهل البیت مثل علیّ بن الحسین“. (سیر أعلام النبلاء، جلد 4).
یعنی: در میان اهل بیت پیامبر، کسی مانند علیّ ابن الحسین نبوده است.
ابو حمزه ثمالی، در این زمینه چنین می گوید:
“ما سمعت بأحد من الناس كان أزهد من علي بن الحسين إلا ما بلغني من علي بن أبي طالب“. (سفینة البحار، جلد1).
یعنی: نشنیده ام کسی زاهد تر از علی ابن الحسین باشد، مگر آنچه در باره امام علیّ ابن أبی طالب به من رسیده است.
عمر ابن عبدالعزیز، هنگامی که شنید امام سجاد از دنیا رفته اند، چنین گفت:
“ذهب سراج الدنيا، وجمال الإسلام، وزين العابدين“. (تاریخ یعقوبی، جلد3 ).
یعنی: روشنایی جهان، و زیبایی اسلام، و زینت پارسایان از دنیا رفت.
ابن عساکر، مورّخ معروف، چنین می گوید:
“كان علي بن الحسين ثقة مأموناً، كثير الحديث، عالياً رفيعاً ورعاً“. (تاریخ دمشق، جلد36 ).
یعنی: علیّ ابن الحسین، فردی مورد وثوق، و امانتدار، و راوی بسیاری از احادیث، و والا مقام، و بلند مرتبه و پارسا بود.
ابن حجر عسقلانی، در این زمینه چنین می گوید:
“علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، زين العابدين، ثقة ثبت، عابد، فقيه، فاضل، مشهور، قال ابن عيينة عن الزهري: ما رأيت قرشياً أفضل منه“. (کتاب تقریب التهذیب، جلد 2).
یعنی: علی ابن الحسین ابن ابی طالب، زین العابدین، مورد وثوق و اعتماد بود، زاهد و فقیه و فاضل و معروف بود. ابن عیینه از زهری نقل کرده است که: هیچ کس را از طایفه قریش، بهتر از او ندیده.
یعقوبی، مورّخ معروف نیز در باره آن حضرت چنین می گوید:
“كان أفضل الناس، وأشدهم عبادة، وكان يسمى زين العابدين، وكان يسمى أيضاً ذا الثفنات، لما كان في وجهه من أثر السجود“. (تاریخ یعقوبی، جلد 3).
یعنی: او بهترین و عابدترین مردم بود، او را زینت عبادت کنندگان نامیده اند. همچنین او را “ذا الثفنات” نامیدند، زیرا آثار سجده در پیشانی او هویدا بود.
جاحظ، ادیب و سخن سرای نامدار، در باره امام سجاد (ع) چنین می نویسد:
“و أما علي بن الحسين فلم أر الخارجي في أمره إلا كالشيعي، ولم أر الشيعي إلا كالمعتزلي، ولم أر المعتزلي إلا كالعامي ولم أر العامي إلا كالخاصي، ولم أجد أحداً يتمارى في تفضيله، ويشك في تقديمه“. (کتاب عمدة الطالب).
یعنی: امام علیّ ابن الحسین، دیدگاه همه طوایف مسلمان، اعمّ از خوارج، شیعیان، معتزله، عامه مردم، خواص و نخبگان، در باره او یکی است. ندیدم کسی را که در مورد افضلیّت و پیشگامی او بحث و یا شکّ کند.
حتّی “ابن تیمیّه” که سر دمدار فرقه سلفیه است، در باره آن حضرت چنین می گوید:
“أما علي بن الحسين فمن كبار التابعين وساداتهم علماً وديناً، و له من الخشوع و صدقة السر و غير ذلك من الفضائل ما هو معروف“. (کتاب منهاج السنّة، جلد 2).
یعنی : اما علی ابن الحسین، او از بزرگان تابعین، و از گرامی ترین آنان از دیدگاه علم و دیانت بود. پرهیزکاری و بخشش وی به صورت مخفیانه به فقرا و تهیدستان، و دیگر فضائل او معروف است.
شافعی، پیشوای یکی از چهار فرقه اهل سنّت، در این خصوص چنین می گوید:
“إن علي بن الحسين أفقه أهل المدينة“. (شرح نهج البلاغه، جلد 15).
یعنی: علیّ ابن الحسین، فقیه ترین مردم اهل مدینه بود.
سبط ابن الجوزی، از دانشمندان حنفی، چنین می نگارد:
“هذا زين العابدين، وقدوة الزاهدين، وسيد المتقين، وإمام المؤمنين، شيمته تشهد له أنه من سلالة رسول الله (صلى الله عليه وآله) وسمته يثبت مقام قربه من الله زلفى، وثفناته تسجل كثرة صلاته وتهجده، وإعراضه عن متاع الدنيا ينطق بزهده“. (تذکرة الخواص).
یعنی: او زینت عبادت کنندگان، و اسوه زاهدان، و پیشوای پارسایان، و امام مؤمنان است. خلق و خوی او گواهی می دهد که از سلاله رسول خدا است، و نشانه های او مقام تقرّب او به خداوند را اثبات می نماید. آثار سجده در پیشانی او، دلیل بر کثرت نماز و تهجّد او، و روگردانی او از دنیا، گویای زهد و پرهیزکاری او است.
این بود نمونه هایی از سخنان بزرگان و دانشمندان مذاهب مختلف اسلامی در باره امام زین العابدین (ع).
امام علیّ ابن الحسین (ع) ، در یکی از بحرانی ترین و دشوارترین دوره های تاریخ اسلام و تشیّع زندگی می کرد. دوران نوجوانی و جوانی ایشان با حادثه جانسوز کربلا همراه بود. او شهادت پدر، برادران، عموها، پسر عموها، پسر عمّه ها، برادر زادگان و دیگر بستگان و دوستان نزدیک خود را در جلو چشمانش مشاهده کرد. همچنین، پس از واقعه عاشورا، سفر طاقت فرسای اسارت از کربلا تا کوفه، و از کوفه تا شام، و از شام تا مدینه را تحمّل کرد.
پس از بازگشت به شهر مدینه، شاهد اختناق شدید و سرکوب شیعیان و پیروانش بود. حاکمان مستبدّ بنی امیّه و بنی مروان، جوّ سنگینی از وحشت و کشتار را بر جامعه اسلامی حکم فرما کرده بودند، و هرکس را به عنوان شیعه علی و یار وفادار اهل بیت (ع) می شناختند، سر می بریدند.
این وضعیّت دهشت بار، جرأت هرگونه حرکتی را در سرزمین پهناور اسلامی، از مردم سلب کرده بود. نهضت های محدودی هم که در عراق به وقوع پیوست، پس از مدّتی کوتاه به شکست انجامید. یکی از آنها قیام “توّابین” بود که توسط لشکر بنی امیّه سرکوب شد، و دیگری قیام مختار ابن یوسف سقفی بود که دیری نپایید و با هجوم لشکر زبیریان ، به تاریخ پیوست. نهضت دیگر هم قیام مردم مدینه بود که با کشتار وحشت ناک اهل آن شهر، به پایان رسید.
این در حالی بود که امام سجاد در شهر مدینه در نهایت غربت و تنهایی زندگی می کرد و از سرزمین عراق که بیشترین شیعیان را در بر می گرفت، منفصل گردیده بود.
اینک بینیم آن پیشوای راستین در چنین برهه سهمگین تاریخ اسلام، با چه روشی توانست مجددا مکتب تشیّع را احیا کند و زمینه را برای رشد سریع این مذهب انسان ساز در دوره های بعد از خود (یعنی عصر امام باقر و امام صادق) فراهم سازد.
امام سجاد به منظور انجام رسالت خویش، دو استراتژی اساسی را متناسب با زمان و مکان، برگزید:
الف- ترویج معارف اسلامی از طریق نقل احادیث صحیح و نیایش
ب - مبارزه با ستمگران با شیوه های مقاومت منفی
از آنجا که امام سجاد (ع) تحت فشار حکومت جائر زمان قرار داشت و اجازه تشکیل حوزه درس و بحث به صورت آزاد را نداشت، و از سوی دیگر، وظیفه و مسئولیت تعلیم و آموزش معارف اسلامی و علوم دینی را بر دوش خود احساس می کرد، بنا بر این، در صدد بر آمد تا با حضور مستمرّ خود در مسجد و قرائت دعا، منظور خود را عملی سازد و حقایق شریعت را در قالب نیایش به مردم منتقل نماید. مجموعه ای از این دعاهای روحبخش، در کتاب شریف “صحیفه سجادیه” گرد آوری شده است.
به عنوان نمونه، بخشی از “مناجاة الذاکرین” را در آن صحیفه مبارکه، از نظر گرامی شما می گذرانیم:
“اِلـهي لَوْلاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْري اِيّاكَ عَلى اَنَّ ذِكْري لَكَ بِقَدْري لا بِقَدْرِكَ، وَما عَسى اَنْ يَبْلُغَ مِقْداري حَتّى اُجْعَلَ مَحَلاًّ لِتَقْديسِكَ.
وَمِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنا جَرَيانُ ذِكْرِكَ عَلى اَلْسِنَتِنا، وَاِذْنُكَ لَنا بِدُعائِكَ وَتَنْزيهِكَ وَتَسْبيحِكَ، اِلـهي فَاَلْهِمْنا ذِكْرَكَ فِي الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ وَاللَّيْلِ وَالنَّهارِ، وَالاِْعْلانِ وَالاِْسْرارِ، وَفِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ، وَآنِسْنا بِالذِّكْرِ الْخَفِيِّ، وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّكِيِّ، وَالسَّعْيِ الْمَرْضِيِّ، وَجازِنا بِالْميزانِ الْوَفِيِّ، اِلـهي بِكَ هامَتِ الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ، وَعَلى مَعْرِفَتِكَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبايِنَةُ، فَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاّ بِذِكْراكَ، وَلا تَسْكُنُ النُّفُوسُ اِلاّ عِنْدَ رُؤْياكَ.
اَنْتَ الْمُسَبَّحُ في كُلِّ مَكان، وَالْمَعْبُودُ في كُلِّ زَمان، وَالْمَوْجُودُ في كُلِّ اَوان، وَالْمَدْعُوُّ بِكُلِّ لِسان، وَالْمُعَظَّمُ في كُلِّ جَنان، وَاَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّة بِغَيْرِ ذِكْرِكَ، وَمِنْ كُلِّ راحَة بِغَيْرِ اُنْسِكَ، وَمِنْ كُلِّ سُرُور بِغَيْرِ قُرْبِكَ، وَمِنْ كُلِّ شُغْل بِغَيْرِ طاعَتِكَ“.
بار الها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش درود فرست، و مرا در میان مردم به درجه ای ارتقا مده، مگر آن که به همان نسبت مرا پیش نفسم خوار سازی و عزّتی آشکارا برایم به وجود نیاور، مگر آن که به همان نسبت مرا نزد نفسم پست گردانی.
بار الها، هیچ خویی که عیب من شمرده شود، باقی مگذار، جز آن که آن را اصلاح کنی و هیچ صفت نکوهیده ای مگر آن که آن را نیکو سازی و هیچ خصلت ناقصی، جز آنکه آن را کامل کنی.
بارالها، مرا به هدایت گویاساز و به تقوا الهام فرما و به آنچه پاکیزه تر است موفق دار و به کاری که پسندیده تر است بگمار. بارالها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش رحمت فرست و مرا میانه روی روزی کن و از اهل صواب و راهنمایان به خیر، و بندگان شایسته گردان و رستگاری در معاد و سلامت از کمین گاه عذاب، روزی فرمای.
بار الها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش درود فرست و مرا از اسراف باز دار و روزیِ مرا از تلف حفظ کن و دارایی ام را برکت ده و افزون ساز و مرا در انفاق کردن از آن در امور خیر، رهبری کن. بار الها، بر محمد صلی الله علیه و آله و آلش رحمت فرست و آبرویم را به توانگری نگاه دار و منزلتم را به تنگدستی پست مکن، که از روزی خوارانت روزی طلبم و از اشرار خلقت چیزی بخواهم تا به ستایش آن که به من عطا کند، و به نکوهش آن که منع کند، مبتلا گردم.
شهادت و مرگ در راه خدا، فوز عظیمی است که خداوند به صاحبان و برگزیدگان درگاهش عطا می کند. شهادت میراث بزرگ انبیا و الیا و صلحان است که در راه اعتلای حق و حقیقت به راحتی از جان خویش می گذرند و با شهادت خود شیوه پایداری در راه خدا و دفاع از راستی و عدالت را به دیگران می آموزند. در چنین روزی یکی از همان برگزیدگان خدا، یعنی امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام ، سرانجام با مقاومت در برابر ظلم و بی عدالتی وحمایت از حق و عدالت، شهادت را برگزید و به ملکوت اعلی پیوست. شهادت این امام عزیز را به شما و همه پیروان مخلص آن حضرت تسلیت می گوییم.
سید الساجدین
در چنین روزی همهمه و اندوهی سترگ بر مدینه پیامبر حکمفرما بود. همه در تب و تاب از دست دادن فرزند عزیز پیامبر علیه السلام خویش، روز غم باری را سپری می کردند. آثار سوگ و ماتم از در و دیوار مدینه هویدا بود و غبار اندوه فضای مدینه را فرا گرفته بود. همه در عزای از دست دادن سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه السلام ، به سوگ نشسته بودند و اشک ماتم از دیدگان فرو می نشاندند. امروز ما نیز غمناک و اندوهگین، سالروز شهادت آن امام بزرگوار را به شما دوستداران و شیعیان غم زده آن حضرت تعزیت می گوییم و امیدواریم همه ما پیروان راستینی برای آن حضرت باشیم.
شهادت امام زین العابدین علیه السلام
امام زین العابدین علیه السلام در شهر مدینه روز دوشنبه، دوازدهم محرم سال 95 ه. ق و در 57 با زهری که به دستور هشام بن عبدالملک به ایشان خوراندند به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار مرقد مطهر عموی بزگوارش، امام حسن مجتبی علیه السلام ، به خاک سپرده شد. امام در شب شهادت، فرزندان خود را گرد خویش فراخواندند و سفارش فرمودند: «از آرزوهای دور و دراز بپرهیزید که چه بسیار آرزومندان که به آرزوی خویش نرسیدند و چه بسیار مال اندوزان که از مال خویش استفاده نکردند».