دستيابى به اطمينان و آرامش مى تواند عوامل گوناگونى داشته باشد، ولى در رأس آنها آگاهى و علم جلوه
ويژهاى دارد؛
1- كسى كه مى داند ذرّه ى مثقالى از كارش حساب دارد، «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ» نسبت به تلاش و
فعّاليّتش دلگرم است.
2- كسى كه مى داند بر اساس لطف و رحمت الهى آفريده شده، «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ» اميدوار
است.
3- كسى كه مى داند خداوند در كمين ستمگران است، «انّ ربّك لبالمرصاد» آرامش دارد.
4- كسى كه مى داند خداوند حكيم و عليم است وهيچ موجودى را بيهوده خلق نكرده است «عليم حكيم»
خوشبين است.
5 - كسى كه مى داند راهش روشن و آيندهاش بهتر از گذشته است، «والاخرة خير وابقى»قلبش مطمئن
است.
6- كسى كه مى داند امام و رهبرش انسانى كامل، انتخاب شده از جانب خداوند و معصوم از هر لغزش و
خطاست، «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً » آرام است.
7- كسى كه مى داند كار نيك او از ده تا هفتصد بلكه تا بینهايت برابر پاداش دارد ولى كار زشت او يك لغزش
بحساب مى آيد دلخوش است. «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ »
8 - كسى كه مى داند خداوند نيكوكاران را دوست دارد، «ان اللَّه يحب المحسنين» به كار نيكش دلگرم
مى شود.
9- كسى كه مى داند كار خيرش آشكار و كار شرّش پنهان مىماند، «يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ » شاد
است.
همان طور که شهر بیت المقدس در طول تاریخ نامهاى متعددى مثل یبوس، یورشالیم – اورشلیم، ایلیا، بیت همیقداش، بیت المقدس، قدس و… داشته است، پرستشگاه، کهن و مهم آن نیز که اکنون نزد ما مسلمانان حرم شریف و مسجدالاقصى نامیده مى شود، در طول تاریخ نامهایى مثل هیکل حضرت سلیمان و… داشته است.
از آن جا که این پرستشگاه را حضرت داوود و حضرت سلیمان به فرمان خداوند بنیان نهادند تا موحدان در آن جا به عبادت خداوند بپردازند، مسلمانان نیز مثل همه ى موحدان تاریخ به آن توجه داشتند. به همین دلیل، ابتدا به سوى آن نماز بر پا مى کردند.
نام *مسجدالاقصى* را نخستین بار خداوند بزرگ بر این مکان مقدس و پرستشگاه کهن تاریخ نهاد.
خداوند تبارک و تعالى در آیه ى اول سوره ى اسراء که موضوع معراج حضرت رسول اکرم(ص)را مطرح کرده است، چنین مى فرماید:
سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذي بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ
پاک و منزه است خدایى که در مبارک شبى بنده خود (حضرت محمد(ص) ) را از مسجد الحرام به مسجد الاقصایى که پیرامونش را )به حضور و قدوم خاصان( مبارک ساخت، سیر داد تا آیات خدا را به او بنمایاند. به درستى که خداوند شنوا و بیناست.
«مسجدالاقصي»، همان كه گنبد سبز رنگ دارد و سالهاست به اشتباه نامش را به مسجد «قبه صخره» يا همان كه گنبد طلايي دارد،عاريه دادهاند. همان قبلهي نخست مسلمانان،مسجدي كه از ابتدا تا حالا خار چشم برخي بوده و مدام دستخوش تغيير شده، همان كه چند بار زلزله از پاي درش آورده و دوباره بنا شده، همان كه تصرف و غارت شده، آتش گرفته و درش به روي مسلمانان بسته شده؛ ولي با اين همه همچنان در جنوب حرم شريف، زنده است.
حرم الشريف در قلهي كوه «موريا» واقع شده است و با هدف حفاظت از صخرهي مقدس نيز درست روي قله كه سنگ معراج قرار دارد،«قبة الصخره» (همان مسجدي كه داراي گنبد طلايي است و به اشتباه سالهاست مسجدالاقصي ناميده ميشود) ساخته شد.
كوه «موريا» از قله به پايين داراي شيب بسيار تندي بوده است، بنابراين براي از بين بردن آثار شيب، «قبه الصخره» را روي سكويي بنا كردند. از اين رو ساختمان مسجدالاقصي را نيز براي آنكه كف مسجد سطح صافي داشته باشد و اثر شيب تند كوه در آن نمودار باشد، آن را در دو طبقه ساختند.
طبقهي زيرين مسجدالاقصي، مسجدي روي 88 ستون مربعي شكل ساخته شده است كه راه ورودي آن از ايوان مسجدالاقصي و با يك راه پله شروع ميشود. اين مسجد زيرزميني در قسمت جنوبي نيز به وسيلهي دروازهاي به بيرون وصل ميشود.
گفته ميشود كه اين مسجد زيرزميني نخستين بار پيش از اسلام به وسيلهي مسيحيان به عنوان كليسا ساخته شده بود و آنان معتقد بودند كه حضرت عيسي (ع) از اين محل به آسمان صعود كرده است. همچنين گفته ميشود در داخل راهرو، كنار دروازهي اين مسجد زيرزميني به قرار اطلاع هنوز كتيبههايي از دوران قبل از اسلام و نيز آثار تصرف صليبيون بر ديوار آن ديده ميشود.
روي مسجد زيرزميني، ساختمان اصلي مسجدالاقصي احداث شده است.
ساختمان اوليهي مسجدالاقصي كه به دستور «وليدبن عبدالملك» ساخته شده است، كوچك بود و به تدريج در قرنهاي بعد توسط سلاطين و حكام و سرداران اسلامي وسعت يافت و ساختمانهاي ديگري در اطراف آن احداث شد و با دادن تغييرات اساسي در معماري و نقشه و تزئينات آن و نوشتن خطوط عالي و كتيبههاي زيبا و نصب ستونها از بهترين سنگهاي جهان، به صورت يكي از بهترين و مجلل ترين مساجد جهان درآمد.
اين مسجد كه روي ستونهايي از مرمرهاي درخشان ساخته شده است،11 در ورودي دارد.
در قسمت جنوبي و وسط مسجد، يك گنبد بلند و بزرگ وجود دارد و در زير آن، محراب باشكوه مسجد به نقش و نگار بسيار عالي تزئين شده و كتيبهاي دارد كه نشان ميدهد صلاحالدين در سال 583 هجري اين محراب را بنا كرده است و در همين جا منبري وجود دارد كه از بهترين چوبها كه در آن با عاج و صدف منبتكاري شده و نهايت درجهي حيرتانگيزي را برميانگيزد، ساخته شده است.
از كتيبهاي كه در اين منبر موجود است، معلوم ميشود كه اين منبر در سال 564 هجري ساخته شده و شيشههاي پنجرههاي بالاي محراب آن متعلق به قرن 16 ميلادي است. اين منبر در سال 1996 در يك آتشسوزي از بين رفت.
سطح دروني اين گنبد عظيم از طلاي ناب است كه وزن طلاهاي به كار رفته در سقف، از دهها كيلوگرم متجاوز است. بر كنارهي سقف گنبد و اطراف سر ستونها و حاشيه محراب،آياتي از قرآن كريم با بهترين خط نسخ عربي و كوفي كه گاهي از طلاي ناب و برجسته هستند ديده ميشوند.
در كنار يكي از ستونهاي گنبد بزرگ،سكويي سنگي به ابعاد 2×3 متر روي چهار ستون مخصوص به ارتفاع تقريبي سه متر قرار دارد كه مؤذن، قاري قرآن و مكبر با يك پلكان مخصوص به آنجا ميرود و مخصوصا روزهاي جمعه براي اداي مراسم نماز جمعه،از روي آن سكو انجام وظيفه ميكنند. كف مسجد كه از سنگ و كاشي ساخته شده، با فرشهاي ايراني مفروش است.
رسول اکرم (ص) در بيان ارتباط تنگاتنگ و جايگاه مسجدالاقصي از مسجدالحرام (مکه) و مسجدالنبي (مدينه) ميفرمايند: «لاتشد الرحال الا الي ثلاث»، مساجد: المسجد الحرام و مسجدي هذا و المسجد الاقصي » (بار و بنه به قصد سفر و زيارت بسته نشود مگر به اين سه مسجد: مسجدالحرام، مسجد من و مسجد الاقصي).
مسلمانان که به اهميت و جايگاه رفيع مسجدالاقصي و بيتالمقدس و همچنين ارتباط متين آن با باورهاي اسلامي واقف شدند، درصدد ايجاد تحول به سوي اسلاميت آن برآمدند.
فتح بيتالمقدس توسط مسلمانان در سال 638 ميلادي،(15 هجري) روي داد. خليفه عمربنالخطاب با ورود مسالمتآميز خود و از خلال اماننامهاي که به اماننامه عمري موسوم گشت،امنيت را براي مردم اين شهر به ارمغان آورد. اين سند بيانگر ارتباط سياسي و حقانيت قانوني اسلام نسبت به قدس و فلسطين بود.
پس از آنکه خليفهي مسلمانان کليدهاي شهر قدس را از «صفر نيوس» اسقف اعظم روم دريافت كرد به منطقه حرم شريف که در آن هنگام به ويرانهاي بدل شده بود، رفته و جايگاه صخره مبارکه را زيارت كرد و دستور پاکسازي کامل را داد. او همچنين دستور داد مسجدي در بخش جنوبي حرم شريف احداث شود. خليفه در گام بعدي به نظم و ساماندهي امور شهر پرداخته و محضرهايي را داير کردند و به پست و ارتباطات سامان بخشيدند و «يزيد بن ابي سفيان» را به ولايت اين شهر گمارد و «عباده بنالصامت» را در مسند قضاوت نشاند.
19ماه پس از هجرت پيامبر قبله تغيير يافت و اين تغيير در نماز ظهر بود. در اثناى نماز ظهر، پس از آن که پيغمبر اکرم(ص) دو رکعت از نماز ظهر را به جاي آورده بود، وحى بر ايشان آمد که روى خود را از بيت المقدس به سوى کعبه تغيير ده.
آیه تغییر قبله:
آیه 144 سوره مبارکه بقره بر تغییر قبله دلالت دارد که میفرماید :” قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ “
“نگاههای انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) میبینیم! اکنون تو را به سوی قبلهای که از آن خشنود باشی، باز میگردانیم. پس روی خود را به سوی مسجدالحرام کن! و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید! و کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده، به خوبی میدانند این فرمانِ حقی است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهای خود خواندهاند که پیغمبر اسلام، به سوی دو قبله، نماز میخواند و خداوند از اعمال آنها (در مخفی داشتن این آیات) غافل نیست.
دلیل تغییر قبله از مسجدالاقصی بسوی مسجد الحرام
یکی از شگردهای یهودیان برای اصیل نشان دادن دین خود، این بود که به مسلمانان میگفتند: پیامبر شما چیزی ندارد و همه چیز او از ماست؛ با این که مخالف دین ماست، به سوی قبله ما نماز میخواند. با مطرح شدن تغییر قبله، این توطئه خنثی شد: «فلنولّینک قبلةً ترضاها فولّ وجهک شطرالمسجدالحرام» تو را به سوی قبلهای که میپسندی، میگردانیم. پس روی به جانب مسجدالحرام کن.
در آیهای دیگر نیز سخنان سفیهانه یهودیان را رد کرد: «سیقول السفهاء من الناس ماولّیهم عن قبلتهم التی کانوا علیها قل للّه المشرق و المغرب یهدی من یشاء الی صراط مستقیم.»
از مردم آنان که سفیهاند، خواهند گفت: چه چیز آنها را از قبلهای که رو به روی آن میایستادند برگردانید؟ بگو: مشرق و مغرب، از آنِ خداست و خدا هرکس را بخواهد، هدایت میکند.
این رویداد در نیمه ماه رجب یا شعبان سال دوم هجرت اتفاق افتاد؛ زمانی که پیامبر در محله بنی سلمة بن عوف نماز ظهر میخواند، وحی شد به سوی کعبه نماز بخواند و پیامبر دو رکعت باقیمانده را به آن سوی نماز خواند.
براساس آیه فوق، یکی از اهداف ـ علاوه بر منکوب کردن یهودیان ـ درهم کوبیدن منافقانی بود که با یهودیان هم آوا شده بودند.
در هر صورت، اعلام این دستور الهی چنان برای یهود شکننده بود که عدهای از اشراف خود را نزد پیامبر فرستادند که: اگر قبلهات را برگردانی، از تو پیروی خواهیم کرد. که خداوند در آیهای از سوره بقره پاسخ مجدد به آنها داد و فرمود:
“برای اهل کتاب هر برهان و نشانهای که بیاوری، از قبله تو پیروی نخواهند کرد و تو نیز از قبله آنها پیروی نمیکنی و آنها هم پیرو قبله یکدیگر نخواهند بود. هرگاه پس از آگاهی پی خواهشهای ایشان بروی، از ستمکاران خواهی بود".
کلمات قصار امام زین العابدین علیه السلام کسی که ارج خود بداند، دنیا نزد او ناچیز است. محبوب ترین شما نزد خدا کسی است که رفتارش بهتر باشد. کسی که رغبتش به آنچه نزد خدا است بیشتر است، اعمال او نزد خدا با ارزش تر است. کسی که خوش خلق تر است، به خدا نزدیک تر است. مؤمن رفتار خود را با بردباری در می آمیزد. مؤمن رازی را که به او سپرده اند با دوستان یکرنگ خود نیز در میان نمی گذارد. مؤمن هیچ کاری را برای ریا انجام نمی دهدو هیچ کار را از روی شرم رها نمی کند. مؤمن از گواهی دادن در حق غیر دوستان نیز دریغ نمی کند. مؤمن از این که مورد ستایش و تمجید قرار گیرد، می ترسد. کسی که به آنچه خدا نصیب او کرده است، قناعت کند، از بی نیازترین مردم است. از امام زین العابدین علیه السلام پرسیده شد، چه کسی قدر و منزلت بیشتری دارد؟ آن حضرت فرمود: کسی که دنیا نزد او قدر و منزلتی نداشته باشد. همنشینی با مردمان نیکوکار موجب صلاح و رستگاری می شود. رفتار به شیوه دانشمندان سبب افزایش خرد می شودد. آزار نرساندن نشانه کمال عقل و موجب آسایش در دنیا و آخرت است. کسی که راهنمای دانایی ندارد، تباه می شود. در شگفتم از کسی که از خوراکی به سبب زیانش می پرهیزد، ولی از گناه به سبب زشتی اش دوری نمی کند. توبه نه به گفتار، که به بازگشت از امور ناشایست و انجام دادن کار نیک است. مبادا به گناهی که می کنی شادمان شوی که شادمان شدن به گناه بدتر از انجام دادن گناه است.