فکر رشد زنان از لحاظ معنوی و اخلاقی، بایستی یک فکر رایج در میان خود زنان باشد. خود بانوان باید بیشتر به این مسئله بیندیشند. خود آنها به معارف، به معلومات، به مطالعه و به مسائل اساسی زندگی رو کنند. همان تربیت غلط غربی موجب شد که در دوران حکومت طاغوت در این کشور، زنان به آرایش، تجمّلات، زینتهای بیخودی، تبّرج و خودنمایی تمایل پیدا کنند. که این هم از نشانههای مردسالاری است. یکی از نشانههای مردسالاری غربیها همین است که زن را برای مرد میخواهند. لذا میگویند که زن آرایش کند تا مرد التذاذ ببرد.
این مردسالاری است، این آزادی زن نیست. این در حقیقت آزادی مرد است. میخواهند مرد آزاد باشد، حتی برای التذاذ بصری؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبّرج در مقابل مرد تشویق میکنند. البته این خودخواهی را بسیاری از مردان در جوامعی که از دین خدا بهرهمند نبودند، از دورانهای قدیم هم داشتند، امروز هم دارند. غربیها هم مظهر اعلای این بودند؛ پس این مسئله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهی، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خود بانوان خیلی جدی گرفته شود و به آن اهمیت بدهند.
منبع: دوران جدید عالم( گفتمان انتقادی انقلاب اسلامی در شناخت تجدّد بر اساس بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظلّهالعالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی، به کوشش سعید اشیری) ، ص 142، انتشارات انقلاب اسلامی
مسأله مهدويت اساسى ترين اصل در حرکت و روند اسلامى است که در ميان پيروان رسول خدا(صلى االله عليه وآله) و امامان(عليه السلام)حتى يك مورد يافت نمى شود که از دعوت به آن غفلت کرده يا آن را ناديده گرفته باشد.
امام جواد(عليه السلام) نيز در مسأله مهدويت همين شيوه را در پيش گرفت و با انگيزه عمق بخشيدن به اين موضوع در جان و انديشه امت و آماده کردن آنان براى امامت حضرت مهدى موعود، اين مسأله را در ميان امت اسلامى مطرح کردند.
در اين جا موردی از موضوع مهدويت و انتظار را که حضرتش بيان داشته است ذکر می کنیم:
الف) از حضرت «عبدالعظيم بن عبداالله حسنى» نقل شده است که گفت: «به محمد بن على بن موسى (امام جواد)(عليه السلام) گفتم: مولاى من، اميدوارم همان قائم از خاندان محمد باشى که زمين را، پر از داد مى آند! همچنان که آکنده از ستم و بيداد شده است.
او فرمود: هر يك از ما قائم (برپاخاسته) به فرمان خدا و راهنمايان به دين خداست، اما آن قائمى که زمين خدا را از وجود کافران و منكران پاك و آن را پر از داد و عدالت مى کند، هموست که ولادتش از مردم پوشيده خواهد مانده و وجودش از ديدگان پنهان خواهد بود. به نام خواندش بر مردم روانباشد و هم نام و هم کنيه رسول خدا(صلى االله عليه وآله) است. زمين براى او در نورديده مى شود و هر سختى براى او رام مى شود. به شمار اهل بدر ٣١٣ تن از ياران او از سراسر جهان در آنار او حضور خواهند يافت و خداى ـ عزّوجلّ ـ در اين باره مى فرمايد: «هر جا که باشيد، خداوند همگى شما را باز مى آورد، در حقيقت خدا بر همه چيز تواناست» .١٤٨ /بقره .هر گاه اين شمار از مخلصان فراهم آمدند، خدا امر او را آشكار خواهد نمود و چون ياران او به ده هزار تن رسد، به فرمان خدا قيام خواهد آرد و همچنان دشمنان خدا را خواهد آشت تا خداى ـ عزّوجلّ ـ راضى شود. (.٤٨٢ـ٤٨١ احتجاج)
در سال ١٩٥ ق. با مأمون عباسى به عنوان خليفه بيعت شد و در همين سال بود که امام جواد(عليه السلام) ديده به جهان گشود. اين مولود خجسته هفت سال در کنار پدر بزرگوارش امام رضا(عليه السلام) زندگى کرد. وى در اين دوره شاهد بيعت با امام رضا(عليه السلام) به عنوان وليعهد بود و حوادثى را که همزمان با اين بيعت و پس از آن چهره نمود و نيز حادثه جانگداز شهادت پدرش را به دست مأمون با تمام وجود لمس کرد و با آن ها زيست.
پس از آن که امام رضا(عليه السلام) به شهادت رسيد، انگشت اتهام، مأمون را نشان مى داد و مردم او را قاتل امام مى دانستند. همين امر باعث شد تا امام جواد(عليه السلام) از نيرنگ و توطئه مأمون در امان باشد، اما مأمون همچنان براى درهم شكستن شخصيت امام جواد(عليه السلام) و کاستن از جايگاه والاى او در دل ها از هيچ کوششى فروگذار نمى کرد. امام جواد(عليه السلام) در برابر تمام تلاش هاى سرکوب گرانه مأمون ايستاد تا روش و مكتب اهل بيت(عليهم السلام) را اعتلا بخشيده، عقيده شيعيان را در مسأله امامت و
رهبرى و دستاوردهاى سياسى ـ اجتماعى آن ها را قوام و استحكام بخشد.
در سال ٢١٨ ق. روزگار مأمون به سرآمد و برادرش معتصم عباسى بر تخت خلافت نشست و تا سال ٢٢٧ ق. قدرت را در دست داشت. او امام جواد(عليه السلام) را کاملا زير نظر داشت و از فعاليت اجتماعى و سياسى آن حضرت جلوگيرى مى کرد و سرانجام در سال ٢٢٠ ق. به وسيله برادرزاده اش ام الفضل که مأمون او را به کابين امام جواد(عليه السلام)در آورده بود، به زهر کين مسموم کرد. از اين ازدواج فرزندى حاصل نشد. بدين ترتيب، معتصم عباسى، نماد خط هاشمىِ اهل بيت(عليهم السلام) و متولى آن، يعنى امام ابوجعفر، محمد جواد(عليه السلام) را از ميان برداشت تا آن سان که مى خواهد با احكام اسلام و مفاهيم رسالت و امامت به بازى بپردازد.
منبع : کتاب جوادالائمه /سید منذر حکیم/ ص56
3 -آگاهی سیاسی
عنصر سـوم، آگاهـی سیاسـی اسـت. آگاهی سیاسـی بـه مثابهپی چشـمی اسـت کـه اگـر نداشـته باشـیم، آن دو عنصـر دیگـر در حرکت به مـا کمـک نخواهنـد کـرد.
باید سـه عنصـر اصلـی قاعـده را حفظ کـرد. البتـه حوزه ی علمیـه بایـد یکپارچه باشـد و از برخی تشـنجات کـه در گوشـه و کنار وجـود دارد، بـری و برکنـار بمانـد.
حوزه ی علمیـه، جایـگاه قداسـت و پاکـی اسـت.در درجـه ی اول، بـه حـوزه ی علمیـه ی قـم، و در درجـه ی بعد، بـه دیگر حوزه های علمیـه امید زیادی اسـت. شـما کـه حرکت میکنیـد، دنیـا متوجه میشـود عده یـی از طلاب و فضال از قم بـه تهـران میآیند. ایـن، نقـش تعیین کننده و بسـیار بـزرگ حـوزه را نشـان میدهد. مـن همان ایمان گذشـته را نسـبت به حـوزه دارم و معتقـدم بایـد کیفیت حـوزه از آنچـه که هسـت، بهتر شـود و هرچـه کیفیـت آن بالاتر رود، بـاز هم جـا دارد و زیاد نیسـت. بایـد ان َّ شـاءالله در آینـده بـزرگان و فضالی حـوزه بـرای ایجاد نظـم و ترتیب شایسـته ی این مـکان مقـدس کمک کننـد، تا درسـی کـه طلاب میآموزند، هـدر نـرود و هـر صفحـه کتابی که میخواننـد، بیجا نباشـد.
منبع : کتاب حوزه و روحانیت در کلام حضرت آیت الله خامنه ای / ص10
2 -تهذیب و اخلاق
عنصـر دوم، تهذیب و اخلاق اسـت. روزی بـه اتفاق جمعـی از فضلای بـزرگ در خدمت امـام(ره)بودیـم. در آن محفـل، از حـوزه ی قم صحبت شـد. یکـی از بـزرگان اسـاتید و علمای اعلام قم کـه مورد احتـرام و قبـول همه ی مـا هسـتند، در آن جلسـه بـه امام عـرض کردنـد که شـما نسـبت به قـم، توجـه و عنایـت داشـته باشـید.
آن روز امـام(ره) فرمودنـد :کـه ایـن چیزها لازم نیسـت؛ شـما اگـر فقط بـه ابقـای دو عنصـر در حـوزه ی قم توجـه کنید، همه چیـز حـل خواهـد شـد: اول، فقاهـت اسـت - که گمـان می کنـم تعبیـر ایشـان این بـود کـه مواظب باشـید شـعله ی فقاهـت فروننشـیند - و دوم، اخلاق و تهذیـب اسـت.
مـا اگر مهـذب باشـیم، خواهیم توانسـت هسـتی خـود را در خدمت اسلام و نظام اسلامی قـرار دهیم؛ ولـی اگر مهـذب نباشـیم، آنچه کـه داریم، در خدمـت قرار نخواهـد گرفـت و چه بسـا کـه در جهـت عکس هـم قـرار گیرد.
تاریخچـه ی حوزه هـای علمیه و سرگذشـت شـگفت انگیز علمای بزرگ و اسلاف درخشـان ما، حامـل تجربه های بسـیار زیـادی در ایـن زمینه اسـت کـه تهذیـب چه قـدر اثـر میگـذارد. نزدیکتریـن تجربه یـی کـه مـا در اختیار داریـم، وجود همیـن شـخصیت عظیمی اسـت کـه امروز دنیـا را بـه خـود متوجه کرده اسـت.
امام مدرسـی منـزوی در قـم بودنـد. درسشـان در مسـجد سلماسـی کـه داخـل یـک کوچـه - نـه در مرکز حـوزه - قـرار گرفته بـود، ارایـه میشـد. خانهپی ایشـان هـم در انتهـای همـان کوچه واقع شـده بـود؛ یعنـی برای رفت ّ وآمـد به مسـجد محـل درس کـه روزی دوبـار انجـام میگرفـت، حتـی احتیاج بـه دیـدن خیابان نداشـتند و ًطبیعتا همیشـه مسـیر خانه به مسـجد و مسـجد به خانه را طـی میکردند. ایشـان علی الظاهـر منـزوی بودند؛ ولی در حقیقت مدرّسـی بـزرگ و قطبی جـذاب برای طلاب و فضلای جـوان و سرشـار از خصلتها و صفـات خوب به شـمار میآمدند.
اعتقـاد مـن این اسـت کـه اخلاص و صفـای باطـن و رابطـه ی معنـوی و پیونـد مسـتحکم بیـن قلـب او و خدای مقلب القلـوب، موجـب شـد کـه ایـن مـرد بتوانـد از انـزوای ظاهری خـود خـارج شـود و دسـت نیرومنـدی برای ّ دگرگـون کـردن بنیـاد ارزشـهای مـاد ّی در سـطح جهـان شود.
براسـتی بنیـان ارزشـهای مـادی در دنیـا لرزیده ّ اسـت. رهبـر کمونیسـت کشـوری دوردسـت بـا قـدرت مـادی بـالاو دارای پیشـرفتهای زیـاد میگویـد: خواهش میکنـم کتابی دربـاره ی اسلام بدهید تـا مطالعه کنـم(!)
قبل از پیـروزی انقالب، شـما نمیتوانسـتید بِزور دسـت جوانی کـه بـاد مارکسیسـم بـه دماغش خـورده بـود، یـک جلـد کتـاب اسلامی بدهیـد و بگوییـد این کتـاب را مطالعـه کـن! مـا بـا زحمـت زیـاد و هـزار کلام شـیرین، تعـدادی جـوان را گـرد هـم جمـع میکردیـم، تـا چنـد کلمـه از مبانـی اسلام را بـه صـورت شـفاهی و یـا کتبی بـه گـوش و دل آنهـا برسـانیم؛ ولـی بـاز هم نمیرسـید.
در آن روزها همه ی ما - در حوزه های علمیه علما ، مدرسـان و فضلا - بودیـم، ولـی عملا بـه نتیجـه ی دلخواه نمیرسـیدیم. سـرانجام به برکت قیام امـام(ره)، ملـت ایران و دنیـا تـکان خوردند و دگرگونـی عظیمـی در افکار و اندیشـه های مـردم و جوانهـا به وجـود آمد.امـروز نماینـده ّ ی مجلس یک کشـور مـادی کـه هفتاد سـال برمبنای ِ ماتریالیسـم دیالکتیک اداره شـده اسـت، به مـن میگوید: بـه برکت امـام شـما، در پارلمان کشـورم سـخنرانیها با «بسم الله الرحمن الرحیم »شـروع می شـود. شـخصیتهای معـروف فکـری دنیـا نیز نسـبت بـه آنچه که در مشـت این مرد بـزرگ بود و بـر دنیا عرضـه میکرد، احسـاس عطـش میکننـد. بنابراین، بـا حرکـت آن رهبر عزیـز، بنیاد ارزشـها و قراردادهـا و مسلمات مـادی تـکان خـورد و دگرگون شـد.
مسـأله این نیسـت که مـا چنـد شـرابخانه را در مملکتمـان بسـتیم و نگذاشـتیم فلان منکر انجـام بگیـرد؛ اینها ظواهـر کار و پدیدارهـای قضیـه اسـت؛ عمـق کار خیلـی از اینهـا بیشـتر اسـت. بـه برکـت قیـام ایـن مـرد، دنیـا و ایـران تـکان خـورد. هرچنـد مـا نقـش ملـت ایـران را در انقلاب، نقـش اول و درجـه ی یـک میدانیـم، امـا چه کسـی ایـن ملـت را اینگونـه هدایـت کـرد؟ چـه کسـی این همـه سرچشـمه را در آنهـا بـه جوشـش در آورد و این همه اسـتعداد را زنده کـرد؟
آیا غیـر از آن روح بـزرگ و آن انسـان عظیم، کس دیگـری بود؟عظمـت کار او، به ارتباطـش با خـدا و تهذیب نفـس او برمی گـردد. امـام(ره) یک انسـان مهذب بـود. دشـمنان داخلـی و خارجی او نیز ایـن ویژگـی را قبول داشـتند و اعتـراف میکردند کـه او آدم مؤمنی اسـت. آن گـروگان امریکایی کـه چهارصد و چهـل و چهـار روز در ایران اسـیر بـوده و طبیعتـا ً همـه ی آن ماجراهـا را از چشـم امـام میدیده اسـت، مصاحبه میکند و میگوید: من از کسـانی نیسـتم کـه از فوت امام خوشـحال شـوم. او ارزشـهای اخلاقی مخصـوص خودش را داشـت و هیچکـس در حـد او نبـود.
منبع : حوزه و روحانیت در کلام حضرت آیت الله خامنه ای /ص 10-9