1 -فقاهت
وایـن عنصـر، فقه اسـت. فقاهـت را به همـان معنـای پیچیـده و ممتـازی که امـام(ره)بـرای مـا معنـا میکردند و بخصوص در بیانات دو، سـه سـال اخیرشـان بـر آن تأکیـد داشـتند، معنا میکنیـم؛ یعنـی ترکیبی از متـد علمی و دقیق فقاهتـی و به تعبیـر امـام(ره): فقه جواهـری. فقـه صاحب جواهـر، به معنـای دقت و اتقـان کامـل در قواعد فقهی و اسـتنتاج منظـم فـروع از همان قواعدی اسـت کـه در فقه و اصول مشـخص شـده اسـت.
ایـن فقاهت، دو رکـن دارد، کـه رکـن اول آن، اصـول معتدل و قـوی و آگاه بـه همـهی جوانب اسـتنباط اسـت، و رکـن دوم، تطور
حوزه و روحانیت فقه میباشـد و همان چیزی اسـت کـه امـام در معنای اجتهـاد و مجتهـد و فقیـه می فرمودنـد و تأکید داشـتند که
مجتهـد و فقیه باید بـا دید بـاز بتواند اسـتفهام ها و سـؤالهای زمانه را بشناسـد. سـؤال، نصف جواب اسـت. تا شـما سـؤال زمـان را ندانید، ممکـن نیسـت بتوانیـد در فقه بـرای آن جوابی پیـدا کنیـد. بنابرایـن، فهم سـؤال و ترتیب جواب مناسـب بـرای آن، مهم اسـت.
منبع : گتاب حوزه و روحانیت در کلام حضرت آیت الله خامنه ای/ص9-8
عزیزان! طالب جـوان! فضال! توجـه کنید که حـوزه ی علمیـه - همانطور کـه امام(ره)مکـرر فرمودنـد - قاعدهی نظام جمهوری اسلامی اسـت و همـه چیـز روی این قاعـده بنا شـده و دوام خواهـد یافت. ایـن قاعده بایـد محکم باشـد. اسـتحکام ایـن قاعـده، بـا تضمین سـه عنصـر اصلـی امکانپذیـر اسـت، و هـر کـدام از آنهـا نباشـد و یا کم باشـد، این قاعـده متزلـزل خواهـد شـد، و اگـر قاعـده متزلزل شـد، طبیعتـا تـکان خواهد خـورد.
ما بحـث آینـدهی بلندمدت نظـام اسلامی را میکنیم. شـما در ذهنتـان چهل سـال بعـد را تصویر کنیـد و ببینیدکـه جمهـوری اسلامی در آن سـالها چگونه بـر تمام دنیـای ظلمانـی مـادی آن روز پرتـو خواهـد افکنـد؛ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»ابراهیم 24- 25 .دل مؤمن، بـه کمتـر از این پیشـرفت قانع نیسـت. »مـن سـاوی یوماه فهـو مغبون».بحارالانوار/ج71/ص173
امسالمان با سال گذشـته نمیتوانـد مثل هـم باشـد؛ بایـد جلوتـر رفتـه باشـیم. پـس شـما چهـل سـال دیگـر را در نظـر بگیرید و
ببینید جمهـوری اسلامی چه هویت درخشـانی ایجـاد کرده و چـه خیمـه ی عظیمی بر فـراز فکر و ذهـن بنیآدم در سرتاسـر جهـان زده اسـت. قاعده یـی که مـا از آن صحبـت میکنیـم، قاعدهی بنـای محکم و اسـتواری اسـت و سـه عنصر قطعی در وجـود و ذات خـودش الزم دارد، کـه البتـه هریک از آن سـه عنصر بـر اموری متوقف اسـت و بر او نیـز امـوری مترتب میباشـد:
1 -فقاهت
2-تهذیب و اخلاق
3- آگاهی سیاسی
منبع : کتاب حوزه و روحانیت در کلام حضرت آیت الله خامنه ای/ص8
سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری در مورد سيره زندگانی امام صادق (عليه السلام) به مناسبت روز شهادت امام ششم،صادق اهل البيت عليهم السلام است،
« سخنان من در مورد آن شخصيت بزرگوار و نكاتى از سيرت آن حضرت خواهد بود.
امام صادق عليه السلام در ماه ربيع الاول سال 83 هجرى در زمان خلافت عبد الملك بن مروان اموى به دنيا آمد،و در ماه شوال يا ماه رجب در سال 148 هجرى در زمان خلافت ابو جعفر منصور عباسى از دنيا رحلت كرد.
در زمان يك خليفه با هوش سفاك اموى به دنيا آمد و در زمان يك خليفه مقتدر با هوش سفاك عباسى از دنيا رحلت كرد،و در آن بين شاهد دوره فترت خلافت و انتقال آن از دودمانى به دودمان ديگر بود. مادر آن حضرت،همان طورى كه در كافى و بحار و ساير كتب ضبط شده،ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود، لذا از طرف مادر نسب آن حضرت به ابوبكر مىرسيد و چون قاسم بن محمد بن ابى بكر با دختر عموى خود اسماء دختر عبد الرحمن بن ابى بكر ازدواج كرده بود،بنابر اين مادر آن حضرت،هم از طرف پدر نواده ابو بكر است و هم از طرف مادر، و لهذا حضرت صادق مىفرموده:«ولدنى ابو بكر مرتين»يعنى ابو بكر دو بار مرا به دنيا آورد،از دو راه نسب من به ابو بكر مىرسد.
فرصت طلايى امام صادق عليه السلام شيخ الائمه است،از همه ائمه ديگر عمر بيشترى نصيب ايشان شد،شصت و پنجساله بود كه از دنيا رحلت فرمود.عمر نسبتا طويل آن حضرت و فتورى كه در دستگاه خلافت رخ داد كه امويان و عباسيان سر گرم زد و خورد با يكديگر بودند فرصتى طلايى براى امام به وجود آورد كه بساط افاضه و تعليم را بگستراند و به تعليم و تربيت و تاسيس حوزه علمى عظيمى بپردازد،جمله«قال الصادق»شعار علم حديث گردد،و به نشر و پخش حقايق اسلام موفق گردد.
از آن زمان تا زمان ما هر كس از علما و دانشمندان اعم از شيعى مذهب و غيره كه نام آن حضرت را در كتب و آثار خود ذكر كردهاند با ذكر حوزه و مدرسهاى كه آن حضرت تاسيس كرد و شاگردان زيادى كه تربيت كرد و رونقى كه به بازار علم و فرهنگ اسلامى داد توام ذكر كردهاند،همان طورى كه همه به مقام تقوا و معنويت و عبادت آن حضرت نيز اعتراف كردهاند. شيخ مفيد از علماى شيعه مىگويد آنقدر آثار علمى از آن حضرت نقل شده كه در همه بلاد منتشر شده.از هيچ كدام از علماى اهل بيت آنقدر كه از آن حضرت نقل شد،نقل نشده.اصحاب حديث نام كسانى را كه در خدمت آن حضرت شاگردى كرده اند و از خرمن وجودش خوشه گرفته اند ضبط كرده اند،چهار هزار نفر بودهاند و در ميان اينها از همه طبقات و صاحبان عقايد و آراء و افكار گوناگون بودهاند.
محمد بن عبد الكريم شهرستانى،از علماى بزرگ اهل تسنن و صاحب كتاب معروف الملل و النحل،درباره آن حضرت مىگويد:«هو ذو علم غزير،و ادب كامل فى الحكمة،و زهد فى الدنيا،و ورع عن الشهوات.»يعنى او،هم داراى علم و حكمت فراوان و هم داراى زهد و ورع و تقواى كامل بود،بعد مىگويد مدتها در مدينه بود،شاگردان و شيعيان خود را تعليم مىكرد،و مدتى هم در عراق اقامت كرد و در همه عمر متعرض جاه و مقام و رياست نشد و سر گرم تعليم و تربيتبود.در آخر كلامش در بيان علت اينكه امام صادق توجهى به جاه و مقام و رياست نداشت اين طور مىگويد:«من غرق فى بحر المعرفة لم يقع فى شط،و من تعلى الى ذروة الحقيقة لم يخف من حط.»يعنى آن كه در درياى معارف غوطهور استبه خشكى ساحل تن در نمیدهد،و كسى كه به قله اعلاى حقيقت رسيده نگران پستى و انحطاط نيست. كلماتى كه بزرگان اسلامى از هر فرقه و مذهب در تجليل مقام امام صادق صلوات الله عليه گفته اند زياد است،منظورم نقل آنها نيست،منظورم اشارهاى بود به اينكه هر كس امام صادق عليه السلام را می شناسد آن حضرت را با حوزه و مدرسهاى عظيم و پر نفع و ثمر كه آثارش هنوز باقى و زنده است میشناسد.
حوزه هاى علميه امروز شيعه امتداد حوزه آن روز آن حضرت است. سخن در امورد امام صادق سلام الله عليه ميدان وسيعى دارد.در قسمتهاى مختلف میتوان سخن گفت زيرا اولا سخنان خود آن حضرت در قسمتهاى مختلف مخصوصا در حكمت عملى و موعظه زياد است و شايسته عنوان كردن است،ثانيا در تاريخ زندگى آن حضرت قضاياى جالب و آموزنده فراوان است.بعلاوه احتجاجات و استدلالات عالى و پر معنى با دهريين و ارباب اديان و متكلمان فرق ديگر اسلامى و صاحبان آراء و عقايد مختلف،بسيار دارد كه همه قابل استفاده است.
گذشته از همه اينها تاريخ معاصر آن حضرت كه با خود آن حضرت يا شاگردان آن حضرت مرتبط است شنيدنى و آموختنى است.
.
منبع- اين سخنرانى در 25 شوال 1381 هجرى قمرى به مناسبت وفات امام صادق عليه السلام ايراد شده است.
آزادي به معني رها بودن از هر قيد و بند و عدم پايبندي به هيچ قاعده و قانون و ضابطهاي نيست. ممكن است در بينش غربي و غربگرايانه چنين مفهومي از آزادي ارائه شود، اما در بينش الهي اينگونه «آزادي» عين «اسارت» است.
اسارت در بند هوا و هوسها و شهوات حيواني، گرفتاري و محبوس ماندن در زندان نفس اماره و وسوسهگر است . آدمي كه تنها براي خوردن و خواب و شهوت خلق نشده تا آزادي او را در رابطه با اين گونه امور تفسير و توجيه كنيم، بلكه براي هدف و مقصدي بس عظيمتر از اينها كه همان «رسيدن به كمال مطلوب» است، پا به عرصه وجود نهاده است.
در بينش اسلامي، آزادي در رابطه با «قرب حق» كه همان كمال حقيقي آدمي است، معنا و مفهوم مييابد و آزادي حقيقي به معناي رها بودن از هر قيد و بندي است كه مانع پرواز آدمي در فضاي لايتناهي قرب حق است. حجاب از جمله آن قيود است.
در انديشه اسلامي، آزادي از هوا و هوسها و نفسپروري براي رسيدن به رضوان خداست؛ ولي در نگرش غربي ، آزادي از همه قيود و تعهدات، براي اشباع خواستههاي نفساني و شهوات است.(1 ) گفتهاند ، حجاب موجب سلب آزادي كه يك حق طبيعي بشر است، ميگردد. «نوعي توهين به حيثيت انساني زن به شمار ميرود… مجبور ساختن زن به اين كه حجاب داشته باشد، بياعتنايي به حق آزادي او واهانت و حيثيت انساني اوست و به عبارت ديگر، ظلم فاحش است به زن، عزت و كرامت انساني و حق آزادي زن؛(2 )
آيا واقعا حجاب مانع آزادي زنان است؟ آيا حجاب، آزادي زنان را محدود ميسازد؟ «آنچه باعث اين تصورات شده، تفسير غلط آزادي و كلمه حجاب است. بايد ديد كه منظور از آزادي براي آنها چيست و معناي كلمه حجاب از ديدگاه اسلام چه ميباشد تا بتوان درباره ممانعت حجاب و آزادي زن بحث كرد. تفسير غلط از آزادي باعث چنين تصوراتي شده است.
امروز از سوي محافل غربي و غربگرا، اينگونه به مردم القا ميشود كه آزادي به معناي ارضاي تمايلات، يا عدم التزام به قيود اخلاقي و اجتماعي است و آزادي زن در بينش و نگرش آنان، يعني اين كه به هر شكل بتوان لباس پوشيد، يا با هركس بتوان رابطه برقرار كرد، تا مناسبات خانوادگي و اجتماعي را به هر صورت كه مورد علاقه است، ترتيب داد. ولي بايد گفت كه آزادي را نميتوان به صورت «ارضاء تمايلات» تعبير نمود، زيرا همه تمايلات انسان، اساسي و ضروري نيستند.
تمايلات انساني نيز در حد اعتدال قابل ارضا هستند. ارضاي تمايلات نه موجب سعادت فرد است و نه خوشبختي انسان را در حيات جمعي تأمين ميكند. آري اگر ما آزادي را عبارت از ارضاء تمايلات بدانيم، در اين صورت بايد قبول كنيم، حجاب با آزادي به اين معنا ناسازگار است، ولي اين معنا از آزادي نه با شأن انسان سازگار است و نه قابل تحقق ميباشد. و چنان كه پيشتر گفته شد، مفهوم صحيح آزادي در ارتباط با «قرب حق» معنا ميشود. چه آزادي را، صرفا به معناي پيروي از عقل بدانيم و چه آن را در رابطه با تقوا، مورد توجه قرار دهيم. در هر دو صورت، حجاب نه تنها آزادي زن را محدود نميسازد بلكه براي زن شرايطي فراهم ميكند كه مورد تأييد عقل و با تقوا سازگارتر است.(3 )
در اين قسمت به معناي كلمه حجاب ميپردازيم . اين كلمه موجب انحراف اذهان عده زيادي از افراد گشته است؛ معناي لغوي حجاب كه در عصر ما اين كلمه براي پوشش زن معروف شده، چيست؟ «كلمه حجاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب. بيشتر استعمالش به معني پرده است.
اين كلمه از آن جهت مفهومش پوشش ميدهد كه پرده، وسيله پوشش است، و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نيست؛ آن پوشش ، حجاب ناميده ميشود كه از طريق پشت پرده صورت گيرد. در قرآن كريم، در داستان سليمان، غروب خورشيد را اينطور توصيف ميكند: «حتي توارت بالحجاب»(4 ) يعني تا آنوقتي كه خورشيد در پشت پرده مخفي شد. استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است. در قديم، مخصوصا در اصطلاح فقها، كلمه «ستر» كه به معناي پوشش است، به كار رفته است. فقها، چه در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شدهاند كلمه ستر را به كار بردهاند. بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نميشد و هميشه همان كلمه «پوشش» به كار برده ميشد. و همين امر موجب ميشود كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.
زنداني كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست. در برخي از كشورهاي قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزي وجود داشته است، ولي در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوط همين معني را ذكر ميكند و فتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است.»(5 )
«فرق است بين زنداني كردن زن در خانه و بين موظف دانستن او به اين كه وقتي ميخواهد با مرد بيگانه مواجه شود، پوشيده باشد. در اسلام، محبوس ساختن و اسير كردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام يك وظيفه است؛ بر عهده زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد، بايد كيفيت خاصي در لباس پوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است و نه چيزي است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعي او كه خداوند برايش خلق كرده است، محسوب ميشود.
اگر رعايت پارهاي مصالح اجتماعي، زن يا مرد را مقيد سازد كه در معاشرت روش خاصي را اتخاذ كنند و طوري راه بروند كه آرامش ديگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقي را از بين نبرند، چنين مطلبي «زنداني كردن» يا «بردگي» نميتوان ناميد، و آن را منافي حيثيت انساني اصل «آزادي» فرد نميتوان دانست. و نيز حجاب برخي دشواريها را به دنبال دارد كه اگر اصل آن براي سلامت و رشد انساني مفيد انگاشته شود، بايد آن را متحمل شد.»(6 )
كه البته در اين صورت نيز باحجاب در فعاليتها و رفت و آمدهاي خود، آزادترند، زيرا مردان بولهوس، اطمينان دارند كه اينها، طعمه و ملعبه نميشوند. و بنابراين، كمتر مزاحمتي براي آنها ايجاد ميكنند، اما زنان بيحجاب، آزادي كمتري دارند. زيرا در معرض ديد هستند و چشمهاي هرزه را به سوي فرد ميكشانند و هوسها را تحريك ميكنند و در نتيجه، مورد طمع گرگان شهوت ميشوند. زنان باحجاب، مظهر عفاف شناخته شدهاند و لذا در خانه و خارج خانه، مزاحمتي ندارند و آزادند، دنبال كارها ومسئوليتهاي خويش هستند. قرآن مجيد ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لاِءَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَي أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً»(7 )«اي پيغمبر (گرامي ) با زنان و دختران و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر بپوشانند كه اين كار براي اين كه آنها(به عفت و حريت ) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت(هوسرانان ) آزار نكشند بسيار بهتر و خدا (در حق خلق ) آمرزنده و مهربان است.» گفته اند سبب نزول آيه فوق اين بوده است : زنها به مسجد ميرفتند و پشت سر پيامبر نماز ميخوانند. شبها كه از نماز مغرب و عشاء باز ميگشتند، جوانها سر راه آنها مينشستند و مزاحم آنها ميشدند. از اين رو، آيه فوق نازل گرديد.(8 )
1. زيور عفاف، ستار هدايتخواه، ص 29.
2. مسئله حجاب، مرتضي مطهري، ص 100.
3. زيور عفاف، ستار هدايتخواه، ص 216.
4. سوره ص، آيه 32 .
5. مسئله حجاب،مرتضي مطهري، ص 79-78.
6. آسيبشناسي حجاب، مهدي مهريزي، ص 71.
7 .سوره احزاب، آيه 59. 47 8. حجاب و آزادي، (مجموعه سخنرانيهاي كنفرانس زن، ) ص 58-57.