چکیـده تحقیق پایانی
این تحقیق به بررسی حقیقت جهانی شدن می پردازد. که دربارة آن تعریف های زیادی بیان شده و بهترین آنها این است که جهانی شدن به معنای گردش آزاد اطلاعات در سراسر جهان و گسترش روابط فرهنگی و اقتصادی جوامع و شکسته شدن مرزها و شکل گیری هویت های جدید می باشد. برخی پیشینة آن را با پیدایش نخستین تمدن های بشری همزمان دانسته و به حدود سه هزار سال قبل بر می گردانند. جهانی شدن دارای ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی ـ اجتماعی و علمی و فناوری است که با اهدافی چون رفاه بیشتر، تقسیم کار بهتر، رفع فقر و نابرابری پا به عرصة بین الملل نهاده و ویژگی هایی چون فرهنگ واحد، ایدئولوژی واحد، ارتباطات و اقتصاد جهانی دارد. ارزان شدن و به روز شدن آموزش فراگیر علمی و کوتاهتر شدن مسیر و کم شدن هزینة تولید از آثار جهانی شدن و نبود رهبری واحد و تأثیر گذار در جهان و فزونی رقابت ها از پیامدهای آن می باشد. بنابراین غربی ها با ابزارهای مختلفی در پی رهبری جهان و تشکیل حکومت واحد هستند ولی بخاطر اختلافاتی که دارند و شعارهای متضادی که می دهند بشر را دچار سردرگمی می کنند تا این که به ادیان الهی روی می آورند و چون اسلام آیین تمام مردم جهان است می تواند جوابگوی آنها باشد، زیرا یکی از برنامه های ائمه (ع) تأسیس حکومت اسلامی واحد بوده است که با انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) محقق می شود و به گسترش عدالت، مساوات، رشد عقلانیت و رفاه جهانی می انجامد.
کلید واژه ها: جهانی شدن، سیاست، تمدن، هویت، مارکسیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، جنگ سرد، دولـت ـ ملت، مدرنیتـه، مدرنیسم، لیبـرالیسم، سکولاریسم، فردگـرایی، اومانیسم، نئومـارکسیسم، امپـریالیسم،پست مدرنیسم، امپریالیسم فرهنگی، پلورالیسم، تساهل و تسامح، ایدئولوژی، مافیا، تروریسم، جامعه ملل، استعمار، جهان سوم، تک قطبی، مهدویت.
مریم ایوبی
محمد بن الحسن معروف به خواجه نصیر طوسی از علمای قرن 7 از مشهورترین دانشمندان وسیاست مداران مسلمان شیعی در زمان حمله مغولان به ایران بود .وی در علوم عقلی ،فلسفه وکلام از بزرگان می بود.هرچند در عین حال او را فقهای مشهور نیز دانسته اند .
اما نکته قابل تامل آن است که وی از علومی مثل نجوم وریاضیات وحتی ساختن رصد خانه(رصدخانه مراغه) را وسیله ای برای نفوذ در میان سرداران مغول وگسترش دین اسلام استفاده می کند زیرا مغولان اعتقاد زیادی به پیش گویی ها و امور غریبه داشتند .سند این مدعا هم مجذوب شدن سران وحشی مغول به دین مبین اسلام وفرهنگ ناب ایرانی است .اما سوالی که اینجا مطرح است آن است که چرا ما حتی یک حوزه یا دانشگاه علوم اسلامی به نام او نداریم وبرعکس دانشکده مهندسی ما به نام اوست(دانشکده مهندسی خواجه نصیر طوسی)در حالی که خواجه طوس بیش از هرچیز یک متکلم وفیلسوف اسلامی است تا یک مهندس صرف…
کتاب تجرید الاعتقاد مهمترین سند در اثبات طراز اول بودن خواجه در علوم کلام وفلسفه است.
یه طلبه علم کلام
آرامش در لغت به معنای راحتی و سکون و در اصطلاح حالتی از فراغ بال و احساس راحتی است در قرآن کریم کلمات مختلفی است که به معنای آرامش به کار برده شده است. از جمله سکینه، طمأنینه، أمن، لا خوف علیهم و لا هم یحزنون سلام و … از آنجا که آرامش گم شده بشریت است برای به دست آوردن آن از راه های گوناگونی استفاده می کنند بنابراین، آرامش به دو نوع منفی و مثبت تقسیم شده است.
آرامشی که ازوسیله های منفی مثل تجملات ، ثروث اندوزی، اعتیاد، قرص های روان گردان و… به دست می آید یک آرامش موقت و زیان آور است که نه تنها آرامش واقعی را به همراه ندارد بلکه اضطراب را بیشتر می کند. در مقابل آرامش های مثبت، آرامش هایی است که از راه های سفارش شده از پیامبران و ائمه (ع) و بزرگان و عالمان است. راه هایی که سعادت بشر را به همراه دارد. مانند: به دست آوردن اخلاق نیکو، ورزش، به طبیعت رفتن و … و همچنین عوامل معنوی که در قرآن به آن سفارش شده است، كه اين نوشتار به بررسي اين عوامل در دو دسته، عوامل اعتقادي و عوامل عبادي در قالب 3 بخش: مفهوم و اهميت آرامش، عوامل اعتقادي و عوامل عبادي مي پردازد. روش اين تحقيق علمي و مطالب آن به صورت كتابخانه اي جمع آوري شده است. از مهمترين منابع آن كتب تفسيري چون الميزان، نمونه و … مي باشد.
واژگان كليدي: آرامش، سكينه، طمأنينه، أمن، قرآن.
محقق: اعظم فربود
نحوه پيدايش وافول مرجئه
اين فرقه با عقايد خاصشان مولود اوضاع سياسي واجتماعي قرن اول هجري درپس رويدادهاي سياسي در جامعه اسلامي وروي كار آمدن بني اميه ودر جريان اختلاف ميان علي و معاويه پديد آمد كساني ادعا كردندكه حقيقت برايشان مشتبه شده است.
مرجئه نيز مانند ساير فرق در آغاز، صورت و شكل كاملا غير مستقل داشتند اما بزودى بر حسب معمول به بحث و امور نظرى پرداختند و سه موضوع كلى را محور تفكرات خويش قرار دادند: ايمان، كفر، تشخيص مؤمن از كافر
از لحاظ علم الحديث علت پيدايش اين فرقه اختلاف مسلمانان بر سرمساله ايمان ومعناي آن بوده است ؛چرا كه در اين مساله كه آيا اعمال جزو ايمانست يا نه؟ اينگونه تفسير كرده اند كه : چون در اكثر احاديث راجع به حياء وارد است كه «انه من الايمان» محدثين چنين تصور كردند كه در حقيقت ايمان، اعمال هم داخل است، ليكن اهل نظر كه امام ابو حنيفه پيشرو آنهاست در اين قسمت اختلاف كرده بين اعتقاد و عمل تفريق قائل شدهاند، محدثين اسم اين فرقه را مرجيه گذاردهاند
اما بدون شك پديدار شدن اين فرقه بيشتر منوط به عوامل سياسي است تا عوامل كلامي وحديثي! اما در باب اينكه اصل و آغاز مذهب مرجئه از كجا و توسط چه كسى بوده، چندان سند معتبرى در دست نيست.
اما مطالب زير تا حدودى پرده از روى اين مذهب بر مىدارد:
ابن ابى الحديد، در ارزيابى مذهب ارجاء از لحاظ دينى- سياسى مطالبى آورده، از جمله مىگويد: شيخ ما ابو عبد اللّه اسكافى (وفات، 240 ه. ق.) گفته است:
نخستين كسانى كه به ارجاء محض قائل شدند معاويه و عمرو عاص بودند، زيرا معتقد بودند كه با وجود ايمان، معصيت زيان ندارد، و از اينجا بود كه وقتى كسى او را گفت: «با كسى جنگيدى كه او را نيك مىشناختى (يعنى با على u) و مرتكب كارهايى شدى كه [زشتى و نادرستى] آنها را مىدانستى.» معاويه در جواب او گفت: به قول خداى تعالى واثق بودم كه مىگويد :«إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» (زمر، 39/ آيه 53) خداى تعالى همه گناهان را مىبخشد. پسرش يزيد نيز در مجلس شام، همين استدلال را در جواب امام سجّادuكرد.
و نيز ابن ابى الحديد از «ابو الهذيل» (وفات، 226 ه. ق.) نقل مىكند كه مىگفته است «اگر مذهب ارجاء نبود، كسى در روى زمين بر خدا عصيان نمىورزيد … زيرا بيشتر عاصيان بر رحمت خدا اعتماد كردهاند!»
اما آنچه كه اكثر مورخين درمورد نحوه ظهور مرجئه به صورت يك فرقه مستقل و سياسي آورده اند آنست كه كشته شدن عثمان بن عفان و به دنبال آن اختلافات امت فرصت گفتگو و رقابت مسالمت آميز درخلافت را پايان داد و به كشمش و ستيز مسلحانه براي به دست آوردن خلافت انجاميد ؛خوارج و شيعيان ،نيرومندترين و استوارترين فرقه ها بودند.سخت گيري آن ها در باورهاي ديني و سياسي اشان وتند روي برخي از ايشان در اين باورها ،موجب ظهور مرجئه گشت
در اخبارگروهي از صحابه آمده است كه آن ها نخستين كساني بودند كه به كناره گيري از فتنه ها گرايش يافتند و قائل به ارجاءشدند ؛آن ها مواضع خود را با احاديث فراواني كه ازپيامبرr شنيده بودند ،توجيه مي كردند .هم چنين در اخبار اين گروه آمده است كه ايشان از ورود به كشمكش هاي سياسي كه در پايان روزگار عثمان بن عفان انتشاري گسترده يافت خودداري كردند و بعد از كشته شدن او دامن خويش از فتنه ها كشيدند و از علي و معاويه دوري گزيدند و هيچ يك از آن دو رابر ديگري ياري نرساندند .
از جمله ايشان سعدبن ابي وقاص زهري بود كه بنا بر مشهور درسال پنجاه وپنج وفات يافته است.او در مورد فتنه مي گفت :
«گمان نمي كنم حق به پيراهن خودم بيش از حق من به خلافت باشد ،من جهاد كرده ام ،پس با جهاد آشنايم واگر مردي بهتر از من يافت شود ،نفس خود را نمي نكوهم .من جنگ نخواهم كرد مگر آن كه شمشيري براي من بياوريد ،كه دو چشم ،يك زبان و دولب داشته باشد و بگويد اين مومن است وآن ديگري كافر.»
سعد در پاسخ معاويه به هنگام تشويق وي در خونخواهي عثمان چنين نوشت :اما بعد، همانا عمر در شورا تنها قريشياني را وارد كرد كه خلافت را براي او روا مي شمردند.پس هيچ يك از ما در خلافت سزاوارتر از ديگري نبود مگر كسي كه بر خلافت او همداستان مي شديم و دراين ميان ،همه آنچه را ما داشتيم ،علي داشت، اما آنچه او داشت ،ما نداشتيم و اين همان بود كه در آغاز ما را خوش نيامد ودر پايان ،ما او را نا خوش داشتيم واگر طلحه و زبير در خانه اشان مي ماندند براي آن دو نيكوتر بود و خداوند ام المومنين را براي آنچه كرد ببخشايد.
نظير اين چنين اتفاقات وگفتگوهاي درمورد مورد اسامه ابن زيد حارثه كلبي ،ابوقتاده ،ابوبكره نفيع بن حارث ثقفي و محمد بن مسلمه انصاري و عبدالله ابن عمر نيز آمده است كه عمده ترين دليل آن ها در دو استدلال خلاصه مي شد:
1.حديثي از پيامبر اكرمrكه طبق آن نقل مي كنند(راوي اين حديث زيدابن مسلم عدوي است)پيامبرr به محمدابن مسلم شمشيري داد و فرمود :
«اي محمد بن مسلمه ! با اين شمشير در راه خدا جهاد كن تا زماني كه ببيني مسلمانان به دوگروه تقسيم شده اند و يكديگر رامي كشند ،دراين هنگام شمشير خودرابرسنگ بزن و بشكن و درپي آن زبانت ودستت را نگاه دار تا تو را مرگي چاره ناپذير در رسد يا دستي رباينده از ميانت بردارد .»كه اتفاقا مسلم در قضاياي عثمان دقيقا همين كار را كرد و احاديث ديگري با اين مضمون!
2.اين استدلال كه ما دربرابر كسي كه لا اله الا الله مي گويد نمي جنگيم و درفتنه وارد نمي شويم. ابراهيم تيمي نقل مي كند كه اسامه ابن زيد گفته است :«هرگز باكسي كه لااله الا الله بگويد نخواهم جنگيد» سعدابن مالك نيز گفته است :«به خدا سوگند من هرگز باكسي كه لااله الا الله بگويد نخواهم جنگيد» كه اتفاقا همان جا مردي در پاسخ به اين دو گفت: آيا خدا نفرموده است كه: « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ بقره/193»!
تاريخ اين چنين افرادي را با عنوان قاعدين مي شناسد كه مسلما از بنيان گذاران مرجئه و حتي بعضي آن ها را از بانيان معتزله نيز مي شمارند؛ چرا كه آنان با كناره گيري خود به نحوي از قضاوت صريح درباره جنگ هاي امام عليrخودداري كردند .اين مساله اي است كه درمورد معتزليان نخست مانند عمروبن عبيد و واصل درست است .اما در قياس با مرجئه نيز بايد گفت ،آنان نيز ازآن روي كه از قضاوت صريح درمورد امام علی و دشمنانش خودداري مي كردند ،مي توانستند درامتداد جريان قاعدين باشد ، اما از اين حيث كه به سرعت، همان مبنا سبب ايجاد يك جريان كلامي تحت عنوان مرجئه يامعتزله شده باشد ،مي بايد قدري تامل كرد.
پس با توجه به مطالبي كه گفته شد ريشه مرجئه به وقايع زمان خلافت عثمان برمي گردد.عده اي كه چه با قصد وچه بي قصد در مورد قتل عثمان به نتايج اقناع كننده اي حداقل براي خويش دست نيافتند و درمورد امام علي و امامت ايشان هيچ نظري ندادند و عملاً ازحمايت امامu دست برداشتند .
رضوی
جايگاه و اهميت تشكيل خانواده در سنت نبوي
نهاد خانواده، از منظر اسلام، داراي جايگاه و. قداست ويژه اي است كه قابل مقايسه با هيچ نهاد ديگري نيست. تعابير رسول خدا (ص) در اهميت اين بنياد و جايگاه آن، والاترين تعابير است، به گونه اي كه هيچ چيز با آن قابل قياس نيست، چنان كه از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: «ما بني في الاسلام بناء احب الي الله-عزوجل- و اعز من التزويج»
هيچ بنايي در اسلام پايه گذاري نشده است كه در پيشگاه خداي عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از تشكيل خانواده باشد.
در ميان همه بنيادها، بنيادي نيست كه تا اين اندازه محبوب و مرضي خداوند باشد؛ خانواده زيباترين و رو به كمال ترين مجموعه اي است كه در هستي وجود دارد. بديهي است كه اين ارزشمندي و محبوبيت به اعتبار پيوند اخلاقي و روحي است كه بين زن و مرد به وجود مي آيد و الا خانه به اعتبار لوازم و ابزار و تشريفات پيش خداوند اين چنين ارزشمند نمي باشد. به عبارت روشن تر محيط خانه جايگاهي است كه ]خليفه الله] در آن به وجود آمده و همه قوه ها و استعدادهاي او قرار است در محيط خانه به فعليت در آيد.
تشكيل خانواده از چنان جايگاهي برخوردار است كه يكي از منازل رحمت الهي شمرده شده است؛ هم جلوه رحمت خداست و هم وسيله نزول رحمت الهي است.
رسول خدا (ص) فرموده است:
يفتح ابواب السماء بالرحمه في اربع مواضع: عند نزول المطر، و عند نظر الولد في وجه الوالدين، و عند فتح باب الكعبه، و عند النكاح. درهاي آسمان در چهار موضع از سر رحمت گشوده مي شود: هنگام نزول باران، و هنگام نگاه كردن فرزند به چهره پدر و مادر، و هنگام گشوده شدن در كعبه، و هنگام ازدواج.
تشكيل خانواده در نگاه پيامبر (ص) چنان والا و گرانقدر است كه هيچ چيز با آن برابري نمي كند واگر جايگاه خانواده در هستي به درستي دريافت شود و اين حقيقت ادراك گردد كه بدون سلامت و صلابت آن، هيچ مجموعه انساني قادر به سير كمالي نيست، آن گاه روشن مي شود كه چرا پيامبر (ص) درباره خانواده چنين تعابيري بيان فرموده است و چرا گسستن اين مجموعه نزد خداوند از هر كاري منفورتر است، چنان كه رسول خدا (ص) مي فرمايند: «ما من شي ء ابغض الي الله- عزوجل- من بيت يخرب في الاسلام بالفرقه- يعني الطلاق» هيچ چيز نزد خداي عزوجل منفورتر از اين نيست كه خانه اي در اسلام با جدايي (طلاق) از هم متلاشي گردد.
فروپاشي كانون خانواده چنان نكوهيده است كه امام صادق (ع) فرموده است: «تزوجوا ولاتطلقوا، فان الطلاق يهتز منه العرش. » ازدواج كنيد ولي جدايي حاصل نكنيد كه عرش [الهي] از جدايي به لرزه در مي آيد. اين سخن بيانگر اهميت ويژه بنيان خانواده در نظام هستي است.
طاهره جعفری