مراسم اختتامیه اولین جشنواره علامه حلی استان فارس در روز پنجشنبه 8 خرداد در حالی برگزار شد که از ده نفر طلاب خواهر برگزیده شده در این جشنواره ، 5 نفر از حوزه علمیه الزهرا ( سلام الله علیها) بودند و از معاونت پژوهش مدرسه نیز تقدیر شد.
در بخش تحقیقات پایانی:
1. سرکار خانم زهرا اسفندیاری با موضوع بصیرت از منظر دین اسلام
2. سرکار خانم فاطمه هادیان با موضوع دعاهای پیامبران درقرآن
3. سرکار خانم مریم بنایی با موضوع جلوه های حیا درزندگی فردی
و
در بخش مقالات سطح 2:
سرکار خانم راضیه زارع با موضوع اقدامات و عقاید خوارج
و در بخش مقالات سطح 3
سرکار خانم نجمه رضوی
هم چنین مدرسه علمیه الزهرا به لحاظ سرانه آثار راهیافته به مرحله ارزیابی تفصیلی در بین مدارس خواهر استان رتبه اول را کسب کرد.
;B Mitra";” lang="FA">نهمین امام معصوم نام گرامیشان محمد صلوات الله و سلامه علیه بود.[1] دربعضی از کتاب های تاریخی و حدیثی نام های امامام معصوم را به زبان های مختلف که در کتاب های آسمانی آمده است ذکر کرده اند، نام مبارک امام جواد نیز درتورات نقل شده «تیمو» و یا «تیمورا» می باشد که با لقب های «قیصر العمر و طویل الاثر» یعنی دارای عمر کوتاه و آثار بلند معرفی شده است.[2]
مشهور ترین لقب آن حضرت «جواد»است شیخ صدوق می گوید: امام رضا دارای فرزندی به نام محمد بودکه پس از وی به امامت رسید وپدر، همیشه او را با لقب هایی مانند«صادق»،«صابر»،«فاضل»،«قره أعین المومنین»،«غیظ الملحدین» صدامی کردند، لقب های دیگری نیز برای آن حضرت در کتابهای تاریخی و حدیثی نقل کرده اند، مانند«قانع، مرتضی، نجیب، تقی، منتخب، هادی القضاه، سیدالهداه مصباح المتهجدین، جواد الائمه[3] ونیز کنیه های آن حضرت «ابوجعفر»، «ابن الرضا و ابوعلی» است.[4]
چهل وچند سال از عمر شریف هشتمین پیشوا امام رضا می گذشت ،ولی هنوز آن حضرت فرزندی نداشت.این موضوع برای شیعیان نگران کننده بود چرا که بر اساس روایات رسیده از پیامبر و امامان معتقد بودند که امام نهم فرزند امام هشتم خواهد بود، به همین جهت سخت درانتظار بودند تا خدای متعال پسری به امام رضا عطا فرماید حتی گاهی به خدمت امام، شریفاب می شدند و از اومی خواستند دعا کند خداوند پسری به اوعنایت فرماید. وآن گرامی در پاسخ، آنان را دلداری می داد و می فرمود:«خداوند پسری به من می دهد که وارث من وامام پس از من خواهد بود»[5]
سرانجام شب جمعه دهم ماه رجب سال 195 هجری قمری امام محمد تقی درمدینه به دنیا آمدتولد آن گرامی برای جامعه ی شیعه، شادی بخش و موجب استواری ایمان واعتقاد بود، زیرا تردیدی که ممکن بود به جهت دیر شدن تولد آن گرامی برای برخی از شیعیان رخ دهد برطرف شد.
وقتی زمان ولادت نزدیک شد، حضرت امام رضا به خواهر خود«حکیمه» دستور دادند تا در هنگام تولد حضور یابد و همراه قابله، وارداتاق «خیزران» مادر امام جواد شود.زمانی که وی را درد زایمان گرفت، چراغی که دراتاق روشن بود، به ناگاه خاموش شد وهیچ یک از آن دو(حکیمه وقابله)دیگر نمی توانستند مادر حضرت جواد را ببینند و ازحال اوباخبر شوند.وجود حکیمه غرق درترس واضطراب شد[6] و گویا فراموش کرده بود که ائمه هدی را کسی جز حوریان بهشتی که پاک ومقدس اند، مس نمی کند.حکیمه دراین حال ناگهان مشاهده کرد که نورالهی وجمال ربوبی سوی آسمان ساطع گردیده و تمام خانه را روشن ساخته است. حضرت ابوجعفر امام جواد در طشتی قرار گرفتند و براندام مبارکش، پوشش نازکی چون لباس قرار داشت.[7]
چهره ی امام جواد زیبا، گندمگون و موهای سرش سیاه رنگ و (مجعد) یعنی پیچ درپیچ توصیف شده است به همین جهت برخی از اطرافیان امام رضا a زبان به سخنان ناروا گشودند و گفتند: «هرگز درمیان ما امامی با چهره تیره وجودنداشته است، و درمیان مردم شایع شد که این کودک فرزند او نیست».
این سخن به گوش امام رضا رسید و فرمود:«او فرزند من است»
از این رو پیشنهاد کردند فردی قیافه شناس در این امر داوری کند، همان گونه که جدش رسول خدا*موردتهمت قرار گرفتند و درنهایت به قضاوت قیافه شناس درباره ابراهیم فرزندش رضایت دادند.حضرت رضا a نیز پذیرفتند، و پیشنهاد دادند که در روز معین و در باغی بزرگ اجرا شود همه خویشاوندان حضرت جمع شوندو حضرت رضا پیش از آمدن قیافه شناس درهیئتی ویژه در حالی که لباسی دوخته شده از پشم برتن وکلاهی برسر، و تبری بر دوش داشتندوارد باغ شدند و به کار مشغول گشتند.
فرد قیافه شناس درکناری نشست، وهمه افراد را درنظر داشت از طرفی دیگر امام جواد به جمعیت حاضر ملحق شد، نگاهها به طرف مرد قیافه شناس که درهیئت قاضی کار کشته حضور یافته بود، دوخته شد.
وی بانگاهی به حاضران و پسر بچه ی حاضر درمجلس، به سخن درآمدوگفت: درمیان این مجلس کسی را به عنوان پدر این بچه نمی بینم و نمی شناسم، ولی چنان چه پدراین فرزند دراین مکان باشد، همانی خواهدبودکه درباغ مشغول کار است! زیرا آثار قدم و پای او و این پسر بچه مشابه یکدیگر می باشد.علی بن جعفر عموی امام رضامی گوید:« امام جواد را درآغوش گرفتم و صورتش را بوسیدم، ازروی اشتیاق آب دهان رامکیدم، وگفتم «اشهد انک امامی عندالله» «گواهی می دهم که تو امام من درنزد خدا هستی»[8].
برگرفته از تحقیق پایانی سرکارخانم نصیری
واحد پژوهش
[1] - عبدالله، صالحی، راهنمای سعادت و خوشبختی، قم، انتشارات مهدی یار، 1383، ص199
[2]-ابوالفضل طباطبائی اشکذری، اعجوبه اهل بیت علیه السلام، شرحی جامع از زندگی امام جواد(ع)، قم، ائمه علیهم السلام، 1382،ص29
[3] - عبدالله، صالحی، همان جا
[4] - همان جا
[5] - حبیب الله، سمیعی، فضائل وشناخت معصومین، اهل بیت علیهم السلام، تهران، انتشارات صبا،1381،ص519
[6]-عبدالرزاق، مقرم،نگاهی گذرا به زندگانی امام جواد(ع)، دکتر پرویز،لولاور، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی،1387،ص29،به نقل از مناقب ابن شهر آشوب
[7] -همان جا
[8] - ابوالفضل طباطبائی اشکذری، اعجوبه اهل بیت علیه السلام، شرحی جامع از زندگی امام جواد(ع)،ص30
کتاب جستارهایی در نقد عرفان های نو ظهور و انحرافی از به قلم جمعی از نویسندگان ، کتابی است که به همت انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم در سال 1390 به چاپ رسیده است .
این کتاب مجموعه مقالات نویسندگان موفقی است که هر کدام با زاویه نگاه جدیدی یکی از فرقه ها و نحله های نوظهور را به چالش علمی و نقد کشانده است .در این کتاب 317 صفحه ای ابتدا به بررسی شاخصه های عرفان حقیقی و و یژگی عارفان حقیقی پرداخته و سپسعلل ترویج معنویت در عصر جدید را بیان کرده است و در ادامه ی آن راه رسیدن به مقامات عرفانی و آسیب ها و دره های این مسیر سخت و حساس را بیان کرده است و سپس به بازشناسی مدعیان دروغین و ادعاهای آنان پرداخته است.
ویژگی جالب این کتاب آن است که به معرفی عرفان ناب و نمونه عملی آن یعنی امام خمینی ( ره) پرداخته و در انتها کتاب ها و پایگاههای اینترنتی مرتبط با آشنایی عرفان اصیل اسلامی را معرفی کرده است این کتاب ، برای مبلیغین و محققین در باب عرفان ها و فرقه های نو ظهور بسیار کتاب مناسبی است.
قیمت این کتاب در سال 1390، 50000 ریال بوده است.
کتاب «زبان خدا» کتابی است با زبانی داستانی و البته مستدل به روایت یکی از مشهورترین دانشمندان معاصر دنیا به نام فرانسیس س. کولینس که رئیس پروژه بین المللی کشف ژنوم انسان بود.
، کتاب «زبان خدا» کتابی است با زبانی داستانی و البته مستدل به روایت یکی از مشهورترین دانشمندان معاصر دنیا به نام فرانسیس س. کولینس. کسانی که سری در علم ژنتیک داشته باشند یا چیزهایی درباره تاریخچه کشف DNA خوانده باشند، حتما این دانشمند را میشناسند.
دکتر کولینس از متخصصان پیشتازِ ژنتیک در آمریکا است و مدت مدیدی هم هدایت طرح بین المللی ژنوم انسان را بر عهده داشت. وی در ابتدا «لا ادری» بود و هنگامی که دکترای شیمی گرفت دیگر به ملحدی تمام عیار تبدیل شده بود. اما وقتی وارد دانشکده پزشکی شد و قدرت حقیقی مذهب را در میان بیماران خود مشاهده کرد، کمکم دیدگاه او تغییر کرد. او همچنین در سمت ریاستِ طرح بسیار موفقِ ژنوم انسانی، هماهنگی کارهای هزاران متخصص ژنتیک را در شش کشور دنیا بر عهده داشت.
نویسنده این کتاب که یکی از مشهورترین دانشمندان جهان است با زبانی شیوا در کتابش ارتباط بین علم و دین را تصدیق و با برهان با آن مواجه میشود. استدلالهای او فنی و در عین حال صادقانه و عقلانی است و هر کس که میخواهد بداند چگونه علم و ایمان میتوانند با هم آشتی کنند و هر کس نگران است که علم جدید بر دین میتازد و هر کس به بحثی روشن در باب یک مسئله حیاتی روزگار ما علاقهمند است، باید این کتاب را بخواند.
اطلاعات بیشتر در افکار نیوز
ang="FA">حضرت زهرا عليهاالسلام پس از رخدادهاي بعد از رحلت پيامبر(ص) به مسجد رفته و براي احقاق حق خود و امام زمانش خطبه اي غرا مي خواند و پس از فرازهايي از خطبه به بيان حوادث پس از رسول خدا(ص) و اموري كه افرادي كه پس از وفات پيامبر اكرم(ص) ايجاد كردند كشانده و مي فرمايد:[1]
« فلما اخبارالله لنبيه دار انبيائه »
درجات بلند مرتبه اي كه خداي تعالي براي بندگان خاص خود كه انبيا باشند آماده فرموده و قرين همين مضمون است مأواي آصفيائه
« طهرت فيكم حسكه النفاق» و در نسخه ديگري حسكه: خار و مراد از اين كلام يعني دشمني و نفاق يا عداوتي كه بر اثر نفاق حاصل گردد.
و در نسخه هاي ديگر چنين ذكر شده:آثار كهنگي بر جامعه اسلام ظاهر شد. پس از آنكه اسلام در نهايت حسن و جمال و طراوت بود.
آن كساني كه سابقاً جرأت حرف زدن نداشته شروع به سخن گفتن نمودند، افرادي كه پست و دني بودند ظاهر شدند و به نام رسيدند.
شتر فحلي كه سوارش نمي شدند صدايش را بلند كرد، اين شتر خود خواه شروع به راه رفتن كرد آن هم راه رفتن متكبرانه و با غرور.
اين عبارات كنايه هايي است از آشكار شدن نفاق پنهاني كه در سينه ها بود و بروز حركتها و جهت گيريهايي كه در زمان رسول خدا(ص) مخفي بود و ضعفاي عاجز تبديل به اقويا شدند.
افرادي كه پست و دني بودند ظاهر شدند و به نام رسدند و آن كساني كه سابقا” جرآت حرف زدن نداشتند شروع به سخن گفتن نمودند.
حضرت فاطمه زهرا (س) اين اتفاقات را نوعي پاسخگويي به دعوت شيطان تعبير
مي فرمايند. با توجه به سخني كه شيطان گفت و سوگند ياد كرد كه: « لا عوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصون»
«يعني پروردگارا من همة بندگان را گمراه خواهم كرد مگر بندگان مخلص ترا»
پس شيطاني كه در زمان رسول خدا(ص) ناتوان و ضعيف بود آن زماني كه اسلام داراي قدرت و قوتي بود، در اين زمان شيطان سر خود را از مخفيگاه خويش بیرون آورد، سر خویش را خارج ساخت، مانند سنگ پشتی که به هنگام از بین رفتن سر خویش را از داخل لاك خود بيرون مي آورد، پس شيطان به شما ندا داد و شما را به سوي نقض بيعتي كه در روز غدير بسته بوديد و به سوي سلب حقوق از اهل و اصحاب حق و داراي حق خواند.[2]
آن هنگام كه شيطان شما را فرا خواند، شما را مطابق ميل خود يافت و گمانش بر شما بدست آمد شيطان در شما حالت پاسخگويي شديدي يافت و حالت پذيرش كاملي براي خدعه هاي وي همانند انساني كه آنچه به او بگويند پذيرفته و قبول مي كند و آنچه به وي امر شود اطاعت نموده و عمل مي كند بدون آنكه ذره اي تعقل و تفكر در كارها به كار برد.
به شما امر به قیام به همراه خود کرد و شما را بدون اینکه کمترین سنگینی و دشواری در خود بیاید در انجام وسوسه هایش سریع یافت يا شما را به غضب حمل كرد و بر غضب تشويق و تحريكتان نمود آنگاه ديد كه شما به غضب او غضبناك مي شويد.
و بر اساس مصلحت و حساب شيطان به سوي غضب مي گرائيد و خلاصه اينكه شيطان شما را مطيع اوامر و منقاد خود در هر حالتي يافت.
نتيجه اين كار آن شد كه عمل كرديد آنچه را كه اجازه نداشتيد عمل نمائيد و انتخاب كرديد آنچه را كه نبايد انتخاب مي كرديد و كليد كارها را به غير اهل آن ها داديد و رهبري و زمامداري را به نا اهل تحويل داديد.
مانند چوپاني كه شترش را در چشمه اي كه مال او نيست فرود مي آورد و مقصود آن است كه شما آنچه را كه حقي در آن نداشتيد – خلافت را- گرفتيد. مراد آن است كه مردماني اندك براي تعيين خليفه قيام كردند و خلافت را از اهل و اصحاب شرعي آن به جاي ديگر افكندند.
آري اين تصرفات حق مردم نبود بلكه بايد از سوي خدا ي تعالي معين گردد كه گرديده بود. جراحات معصيت وفات رسول خدا(ص) هنوز التيام نيافته است. قبل از دفن رسول خدا(ص) پيشتازان انقلاب ظاهر شدند يعني در همان ساعتي كه علي(ع) پيامبر(ص) را غسل مي داد و كفن مي كرد جمع شديد و آنچه خواستيد كرديد.[3]
تمام اين تغييرات بوجود آمد در حاليكه عهد نزديك بود. يعني از زمان رسول خدا(ص) مدت زمان طولاني نگذشته بود. البته ممكن است كه تغيير يابد يا مسلمانان اوامر و تعاليم را بر اساس و براثر مرور زمان فراموش كنند و اين امر طي مدت طولاني ممكن است صورت گيرد ولي اكنون بيش از دو هفته از وفات پيامبر نگذشته است كه دين اينگونه دستخوش تغيير و دگرگوني شده است. و جراحت قلب كه بر اثر وفات رسول اكرم(ص) به وجود آمده دائما” دهانه اش وسيع تر مي گردد و اين تعبير براي رساندن وسعت جراحت از دست دادن رسول خدا(ص) و عظمت مصيبت او و شدت امر و ناراحتي به كار رفته است.
و ابتدا را"زعمتم خوف الفتنه و در نسخه ديگري است ؛ بدارا”[4]
به سرعت و با كمال عجله به اين كارها پرداختند و پنداشتند كه آنچه كرديد بخاطر جلوگيري نمودن از فتنه است و معني زعم يعني شيئي و مطلبي را ادعا كند در حاليكه دروغ بودنش را مي داند و معني زعمتم در اينجا يعني گمان كرديد كه اين اعمال را انجام می دهيد تا فتنه اي واقع شود و خود شما مي دانيد كه در اين ادعاي خود دروغگويانيد. فتنه شما بوديد و عمل شما فتنه ها شده بود. حقوق را از اهل آن غصب كرديد تا آنكه براساس ادعاي واهي خود از فتنه جلوگيري كنيد و كدام محنتي بزرگتر از تغيير مجراي اسلام است و تبديل احكام و غصب حقوق اهل بيت (ع) و با قساوت قلب و خشونت با آنان رفتار نمودن - فهيهات منكم! معني كلمه هيهات يعني دوري و تو گويي كه ارتكاب اينگونه اعمال از آنان به نظر مستعبد مي رسيد ان هم استعبدادي همراه با تعصب كه انان چگونه به ان كارها توانستند اقدام كنند. و چه انسان منصفي اينگونه اعمال زشت و ناپسند را كه منجر به جرائم بزرگ گردد آن هم بر خلاف تصريح قران و تصريحات رسول اكرم(ص) و سفارشات وي در حق عترت و اهل بيتش باور می كند.
حضرت زهرا(س) از اين دگرگوني كه در عقايد و سلوك آنان پديد آمده تعجب مي كند يعني چگونه اين اعمال را انجام داديد و چگونه شما لايق ارتكاب اين خيانت بوديد؟
كجا مي رويد و شيطان چگونه شما را از راه پرفضيلت و نمونه تان به راه ديگر برد و چگونه شما را به اين اعمال واداشت در حاليكه:
- قرآن هنوز در ميان شما موجود است و شمارا در پناه خويش گرفته است.
- در قرآن چيزي كه موجب شك و ترديد شود وجود ندارد چرا كه امور آن آشكار است و احكامش درخشان.
-آن نواهي قرآن كه شما را از هوا و هوس باز مي دارد واضح و روشن مي باشد.
اوامري كه شمارا به اطاعت ما و ياد رفتن احكام از ما و تسليم شدن در برابر ما مي خواند ظاهر است. جاي تأسف است قراني كه موصوف به اين اوصاف است امروز به پشت سر هاتان افكنده ايد نه از آن چيزي ياد مي گيريد و نه گفتارش را اخذ مي نمائيد.اين استفهام توبيخي است. زيرا انسان زماني كه چيزي را پشت سر افكند معناي آن چنين است كه به آن رغبتي ندارد و به آن پشت نموده است.[5]
آري، گويي اين بزرگوار مي فرمايد شما عمل به قرآن را به كناري افكنده ايد، يعني قرآن شما را خوش نيايد، يعني احكام آن مزاحم با هوي و اهداف شماست.
به قوانين ديگري غير از قوانين قرآن حكم مي نماييد زيرا كه براي قرآن صلاحيت عمل در ميان خودتان قائل نيستيد. آنچه را كه به جاي قرآن گرفته ايد چه بداست، يعني احكام باطلي كه اتخاذ نموده ايد و آنها را به جاي قرآن به كار مي بريد.
حضرت زهرا (س) فتنه را به شتر ماده و به حيوان رميده اي تشبيه مي فرمايد كه رام كردنش بسيار دشوار است.
و سوار شدنش سخت و لذا مي فرمايد: بعد از آنكه بر اين مقام بلند مرتبه و عليقدر والا مسلط شديد –مقام خلافت آنقدر درنگ نكرديد كه كارهاي تمام شود و اضطراب ها آرام گيرد و آنگاه شروع به اعمال خرابكارانه نماييد.
شروع به فتنه گري نموديد مانند كسي كه در آتش مي دمد تا بيشتر فروزان و با گل آتش را مي گرداند و حركت می دهد تا شعله ور شده و آتشش كاملاً آشکار و خشك و تر را بسوزاند و مقصود از اين مثال امور تأسف باري بود كه اين افراد بر سر امير المؤمنين(ع) آوردند از سلب امكانات و هجوم بر در خانه و آنچه بر صديقه طاهره (س) و فرزندانش وارد آوردند. مصادرة املاك، غصب خلافت، بازداشتن خمس و امور فراوان ديگري كه مورخان ذكر كرده اند و مسلما” تمامي رويدادها نيست.
خلاصه كلام آن كه شما اقدام به جرائم پشت سر هم و فراواني نموديد كه هر كدام از آنها از ديگري فجيع تر و زشت تر بود. زيرا كه شيطان حزب خود را دعوت مي كند تا سرانجام در زمرة اصحاب جهنم در آيند و قرآن كريم ما را از سخن شيطان آگاهي مي دهد كه:
« و ما كان لي عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجب لي »
« مرا بر شما تسلطي نبود فقط شما را دعوت كردم و شما اجابت كرديد »
آري، اعمالي كه مردان صاحب قدرت و حكومت در آن زمان بر عليه خانوادة پيامبر(ص) صورت دادند مسلما” در پاسخ به نداي خدا و پيامبر(ص) كه آنان را دعوت مي كردند نبود بلكه پاسخ به نداي شيطان گمراه بود.
و اطفاء انوارالدين الجلي: دين اسلام را انواري است كه مردمان بوسيله انها هدايت مي شوند و آن انوار عبارتند از محاسن احكام و قوانين اسلام و روحانيتي كه دين از آن بهره مند است و آنان سعي كردند اين انوار را با اعمال زشت و ناپسندشان خاموش كنند.
تسرون حسوا في ارتعاء: اين جمله اشاره به قضيه معروفي است و آن اين كه زماني كه شيررا مي دوشند روي آن كف جمع مي شود مردي مي آيد و چنين وانمود مي كند كه فقط علاقمند به نوشيدن كف است ولي آهسته و در پنهاني شير را نيز مي نوشد ولي ادعا مي كند كه كف را
مي نوشد و اين مثل براي كسي وضع شده كه ادعاي چيزي را مي كند، ولي غير آن را مد نظر دارد، او شيررا مخفيانه مي نوشد ولي ادعا مي كند كه كف را مي نوشد.
و به اين ترتيب با ذكر مثل حضرت صديقه طاهره(س) هدف اصلي و حقيقي آن گروه را خبر مي دهند كه آنان ادعا ي چيزي را مي كنند ولي مطلب ديگري را مد نظر دارند.
آري، آنان ادعا ميكنند كه قصد جلوگيري از فتنه را دارند ولي مراد و مقصود حقيقتشان بستن در خانه آل محمد(ص) و از بين بردن هستي و كيان اهل بيت (ع) است.
ونصبر منكم علي مثل حزالمدي: و ما بر اين اذيت ها و آزارها و دشواريها صبر مي كنيم. ولي چه صبري ! مانند كسي كه مي بيند با چاقو اعضائ بدن او را قطع مي كنند ولي بايد صبر نمايد.
مانند كسي صبر مي كنيم كه وي را باسنان و نيزه هدف قرار داده و در شكم وي نيزه را فرو مي كنند.
معناي اين جمله عجيب اين است كه واقعا” موضوع و مسئله ساده و آسان نيست كه بتوان از آن چشم پوشي كرد.
و يا فراموششان كرد، بلكه فاجعه اي است بزرگ و گناهي است نابخشودني و اكنون نيز براي شرعي جلوه دادن دشمني ها و موقعيت و موضع خصمانه تان نسبت به ما و پوشاندن و سرپوش نهادن برروي اعمال ننگينتان گمان مي بريد يا به دروغ ادعا مي كنيد كه ما را از رسول خدا(ص) ارثي نيست يعني مهمترين امور و واضح ترين مسائل را در دين اسلام انكار مي نمائيد، يعني قانون ثابت وراثت را كه در قرآن و سنت موجود است را رد مي نمائيد !
كجا مي رويد و شيطان چگونه شما را از راه پر فضيلت و نمودتان به راه ديگر برد و چگونه شما را به اين اعمال واداشت در حاليكه قرآن هنوز در ميان شما بود و شما را در پناه خويش گرفته است.
افلا تعقلون: آيا اين امور و اين حقايق را نمي دانيد و يا نمي دانيد من دختر پيامبرم. حضاري كه اكنون شنوندگان خطاب من هستيد واي كساني كه ابو بكر را براي خلافت نامزد كرديد. آيا در گرفتن ارث من بر من غلبه مي جوييد اين ارث من حق من است آيا حقم را از من مي ستانيد؟
تاريخ اسلام بر مبارزه جدي و عملي مسلمين با مسير نفاق و چهره هاي منافقان پس از رحلت پيامبر گواهان بسياري دارد كه هيچ كدام از آنها ذهن محققانه مورخان و پژوهشگران تاريخ به دور نمانده، البته از تحقيق مو شكافانه كاشفان تاريخ نه كاتبان آن: چنين بدست مي آيد كه خط نفاق در عرصه هاي مختلف و در زمانهاي مناسب با توليد راست نما ترين دروغ ها و حق نماترين باطلها به بدعت در مفاهيم ديني پرداخته و با ايجاد انحراف و فاصله گرفتن از صراط مستقيم. و به ورطة مغبوضين و دره ضالين سقوط نموده است.
برگرفته از تحقیق پایانی خانم رقیه هوشیار با عنوان جریان شناسی نفاق بعد از رحلت پیامبر(ص)