amily: &” lang="FA">جناب آقای طلعتی
پژوهشگر
مریم دل افکار
چکیده
با توجّه به سنت و سیره اهل بیت(علیهم السلام) و مشاهده اهتمام آن ها به مسأله دعا می توان به جایگاه و اهمیت دعا در آموزه های اسلامی پی برد. آیات قرآنی و روایات بسیاری که در باب آداب ظاهری و باطنی دعا، شرایط خاصی که در مورد استجابت مطرح شده است همگی اثبات کننده مشروعیت دعا می باشد. دعای عدیله عند الموت نیز یکی از این دعاهای مورد اهتمام است که سند آن از منظر بزرگانی مانند عباس قمی،آیت الله نوری و دیگر بزرگان مورد تأیید است.
واژه شناسی و نکات ادبی و بلاغی این دعا،در درک دقیق معانی بسیار کمک کننده است.ودائع، عدیله و وُسع و طاقت از واژگان کلیدی این دعا هستند و صَناعت مراعات النظیر و تقیید در مقام تأکیدو انحصار،از نکات بلاغی مهم این دعا است.
از لحاظ اعتقادی این دعا به سه مسأله اصول دین،توحید،نبوت ومعاد به صورت واضح و آشکار اشاره می کند والبته مسأله انتظار و امامت را نیز فروگذار نگذاشته است. مسائل اخلاقی، ادب و اخلاق بندگی در مقابل خداوند و در مقابل سایر مردم و ائمه معصومین (علیهم السلام)،نکاتی است که این دعا مرتّباً به آن اشاره دارد. برای عملی کردن این نکات مهم اعتقادی و اخلاقی لازم است از لحاظ علمی،افراد دانش خویش را بالا برده و با توجّه به مواعظ قرآن و عواقب گناهان، انگیزه ترک گناه را در خویش تقویت کنند و از لحاظ عملی با تزکیه نفس و اعمال جایگزین ، فکر و اندیشه خویش را پاک کرده و با شرکت در کلاس های اعتقادی ، در تقویت بنیه های اخلاقی و اعتقادی خویش بکوشند.
کلید واژه ها : دعا، عدیله، اسلام، دين، اخلاق، ایمان، امام، اصول.
مراسم افتتاحیه و آغاز سال تحصیلی جدید حوزه های علمیه خواهران استان فارس با حضور حضرت آیت الله شیخ موحد ، طلاب ، کادر و مدیریت های این حوزه ها امروز طی مراسم ویژه ای که در حرم حضرت سید علا الدین حسین ( علیه السلام)برگزار گردید ،آغاز شد.
در این مراسم بعد از تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید ، حضرت آیت الله شیخ موحد به سخنرانی پرداختند و بعد از یکی از طلاب موفق به بیان شاخص های طلبه موفق پرداخت و بعد از مولودی خوانی به مناسبت تولد امام علی بن موسی الرضا ( ع) مدیریت حوزه علمیه خواهران الزهرا سرکار خانم احمدی ضمن تبریک آغاز سال تحصیلی جدید به لزوم تلاش و همت جدی طلاب اشاره کرد و تحصیل در این نهاد مقدس را یکی از الطاف خداوندی دانست که برای حفظ آن نیاز به صبر و ممارست و تلاش است.
در پایان این جلسه طلاب در ضمن سوگند نامه ای متحد شدند که به تبلیغ و گسترش و حفظ دین مبین اسلام همت گمارند .
هره و صورتي گندمگون و زيبا، با محاسني انبوه و آراسته، با چشماني درشت و جذاب و شبيه ترين فرد به رسول خدا صل الله عليه و آله بود. در رابطه به مردم نگاهي توأم با متانت و مهر داشت و با چهره اي گشاده با آنان برخورد مي نمود. آنچنان كه افراد جرأت
مي يافتند حرف و سخن خود را با او در ميان بگذارند. لبانش متبسم و به ذكر خدا مشغول بود و سخني بي حساب بيان نمي كرد.[1]
او داراي سنگيني وقار و متانت بود. به هنگامي كه راه مي رفت در مشي او تندي و كندي مشاهده نمي شد. احساس عجله و شتاب براي سير و حركت او نبود، جز در مواقعي كه براي دستگيري از مستمندي و يا گشودن گرهي از مشكل مردم به پيش مي رفت.
وقار و سنگيني و او مانع آن نبود كه در حين مشي و حركت با افرادي مصافحه كند، از دل شكستگان دلجويي نمايد و يا مهرورزي خود را از ديگران دريغ دارد. گاهي در راه به يتيمي
مي رسيد، طبق روال دست نوازش خود را به سوي او دراز كرده و مهر و لطف خود را به او ابراز
مي داشت.
در شرح حال امام رضا عليه السلام نوشته اند كه او موي سر و صورت خود را مي آراست و دستور خاصي در مورد آرايش صورت خود به سلماني مي داد و حتي سخن از نوع خضاب و زيبا كردن اوست. او سر و صورت خود را به رنگ مشكي خضاب مي كرد و به چشمان خود سرمه
مي كشيد كه اين امر در نور چشم فوق العاده مؤثر است.
با همه عظمت و وقاري كه داشت پوشش او ساده و به دور از هر علامتگذاري بود. نه به مانند عباسيان و شعار آنها. لباس سياه مي پوشيد و نه چون برخي از علويان لباس سبز داشت. لباس خانه و بيرون او متفاوت بود. در خانه لباس عادي مي پوشيد و در بيرون لباس فاخر. در محيط خانه جامه اي غليظ و درشت مي پوشيد و هيچگاه لباس نرم و ابريشمين به تن نمي كرد. ولي در ميان مردم با لباس بهتري خود را مي پوشاند و در بين جمع حاضر مي شد.[2]
امام عليه السلام به مانند جدش صل الله عليه و آله بوي خوش را دوست مي داشت و همه گاه مبلغي را براي تهيه عطر و بوي خوش اختصاص مي داد. حتي نوشته اند او مشك مي خريد و به محاسن خود مي ماليد.[3] اهل بهداشت بود. دست و دهان را مي شست، هر روز مسواك مي زد و ظرفي داشت كه انواع مسواك ها در آن بود.
دستور مي داد كه بر سر سفره او نمك باشد و غذا را با نمك شروع مي كرد و اگر غذاي او گرم و داغ بود ميل نمي كرد. به پشت مي خوابيد. پاي راستش روي پاي چپ بود. سبزه را دوست داشت و علاقمند بود در محيط سبز قدم زند و از هواي سالم استفاده كند. قبل از غذا دست را
مي شست ولي خشك نمي كرد و پس از غذا دست مي شست و خشك مي كرد.
ب-فضايل
1/ب-فضايل حضرت در شمارش نمي گنجد اما به عنوان نمونه و براي الگوگيري به چند نمونه اشاره مي شود.
-زهد و ورع امام عليه السلام
امام رضا عليه السلام مي فرمود: امام نام عالمي است كه براي او ناداني نيست. كانون قدس و طهارت و معدن زهد و پارسايي است. زهد و تقواي او درخت علم را بارور كرده و براي او بردباري كاملي است. امام رهبري است نيرومند، سياستمداري است آگاه، در تلاش براي او امر پروردگار است. او خيرخواه و ناصح بندگان خدا و نگهبان دين اوست.
علم و فضيلت و زهد و تقواي امام رضا عليه السلام به گونه اي مي باشد كه نه تنها همه مردم حتي دشمنانش به آن اعتراف داشتند. تعلقات دنيوي او بسيار اندك و همه انديشه او حفظ منصب الهي و اجراي وظايف الهي بود. او نجات خود را در زهد و رستگاري خود را در تقوي و ورع مي دانست.[4] زرق و برق ها سبب آن نمي شد كه او از خط وظيفه خود دور افتد.
به دنيا و عناوين دنيوي بي رغبت بود. در عرضه حكومت به امام توسط مأمون و انكار امام از پذيرش و قبول آن، فضل.
وزير مأمون مي گويد: من هرگز خلافت را به اين اندازه بي ارزش نديدم كه مأمون در تحويل آن به امام اصرار و امام از پذيرش آن شانه خالي مي كرد.
2/ب-تقوا
او در برابر شر و بدبختي ها نگهدار بود و تقوا را بهترين وسيله نجات خود از عذاب الهي
مي دانست. هم خود اهل تقوا بود و هم سعي داشت ديگران را به تقوا و پرهيزگاري وادارد. مأمون رجاء بن ضحاك را از مرو به مدينه فرستاد تا امام را از مدينه به ايران حركت دهد. رجاء بن ضحاك در طول سفر دائماً به همراه امام بود و برخي از اسناد نشان مي دهند كه او به عنوان مأموري ناظر كارهاي امام بود. و او به مأمون گزارش داده و گفته بود به خدا سوگند مردي پرهيزگارتر از او نديدم و فردي را نمي شناسم كه بيش از او به ياد خدا باشد. ديگران هم كه درباره او سخن مي گفتند به اين نكته عنايت داشتند كه فردي مراقب خود بود. كم سخن مي گفت كه اين خود جلوه اي از تقوا و حفظ خود از لغزش است.[5]
خط فكري امام عليه السلام اين بود كه تقوي موجد شرافت و آبرومندي است. آن كس كه در زندگي خود باتقوي باشد مي تواند صاحب عزت و آبرو شود. او شرافت را به تقوي و خودنگهداري در برابر گناهان و لغزش ها و رفعت را درگرو اطاعت از خداي سبحان مي دانست و مي فرمود شرافت خود و پرانش در سايه تقوي و عبادت است.[6]
ج-اخلاق و رفتار
امام عليه السلام اخلاق رسول الله صل الله عليه و آله و اجداد خود را داشت و ملكات و فضايل و سجاياي او بر همان قياس و از همان نمونه ها بود و تاريخ او را فردي اهل وفا، اهل رضا به قضاي الهي و اهل توكل و در روحيه داراي نمونه مي خواند.[7]
امام عليه السلام داراي قدرت روح و شجاعت اخلاقي فوق العاده بود. در بيان حق با امكاناتي كه در آن روزگار در اختيار داشت از كسي پروا نمي كرد و اين امر به خاطر توكل فوق العاده اش به خداوند بود. بارها و بارها او را از هارون برحذر داشتند و متذكر شدند كه او فردي خطرناك است و درباره پدرت چنين و چنان كرده است. اما با توكل و اخلاصي كه داشت مي فرمود هر چه
مي خواهد بكند او بر من راهي و سلطه اي نتواند بود.
آنچنان با قاطعيت و قدرت به پيش مي رفت كه در برابر هشدار دوستان از هارون مي فرمود: «اگر ابوجهل توانست موئي از سر پيامبر صل الله عليه و آله كم كند، هارون هم خواهد توانست به ما زيان برساند».
د)ادب
امام عليه السلام آموزنده كلام به جا و الگوي عمل ادب اسلامي بود و نشان مي داد چه كارهايي روا و چه اموري نارواست. از ادبي كه داشت در حضور كسي پاها را دراز نمي كرد. در مقابل افرادي كه نشسته بودند خود به ديوار يا متكايي تكيه نمي نمود. هرگز در خيابان و يا در حضور كسي آب دهان نمي انداخت. زبانش حتي به غلامان و خادمان ليّن و نرم و به دور از كلمات ركيك بود. كسي او را در حال قهقهه نديد. خنده او به صورت تبسم بود. در حضور خود اجازه
نمي داد كسي بلند حرف بزند و سر و صدا به راه اندازد و هم اجازه نمي داد كسي او يا ديگران را به صداي بلند صدا كند. براي اينكه ميهمانان و حتي غلامان او در سر سفره سير غذا بخورند خود را در حين هم سفره بودن تا آخر كار به غذا مشغول مي داشت.
ه-حسن معاشرت
او فردي خوشرو و خوش برخورد بود. با هر مسلماني به سادگي مأنوس مي شد و باب ارتباط خود را با او باز مي كرد. باب انس او به روي ديگران باز بود. همه مي توانستند به سراي او درآيند يا در كنارش بنشينند و با او هم سخن شوند. در رابطه اش با ديگران اهل تكلف نبود. احدي را به ديده تحقير نمي نگريست. انديشه اش اين بود كه همه از يك پدر و مادر و از يك اصل و منشاء هستند و دليلي نيست كه فردي به فرد ديگر برتري بفروشد و خود را به ديگران امتياز دهد. اگر دعوتش مي كردند و او فرصتي مي داشت آن را به سادگي پذيرا مي شد. در كنار آنها مي نشست و غذا مي خورد. در سر سفره غذاي خود همه غلامان را حاضر مي كرد و با همه آنها احوالپرسي و از آنها دلجويي داشت. سعي مي كرد آداب اسلامي و انساني را درباره كمترين افراد از نظر رتبت اجتماعي مراعات كند.
و-شكيبايي و حلم
در برابر افراد كه با او ستيزه و نزاع داشتند حلم مي ورزيدد و در برابر دهن كجي هاي ديگران سعي داشت سكوت كند. چه بسيار كه فردي با او از در بي حرمتي وارد شده و زبان درازي هايي مي كرد و امام عليه السلام در برابر او خموشي گزيده و فقط به نگاه به او و گاهي هم به نگاه به زمين قناعت مي كرد.
همانند جد بزرگوارش امام صادق عليه السلام دعاوي طرفمقابل را مي شنيد و حتي در مواردي كمكش مي كرد كه در جنبه بيان او حجت خود را به دلايلي تكميل كند. آنگاه كه مطلب او تمام شد امام عليه السلام مي فرمود اگر باز هم سخني دارد عرضه كند و آنگاه نوبت به خود
مي رسيد با متانت و وقار و با آرامش و سكون نظرات خود را اعلام و دلايل خود را بازگو مي كرد و نه غرضش دراين عرصه معرفي خود بود، نه اعلام غلبه.
امام عليه السلام جفاكاري و غلبه جويي را بد مي دانست چه در عرصه سخن و چه در
جنبه هاي ديگر براي او روشن كردن حقايق و فرصت دادن به طرف مقابل در انديشيدن است و آن كس كه از در لجبازي مي خواست وارد شود امام حق او را در خاموشي خلاصه مي ديد.
ل-رأفت امام
امام عليه السلام كانون مهر و عاطفه نسبت به خلق خدا و مظهر عشق و محبت نسبت به آنان بود. در زيارت امام عليه السلام مي خوانيم السلام علي الامام الرئوف «سلام بر امام و پيشواي با رأفت و مهربان» اين لقبي است كه بايد گفت از سوي حق درباره او جاري گشته است.
امام عليه السلام ياور درماندگان و ملجاءبي پناهان مي باشد. چه بسيار بودند يتيماني كه گرمي دست او را بر سر و روي خود احساس كرده اند و چه بسيار بوند مستضعفان و گرفتاراني كه در سايه ياري رساني هاي او به خيري دست يافتند و بالاخره چه بسيار بودند واماندگان و خانواده از دست داده هايي كه امام عليه السلام براي آنها پدر و نان آور بودند.[8]
ي-زندگي عبادي
امام عليه السلام اسوه كامل عبوديت مي باشد و در اين راه به حدي رسيد كه او را عاشق عبادت معرفي كردند. زيرا نماز را در اوقات خود و درست و به موقع انجام مي داد و براي به وقت خواندن آن اهميت بسيار قائل بود.
اهل روزه بود و بسياري از روزهاي عمرش در روزه داري گذشت و بسياري از شبها قائم و بيدار و در حال تهجد بود و در عصر او كسي را در اين سطح و درجه نيافته بودند. شيوه عبادت او همانگونه بود كه پدر و اجدادش داشتند و معمولاً به تبعيت از خط رسول الله صل الله عليه و آله ثلث آخر شب بيدار بود و به تهجدو نجوا و اشك ريزي و ضجه و ناله مي پرداخت. روزهاي پنج شنبه اول هر ماه و چهارشنبه آخر هر ماه را در حال روزه مي گذراند.[9]
قرائت قرآن را در حال روزه داري بسيار دوست مي داشت و مي فرمود به هنگامي كه تدبر در آيات قرآن دارم هر سه روز يك ختم قرآن مي كنم و به هنگامي كه فقط به قرائت قرآن
مي پردازم هر روز يك ختم قرآن خواهم داشت.[10]
اهل حج و طواف بود و در آن حالي از عبادت داشت. خانه كعبه را دور مي زد. در حالي كه به نظر مي رسيد از خود بريده و در حال و موقعيتي ديگر است. عشق به محبوب و لذت مناجات و راز و نياز او را از خود بيخود كرده و بر شدت حب او افزوده مي شد.
او عبادت را وظيفه عبد نسبت به پروردگار لااقل در مقام شكر مي دانست. براي آن ارزش و اعتباري قائل بود و آن را براي خود افتخاري به حساب مي آورد و چنين اظهار مي داشت كه حركت به سوي عبادت نوعي دعوت از جانب پروردگار و اعلام پذيرش و قبول او به درگاه خويش است و بدينگونه بود كه عبادت را بسيار دوست داشت.
[1] -علي قائمي، همان، ص 122.
[2] - محمد بن علي بن بابويه، شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ترجمه علي اكبر غفاري، حميدرضا مستفيد، تهران، دارالكتب اسلاميه، 1385، ج 2، ص 416.
[3] - محمدباقر مجلسي، بحارالانوار،ترجمه محمدباقر كاره اي، تهران، انتشارات اسلاميه، 1385، ج 3، ص87.
[4] -همان، ج 49، ص 95.
[5] -همان، ص 90.
[6] -همان، ج 49، ص 95.
[7] -همان، ج 9، ص 87.
[8] -علي قائمي، در مكتب عالم آل محمد (ص)، ص 145.
[9] -همان، ص 148.
[10] -فضل الله كمپاني، حضرت رضا عليه السلام، تهران، مفيد، 1386، ص 18.
میلاد تو بانو
سرآغاز شکفتن است
سر آغاز امید
نقطه شروع دلباختگی
یا معصومه معصوم
دلم را امشب حرمت می فرستم
مثل یک کبوتر ..
به حرمت برادرت ،نگاهی
که خدیجه سلام الله علیها در آسمان زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله خورشیدی است
بی غروب؛ به چند نمونه وصف پیامبر از آن بانوی آزادگی و کمال نگریسته که هم نشانگر موقعیت ممتاز خدیجه سلام الله علیها در قلب پیامبر صلی الله علیه و آله است و هم نشانگر حق شناسی و قدرشناسی آن پیشوای آزادی، که اینک دنیای ما و جامعه ی ما به گوهری نایاب تبدیل شده است:
1- پس از گذشت مدت ها از رحلت جانسوز خدیجه سلام الله علیها روزی درحضور پیامبر صلی الله علیه و آله نام بلند آن بانوی بزرگ به میان آمد، آن حضرت سخت دلخوش اندوه از دست دادن آن یار بی همتا گردید! باران اشک از آسمان دیدگانش فروبارید و ا زعظمت و شهامت او و ایمان و فدکاری اش سخن به میان آمد و فرمود: خدیجه! و چه کسی می داند خدیجه کیست؟! یکی از همسران آن حضرت گفت: ای پیام آور خدا: چرا گریه؟ آن هم برای بانویی سالخورده ه سال هاست جهان را بدرود گفته است؟
پیامبر فرمود: «صدَّقَتنی اِذ کَذَّبتُم و آمَنَت بی اِذ کَفَرتُم وَ وَلَدَت لی اذ عَقَمتُم»[1]
او بانوی نواندیش و معنویت خواهی بود که وقتی شما مردم مرا در دعوت توحیدی و آزادی بخشم دروغ پرداز می انگاشتید، او راست گویی و درست اندیشی ام را گواهی کرد، و آن گاه که شما در کفر و حق ناپذیری پای می فشردید، او به من راه و رسم آسمانی ام ایمان آورد، و به لطف خدا برای من فرزندانی آورد… وخدا نسل و تبار مرا از او قرار داد.
و نیز آورده اند که: روزی آن حضرت در حضور مردم در مسجد، در وصف امام حسن و حسین که درود خدا برآنان باد- از جمله فرمود: «اَیُِها النّاس! اَلا اُخِیرُکُم بِخَیرالنّاسِ جَدّاً وَ جَدَّةً»
هان ای مردم! آیا شما را آگاهی ندهم که بهترین انسانها از نظر پدربزرگ و مادربزرگ چه کسانی هستند؟
مردم گفتند: چرا ای پیامبر خدا! فرمود:
«اَلحَسَن و الحُسِینُ، جَدّهُما رسول الله و جَدَّتُهُما خَدیجَهُ بنتُ خُویلَدٍ»
برترین روزگاران در ریشه و تبار، حسن و حسین علیها السلام هستند؛ چرا که نیایشان از طرف پدر ومادر، پیامبر و خدیجه می باشند.[2]
و باز در وصف آن بانوی خرد و معنویت فرمود:
«خیرُ نساءٍ الجنهِ مَریَمُ بنت عمرانَ، و خدیجهُ سلام الله علیها بنت خویلدِ، و فاطمهُ سلام الله علیها بنت محمد صلی الله علیه و آله و آسیة بنت مزاحم إمرأة فرعون»[3]
بهترین زنان بهشت پرنعمت و زیبای خدا، مریم دختر عمران؛ خدیجه دختر خویلد؛ فاطمه دخت ارجمند محمد صلی الله علیه و آله؛ و آسیه دختر «مزاحم» و همسر فرعون.
و در نقش ممتاز او در پیشرفت دین و تحقق آزادی و عدالت و شکست تاریک اندیشی و استبداد فرمود: « ما قامَ و لاستقامَ الدّینُ الاّ بسیف عَلیٍّ و مالِ خدیجة»[4]
اسلام پس از منطق و منش پرجاذبه ی پیامبر، با دو عامل اساسی بسط و گسترش و پایداری یافت: جهاد و فداکاری همه جانبه ی علی علیه السلام و دیگر ثروت و امکانات گسترده ی خدیجه سلام الله علیها، که همه را بزرگ منشانه به پیامبر خدا هدیه نمود.
برگرفته از تحقیق پایانی سرکار خانم نرجس انصاری
[1] - محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 8 / علی کرمی فریدنی، فروغ آسمان حجاز خدیجه سلام الله علیها ، ص 248 /علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمة، قم علمیه، 1381، ج 2، ص 72
[2] - محمدباقر مجلسی، همان، ج 43، ص 302 /علی کرمی فریدنی، همان، ص 262
[3] - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مترجم: محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، بی نا، 1385، ج 10، ص 266 / محمدباقر مجلسی، همان، ج 13، ص 162/ همان ج 16 ص 2/ علی کرمی فریدنی، همان ص 250
[4] - محمدکاظم قزوینی، فاطمة الزهرا، من المهد الی اللّحد، بی جا، دارالصادق، 1397، ص 266/ علی کرمی فریدنی، همان ص 253
[5] - ابن ابی الحدید، همان جا
[6] - محمد دشتی، نهج البلاغه/علی کرمی فریدنی، همان، ص 263