به مناسبت میلاد حضرت علی (ع) چکیده پایان نامه خانم مریم امیری طلبه سطح 2 حوزه علمیه الزهرا (س) با موضوع اثبات امامت امام علی (ع) از دیدگاه قرآن و سنت در وبلاگ مدرسه قرار داده شده است
مسئله امامت و جانشینی پیامبر اسلام (ص) از مهمترین مباحث عقیدتی و تفسیری و روایی درتاریخ اسلام است.انسان وظیفه دارد اصول و عقاید خویش را با دلیل روشن بشناسد و دیدگاه روشنی دربارۀ این مسائل داشت باشد.
امام در لغت به معنای پیشوا است خواه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن در اصطلاح به کسی گفته می شود که پیش جماعتی افتاده و رهبری ایشان را در یک مسیر اجتماعی یا مرام سیاسی یا مسلک علمی و دینی به عهده می گیرد در مسلمانان بین دو گروه سنی و شیعه حول مسئله جانشینی پیامبر اختلافاتی وجود دارد.
از نظر اهل سنت امامت جزء فروع دین و از شاخه های امر به معروف و نهی از منکر است اما شیعه امامت را اصلی از اصول می داند اهل سنت بر این باورند که امام باید قریشی باشد لازم نیست که معصوم باشد و تقدیم مفضول بر افضل را جایز می شمرند وعقیده دارند امام از 3شیوۀ اجماع و شوری و استخلاف برگزیده می شود این در صورتی است که شیعه معتقد است امام باید دارای عصمت،علم خدادای،برتری معنوی،و منصوص بودن باشد و آنها راه تعیین امام را نصب از طریق خداوند می دانند به همین دلیل قائل به امامت و جانشینی حضرت علی (ع)هستند. و برای اثبات ادعای خود از دلایل عقلی و نقلی از قرآن وسنت می آورند از جمله دلایل قرآنی آنها آیه ولایت است که در آن خداوند، ولی مردمرا خدا و رسول و کسانی که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند معرفی می کند.همچنین آیه تبلیغ است که در سال دهم هجری هنگام حجه الوداع برپیامبر نازل شد.ایشان را مأمور ابلاغ فرمانی بزرگ کرد.شیعه با دلایل عقیده دارد که آنفرمان،فرمان نصب و جانشینی پیامبر بود. مبنی بر اینکه حضرت علی (ع) را به عنوان جانشین و امام پس از خود معرفی کند.
دلیل دیگر،آیۀ کمال است که پس از اینکه پیامبر در روز غدیر خم حضرت علی (ع) را به عنوان ولی و جانشین پس از خود معرفی کرد، برپیامبر نازل شد مبنی بر اینکه با این کار دین خداوند کامل شد و خداوند نعمتش را به عنوان ولی و جانشین پس از خودم معرفی کرد، برپیامبر نازل شد مبنی بر اینکه با این کار دین خداوند کامل شد و خداوند نعمتش را بر مردم تمام کرد و ازجمله دلایل روایی و حدیثی آنها، حدیث خلافت، حدیث منزلت و حدیث وصایت وحدیث غدیر است. در حدیث غدیر اشاره می شود که پیامبر رسماً حضرت علی a را به عنوان جانشین خود معرفی می فرمایند. ادلۀ دیگر که دربارۀ آنها به طور مفصل توضیح داده شده است
کلید واژه :امام،خلیفه،شیعه،اهل سنت،عصمت
مقام معظم رهبری فرمودند :
هر سال روز 14 خرداد فرصتی است برای این که ملت ایران بار دیگری وفاداری خود را به اصول و آرمانهای امام بزرگوار ابراز کنند.امرورز روز تجدید خاطره دردناک رحلت امام بزرگوار ماست برای ملت ایران خاطره تلخ این روز، فراموش نشدنی است. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا می دید، دائما مردم و مسئولان را از دنیای به این معنا بر حذر می داشت. هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن طوفان مصیبت و عزا بر این مردم تازیانه غم و اندوه فرود آورد . این ملت با وفا و سرشار از صدق و صفا، با همه وجود از امام خود تجلیل کرد، و با همه توان به عزاداری او کمر بست، و با هزاران بیان د ر فراق او شکوه سر کرد. هنوز هیچ بیانی نتوانسته عظمت امام و عظمت حادثه فقدان او را باز گوید و هنوز هیچ زبان گویایی نتوانسته مرثیه او را بسراید.
مفهوم پلورالیزم
1-مفهوم لغوی و اصطلاحی پلورالیزم
در فرهنگ آکسفورد،(pluralism) این گونه تعریف شده است:
1-زندگی در جامعه ای که از گروه های نژادی مختلف تشکیل یافته و این گروهها دارای زندگی سیاسی و دینی مختلف می باشند. این تعریف بیانگر یک پدیدار اجتماعی است.
2-پذیرش این اصل که گروههای نژادی مختلف می توانند، در یک جامعه به صورت صلح آمیز زندگی کنند، این تعریف متضمن یک ایده و مکتب فکری است.
« پلورالیسم، یعنی کثرت، یعنی جمع در مقابل تفریق و کاهش، و نام مکتب اصالت تکثر است».
معادل های«پلورالیزم» در زبان فارسی عبارتند از:کثرت و چندگانگی: تعدد مقام و شغل و دارا بودن بیش از یک منصب در کلیسا.
واژۀ«پلورالیسم» بر گرفته از دو کلمۀ «plural» به معنای جمع و «ism» به معنای گرایش است.بنابراین «پلورالیسم» درلغت، معنای «جمع گرایی و کثرت گرایی» دارد.
کثرت گرایی، عبارت است از «اولویت نظری چند گانگی بریگانگی، و گوناگونی برهمگونی».
بدین ترتیب، هر زمینه ای از پژوهش های انسانی راکه در نظر بگیریم، منطق مفهومی کثرت گرایی، آن را در مقابل «یگانه انگاری» قرار می دهد.[1]
«پلورالیسم» در اصطلاح به معنای گرایش به اصول متعدد و در مقابل «وحدت گرایی» است.برای مثال اگر در تبیین پدیده ای، از اصول متعدد بهره بجوییم، پلورالیست و اگر از یک اصل استفاده کنیم «مونیست» خواهیم بود.[2]
2-اقسام پلورالیزم
پلورالیزم یکی از مفاهیم و مباحث فلسفۀ دین و کلام جدید به شمار می رود. این واژه نیز همانند بسیاری از مفاهیم سیاسی، اجتماعی، فلسفی و کلامی، از مفاهیم وارداتی محسوب می شود که با انتقال علوم و معارف مغرب زمین به کشورهای رو به توسعه وارد شده و در اثر ارتباط فرهنگی و تحولات اندیشه ها مهمان فرهنگ مشرق زمین گردیده است. پلورالیزم اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، قبل از پلورالیزم دینی در اروپا پذیرفته شد؛ به همین دلیل تبیین آنها در فهم پلورالیزم دینی لازم است.[3]
1-2- پلورالیزم اجتماعی
اصطلاح پلورالیزم اجتماعی از واژۀ لاتین( pluralis ) اخذ شده است و به مفهوم نگرش و گرایش به کثرت، وفور، تعدد و افزایش کمی و کیفی احزاب، جمعیت ها،انجمن ها، و تنوع آراء وعقاید و در جهت مصالح جامعه و سرانجام تکثر قدرت در همۀ زمینه ها بکار رفته است. در پلورالیزم اجتماعی، به لزوم تحکیم مبانی امور فوق و تشویق، ترغیب و هدایت مردم جامعه به سوی تخرب، جمعیت ها، و انجمن های سیاسی، اقتصادی، تعلیم و تربیت فرهنگی و نیز اتحادیه ها و سندیکاهای شغلی تأیید می گردد تا از طریق مشارکت چند جانبۀ مردم در امور عامه، مصلحت امور عمومی تامین شود و اداره ی امور جامعه، توانی بیشتر و گسترده تر گردد.تحمل آراء و عقاید و نیز تساهل و تسامع و داشتن رفتار معتدل با احزاب و جمعیت ها،انجمن ها و اتحادیه ها و سندیکاها، شرط لازم برای تحقق پلورالیزم است.
آنارشیست ها که خواستار آزادی فرد از همۀ قیود و قیومیّت ها و حاکمیت ها و طالب حذف بالقوه و بالفعل حکومت ها می باشند، خواهان پلورالیزم در جنبه های افراطی آن هستند.[4]
2-2- پلورالیزم اخلاقی و فرهنگی
پلورالیزم اخلاقی، نوعی نسبی انگاری ارزشی و نفی ضوابط ثابت و عام اخلاقی و نفی استدلال پذیری از ارزش های اخلاقی را افاده می کند و پلورالیزم فرهنگی، به معنای رسمیت بخشیدن و حقانیت دادن به تمام فرهنگ ها و نفی هرگونه رحجان فرهنگی می باشد.
وجه مشترک پلورالیزم اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی همان نسبی انگاری معرفت شناسانه می باشد که بر این اساس، در ساحت جامعه، مفسر و مرجع رسمی در امور اجتماعی وجود ندارد و جامعه باید بصورت غیر ایدئولوژیک و برپایۀ عقلانیت کثرت اندیش اداره گردد.[5]
3-2-پلورالیزم سیاسی
پلورالیزم سیاسی، آن فلسفۀ سیاسی است که می گوید علاقۀ فرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد بلکه علاقه های دیگر دارد مانند علاقه ی اقتصادی و مذهبی و غیره و این علایق باید در تعیین خط مشی و سیاست جامعه مورد توجه قرار گیرد و مفهوم دیگر آن اعتقاد به لزوم تعدد احزاب و جماعات و انواع انجمن ها وعقاید و سلیقه ها در اجتماع است و پرورش و تشویق این تعدد و کثرت استجاب و موافقت دوست با شرکت ایشان در امر حکومت و ادارۀ جامعه این مسلک در برابرمسلک مونیسم قرار داردکه آن را فرضیۀ مونیستیک دولت نامند و گوید:«حق حاکمیت(سوورنته) حق منحصر دولت و ارادۀ اعلای دولت است و تمام مؤسسات و افراد باید تابع دولت سیاسی باشند».
طبق آئین پلورالیست اتورتیه ی حکومت در درون یک جامعه باید تقسیم شود بین گروههای مختلف مانند گروه های مذهبی و اجتماعی و اقتصادی و در انحصار یک قدرت سوورن در دولت نباشد (وطبق نظر بعضی از نویسندگان حتی دولت هم نباید در آنها سهیم باشد یا دخالت کند).
طرفداران این عقیده می گویند: «این مجامع به همان قدر اهمیت دارندکه دولت دارد و بعضی از مجامع از لحاظ وفاداری افراد و اعضایشان حتی از دولت هم مهم ترند(مانند کلیسا) لذا باید این مؤسسات، خود، حکومت برخود داشته باشند و دولت بین آنها صورت حکم یا روابط غایی را داشته باشند.[6]
این جماعت برسه فرقه تقسیم می شوند:
1-افراطیون که مؤسسات و مجامع دیگر را مافوق دولت می شمارند.
2-تفریطیون که مؤسسات و مجامع دیگر را مادون دولت می شمارند.
3-اعتدالیون که دولت را از حیث اهمیت با سایر مؤسسات و مجامع مساوی می دانند.
در میان فلاسفۀ قدیم، عقیدۀ فوق از عقاید سیسرو و سن اگوستین استنباط می شود. ولی مواضع و پرورش دهندۀ آن در قرون جدید مونتسکیو بوده و بعد پیشقدمان استقلال آمریکا و واضعین قانون اساسی آن کشور و فلاسفۀ آمریکایی آن را پرورش داده و پذیرفته اند و در آمریکای امروز بیش از هرکشور دیگر جهان مورد قبول وتوجه است وبه مؤسسات و مجامع غیر دولتی در این کشور اهمیت بسیار داده شده و می شود.[7]
4-2-پلورالیزم دینی
پلورالیزم دینی به این معناست که حقیقت و رستگاری منحصر در دین ویژه ای نبوده و همۀ ادیان بهره ای از حقیقت مطلق و غایت قصوی دارند؛ در نتیجه پیروی از برنامه های هر یک از آنها می تواند مایۀ نجات و رستگاری انسان باشد. بر این اساس نزاع حق و باطل از میان ادیان رخت بربسته، خصومت ها و نزاع ها و مجادلات دینی نیز جای خود را به همدلی و همسویی می دهند.
پلورالیزم دینی درجهان مسیحی، در دهه های اخیر توسط جان هیک طرح و یا ترویج شده است.[8]
پلورالیزم به معنای امروزی آن، یعنی اصیل دانستن کثرت و اعتقاد به عدم امکان تحویل کثرت ها به وحدت است. پلورالیزم دینی، اجمالاً به معنای تأیید ادیان و مذاهب گوناگون و فتوا دادن به بهره مندی آنها از حقیقت است. درواقع پلورالیزم دینی پاسخی است که به سؤال ازحقانیت ادیان داده می شود.[9]
کثرت گرایی دینی نظریه ای است در مقابل انحصارگرایی و شمول گرایی، در باب حق بودن ادیان و برحق بودن دینداران، و برآن است که کثرتی که در عالم دین ورزی پدید آمده است، حادثه ای است طبیعی که از حق بودن ادیان و برحق بودن دینداران پرده بر می دارد و مقتضای دستگاه ادراکی آدمی و ساختار چند پهلوی واقعیت است و با هدایتگری خداوند و سعادت جویی و نیکبختی آدمیان سازگار است.[10]نزاع بر سر حقیقت و فهم حقیقت است.[11]
کثرت گرایان می گویند: یک حق نداریم بلکه حق های بسیاری داریم و این به دلیل چند ضلعی وچند لایه بودن واقعیت است. وهمین پیچیدگی و تو در تو بودن واقعیت چنان غامض و حیرت افکن است، که زبان و ذهن را به تناقض می افکند، یا دست کم به گوناگونی و اختلاف می کشاند. از این روست که باورهای صدق و کذب پذیر متنوع و مختلفی پدید آمده است.[12]
حقیقت در اینجا از نسخ حق مطلق نیست؛ به عبارت دیگر حقانیت درمقام اثبات مد نظر است نه حقانیت در مقام ثبوت.حقانیت در مقام ثبوت، فارغ از مرجع تشخیص حقانیت است، ولی حقانیت در مقام اثبات، حقانیت یک اعتقاد را در نسبت با مرجع تشخیص آن مورد توجه قرار می دهد.لذا مسیحaبرای مسیحیان پیامبرحق است و حضرت محمد * برای مسلمانان.
«حقانیت» مبتنی بر دو رکن«صدق»و«معقولیت» است.یعنی اگر کسی گزاره ای را حق بداند به معنای آن است که اولاً آن گزاره را صادق می داند، ثانیاً، صدق آن را به کمک روش عینی کشف کرده است، یا می تواند از اعتقادش به صدق آن گزاره به نحو عینی دفاع کند، در نتیجه این اعتقاد، معقول یا موجه است.[13]
امروزه عقلانیت به نحو عقلانیت حداکثری ممکن نیست، یعنی نمی توان برای یک اعتقاد، برهان اقامه کرد که جمیع عاقلان در جمیع زمان ها، آن برهان را قانع کننده بیابند و صدق آن اعتقاد راتصدیق کنند؛ زیرا مقدمات مشترک میان جمیع عاقلان وجود ندارد تا چنین برهانی اقامه شود.بنابراین باید عقلانیت را به معنای عقلانیت حداقلی یا عقلانیت انتقادی در نظر گرفت.
اثبات به معنای اقامۀ برهان به سود یک اعتقاد است، به نحوی که جمیع عاقلانی که در مقدمات و پیش فرض ها با ما مشترک اند، آن برهان را قانع کننده بیابند و صدق آن اعتقاد راتصدیق کنند. پذیرش مقدمات و پیش فرض ها، بیشتر به شرایط تاریخی و اجتماعی بستگی دارد
مراسم عزاداری حضرت زهرا امروز به صورت عمومی برای بانوان شیرازی در حوزه علمیه الزهرا (س)در حال برگزاری است .حال وهوای غریبی دارد .ان شاء الله مورد قبول پسر بزرگوارشون حضرت مهدی قرار بگیرد…
توی این روزها خیلی التماس دعا…
ای مردم بدانید من بی تردید فاطمه ام !
در مظلومیت بی بی حضرت زهرا همین بس که هنوز یک سال از رحلت پیامبرنگذشته که باید خود حضرت از خودش بگوید و خود،خود را به امت پدرش معرفی کند مصیبت چه مصیبت بزرگی است …
آجرک الله یا بقیه الله…
پدرم محمد است !
این نخستین و آخرین گفتار من با شماست !
پیامبر پدر من است نه پدر شما نه پدر زنان شما !
برادرسر عمم من است نه برادر مردهای شما!
برگرفته ازخطبه حضرت زهرا(س)-کتاب تحقیق در زندگانی فاطمه زهرا(س)تالیف سید محمد کاظم قزوینی ،ص261