بنده شیطان
گمان کردهايد با اسم کار درست ميشود. اگر کسي گفت: من بندة خدا هستم، ولي حقوق همسايه را تضعيف کرد، حقوق همشهريها را تضعيف کرد، تکاليف الهي را حفظ نکرد و گوش و قلب و دستش در اختيارش نبود، اين بندة شيطان است، نه بندة خدا. انسان نميفهمد و نميخواهد بفهمد. اگر بخواهد بفهمد، قدري جلوي معايب خود را ميگيرد. به جاي اينکه عِدّه و عُدّهاي موافق با خودش پيدا کند، اگر خودش را بسازد، عِدّه و عُدّه ميآيد.
بنده حق
آنان که بندة حق هستند، اگر جواني و حواس و عمرشان از بين رفته است و قواي بدني آنها از کار افتاده است، اگر با دستگاه خدا آشنا شده باشند، جبران همة مشکلاتشان ميشود. چون درک ميکنند که دستگاه خدا همه چيز را براي انسان فراهم ميکند. ولي بايد تزکيه کرد و دست و زبان و چشم و شکم را در اختيار خود داشت. بايد شاکر خدا بود. شکر خدا؛ يعني نعمتهاي خدا را در همان راه بايد صرف کرد که خدا ميخواهد؛ نه اينکه فقط بگويد: «شکراً لله». شکر خدا اين است که نيرويت را در راه خدا صرف کني، صرف بطالت نکني.