دلنوشته
شب که می شود دلم هوایت را می کند، امشب سَری به آسمان دنیا زدم،همین چند لحظه ی پیش! نگاهم که به ماه زیبا افتاد، به ناگاه به یادت افتادم که چقدر جای صورت آسمانی ات بر سینه ی آبی آسمان خالیست…
مولاجان:
به ماه گفتم: هر چقدر هم که زیبا باشی باز هم سهمت از دنیا همین یک تکه آسمان است و بس !
اما من خورشیدی دارم که اگر روزی بَنای تابیدن کند تو را شرمنده میکند !
خورشیدی دارم که سهمش تمام هستی است !
هر چه را که بخواهد در نگین انگشتری اش دارد !
در گوشه ی نگاهش، به وجودش، هستی برپاست و به اشاره اش روزگار می گردد…
دلتنگت شدم…
میخواستم با نگاه به آسمان سلامی عاشقانه بر محضرت روانه کنم تا بدانی از روی زمین این گوشه ی دنیا بی نهایت دوستت دارم
مولای من:
می دانم اللهم عجل لولیک الفرج هایم خالص نیست، اما تو بپذیر…
دل این منتظره گناه کار به کرم تو خوش است!
میدانم که مولایی دارم که مهربان تر از پدر و مادرم است و همین مرا به امید وا می دارد.
امید من!
با تمام وجود می گویم: ((اللهم عجل لولیک الفرج))
منبع: دل نوشته طلبه خانم هانیه سجادی