متن های ادبی برگزیده مسابقه حسین( علیه السلام ) در ایینه تاریخ(2)
>شب و کبودی آسمان هزاران معنای نا مفهمو را به دنبال داشت ، ستارگان در عمق آسمان به زمزمه پرداخته بودند و ماه غمگین و بهت زده به فردایی بدون حسین می اندیشید . نوای درون خیمه ها حال و هوای عاشقی داشت ، زمزمه هایی به گوش میرسید ، زمزمه هایی از جنس وداع و آغوش های گرمی که فردا دیگر از آن کودکان نبود. زینب سلام الله به هر طرف نظر میکرد فقط یار و یاور میدید ، یاورانی که فردا دیگر توان نظاره کردنشان را نداشت ، علم عباس هنوز پر استقامت بر جا بود ، نشانه ی هیبت و استقامت اهل خیام استوار و مردانه پاسبان تمام نجواها بود.
در اوج شب و سیاهی اش نفس هایی در هم آمیخته بود ، نفس هایی با صدای قرآن و دم و باز دمی تلفیق شده با ذکر پروردگار . خاک های صحرا سرد و بی رمق در فکر آفتاب سوزان صبح بودنند ، ریگ ها احساس شرمندگی را در خود تاب نداشتند ، زمین شرمسار بود از پذیرفتن اجسامی که با خون علی و زهرا آمیخته شده بود ، آسمان و ابره بغضی خفقان آور گلویشان را میفشرد، باد مدام خود را در هم میکوبیدو فریاد میکشید اما ، هیچ کس مفهوم فریادش را درک نمی کرد . هیج کس جز حسین نمی دانست که مفهوم فریادش چیست…
رویا محمودی