نقد دید گاههای اشو
1.اسلام ستیزی
از نکاتی که در کتابهای اشو دیده می شود مقابله با ادیان آسمانی است . اصولاً رهبران فرقه ها و جنبش نو ظهور خود را برای مقابله با وضع موجود و به نوعی مقابله با دین های آسمانی می دانند و می خواهند تفکرات خود را جایگزین برنامه های الهی قرار دهند . اشو به ساحت انبیاء به خصوص پیامبر (ص) جسارت کرده ، می گوید :سال610 میلادی محمد (ص) در غاری در کوهستان حرا بود همین که نخستین تجربه معنوی اش را درک کرد از این که مبادا دیوانه یا شاعر شده باشد ترسید . سپس با اضطراب به نزد همسرش رفت و با ترس گفت :اندوهی دارم . من شاعر یا جن زده ام ؟
در حالی که قران کریم که زبان اسلام است ساحت مقدس مکرم اسلام (ص) را از این یاوه گوییها مبرا دانسته ، می فرماید :
وما صاحبکم بمجنون (تکویر /22)
وپیامبر شما هرگز دیوانه نبود .
وما علمنه الشعر وما ینبغی له ان هو الا ذکر و قرآن مبین (یس/69)
و ما به او شعر نیاموختیم که شعر سزاوار نیست آنچه به او یاد دادیم ذکر و قرآنی آشکار است.
حرفی را که امروز ملحدانی چون اشو به آن پرداخته اند همان سخن کافران زمان رسول خدا(ص) است که قرآن به شدت با آنها مقابله نموده است . آنان پیامبر (ص)را شاعر می خواندند . چون سخنانش چنان در دلها نفوذ داشت و عواطف انسان هارا همراه خود می برد که گویی موزون ترین اشعار را می سراید در حالی که گفتار آن حضرت هرگز شعر نبود و مجنونش می خواندند . چون رنگ محیط به خود و در برابر عقاید خرافی انبوه متعصبان لجوج ،ایستاده بود ،کاری که از نظر توده های گمراه یک عمل جنون آمیز بود و در حالی که بزرگ ترین افتخار پیامبر (ص) این بود که تسلیم این شرایط نشد.
2.شریعت ستیزی
اشو بسان بسیاری از رهبران فرقه های نو ظهور مدعی است که باید از شریعت دوری کرد . از نظر اشو شریعت پوسته بیرونی مذهب است و معنای عوام گویی دارد که صاحب آن مذهب زنده است و با مرگ او شریعت هم می میرد.
شایان ذکر است که محور شرایع ادیان الهی ،دستوراتی است که از طرف شارع مقدس در جهت رستگاری انسان صادر شده است و بدون آن امکان رسیدن به قرب الهی و درجات کمال ،معنایی نخواهد داشت . این نگاه بر خلاف تفکر انحرافی اشو است که شریعت را پوسته بیرونی مذاهب است . علاوه اینکه خود اشو برای برنامه ی انحرافی خود مراقبه هایی را مطرح می کند که همه آنها به نوعی دستور العمل تلقی می شوند و تخطی از آنها را جایز می داند و حال آنکه اگر شریعت و دستور العمل پوسته بیرونی باشد در اجرا نکردن آنها نباید اشکالی به وجود آید و این تناقض بطلان حرف اشو را ثابت می کند .
3. عقل گریزی
برخلاف اندیشمندان و متفکرانی که همواره انسان ها را به عقل و منطق دعوت نمو ده اند اشو عقل گریزی و مقابله با اندیشیدن را در دستور کار خود قرار است . او می گوید : شما باید اندیشمندان منطقی را رها کنید شما باید غیر منطقی بشوید باید برای پذیرش امورغیر اخلاقی آماده شوید. چون زندگی غیر عقلانی است . زندگی رازآمیز است و شما نمی توانید آن را در قالب های جزم گرایانه خلاصه کنید.
اشو به مخاطبان خود توصیه می کند که از استدلال و اندیشه دست برداشته و مطابق قلبشان عمل کنند و بگذارند احساسات هر قدر هم غیر منطقی به نظر او هستی یک راز است و راه ورود به آن منطق نیست ،بلکه عشق است و عشق هم کاری با فکری و اندیشه ندارد و به مخاطبان خود توصیه می کند که با قلبتان زندگی کنید و بیشتر به احساستان توجه کنید در این صورت زندگی تان سروری خالص خواهد شد.
4. فلسفه گریزی
با اینکه این شخص خود چندین سال فلسفه خوانده ،اما در عین حال به شدت به مقابله با فلسفه برخاسته است .او می گوید:فلسفه پدیده ای در هم ریخته است . خیال بافی است .فلسفه یک بازی بی پایان است . فیلسوفان می توانند چیزهای زیبا بگویند آنها می توانند از عهده بیان حرفها ی زیبا برآیند اما این چیزها فقط حرفند. این چیزها ابدا واقعیت ندارند و همه دروغند . بین این فلسفه و یا آن فلسفه فرقی نیست . همه ی فلسفه ها دروغند و فیلسوف کسی است که گرفتار ذهن است .
اشو مدعی است که فیلسوفان فقط حرف زده اند و گفتار آنها واقعیت ندارد اولین کسی که مورد سؤال قرار می دهد خود اشو است که این نگاه را مطرح کرده است . چون خود او نیز فیلسوف بوده و بنابراین حرف های او اصلا ًواقعیت ندارد .
5. ترویج لذت طلبی
اشو معتقد است که آدمی از طریق شادمانی و رقص و سرور می تواند خدا را بیابد . آواز نخوانی تا زمانی که زندگی را جشن نگیری ،آماده پذیرش خدا نخواهی بود . خدا ،جشن شادی است ،خدارقص و پای کوبی و آواز و ترانه است .
در نظر اشو اصولاً همه چیز سرگرمی است . او حتی مرگ را هم سرگرمی و بازی می پندارد و با این رویکرد عملاًبه پیروان خود می آموزد که در عین نداشتن هیچ هدفی شاد باشند .