همراه با قرآن، امام حسين (ع) از نگاه امام مهدى (عج)
نويسنده :محمدرضا فؤاديان
از نواى غريبانه استغاثه امام حسين(ع)، سالها و قرنها مىگذرد، اما انعكاس آن را مىتوان در لحظه لحظه تاريخ به گوش جان شنيد، اين فرياد نه تنها رو به خاموشى و افول نگذاشته، بلكه هر روز رساتر و پرصلابتتر، خروش وجوشش آزادگان عالم را افزوده است.
گويا امام حسين (ع) سالها و قرنها چشم به راه دوخته و به انتظار نشسته است؛ تا امام عصر (عج)، ندايش را پاسخ گويد؛ پرچم بر زمين ماندهاش را به دوش گيرد؛ داغهاى كهنه اش را التيام بخشد و آرمانهاى بلندش را لباس تحقق بپوشاند. روز ظهور، هنگام پاسخ به استغاثه مظلومانه امام حسين(ع) است و حضرت مهدى (ع) پاسخ دهنده آن. در اين گستره بىانتها و افقهاى دور آن، كسى به خروش و التهاب فرزندش كه براى رسيدن آن روز، گذر آرام آرام و جانكاه لحظهها را به تماشا مىنشيند و روزها و سالها را با چشمان منتظرش بدرقه مىكند وجود ندارد.
به راستى چه رمزى مهر سكوتْ بر لبان بسته و چه سرّى در اين ميان رخ پنهان كرده است؟ چرا ياد امام حسين(ع) هميشه و همه جا، همراه و هم پاى ياد حضرت مهدى (ع) است؟ چرا هر جا سخن از حسين(ع) است، نام حضرت مهدى(ع) نيز رخ مىگشايد؟ چرا عاشورا روز ((ظهور)) است و ياد حسين (ع) آغازين كلام مهدى (ع)…؟
اين گفتار مىكوشد گوشههايى از اين ارتباط و پيوست را، از منظرهاى مختلف و در ابعاد گوناگون بررسى كند و فهرست وار آنها را در چهار بخش (همراه با قرآن، همراه با روايات، ادعيه و زيارات، تشرفات) و يك خاتمه برشمارد تا به عنوان دستمايه برخى از محققان و مبلغان و نيز ابزارى براى تحقيق و پژوهش بيشتر و مقدمهاى براى كشف زوايايى ديگر از حقايق نورانى حيات اين دو امام همام (ع) باشد. گرچه بررسى و تحليل اين پيوستگىها و نيز نتايج و آثار آن، مجالى ديگر و فرصتى فراختر مىطلبد و گشودن گره اسرار اين پيوستگىها، دلهايى راز دان و جانهايى آگاه از آن اسرار را مىطلبد.
امام حسين (ع) از نگاه امام مهدى (عج)
سعد بن عبدالله قمى گويد: به امام عصر - اوراحنا له الفداه - عرض كردم: ((اى فرزند رسول خدا! تأويل آيه ((كهيعص)) چيست؟ فرمود: ((هذه اگروف من انباء الغيب، اطلع الله علشا عبده زكريا، د قيّكا عط تمد (ص) و ذلك ان زكريا سأل ربه ان يعلّمه اىء اگمسة فاهبط عليه جقئيل فعلّمه اياها…؛(1) اين حروف از اخبار غيبى است كه خداوند زكريا را از آن مطّلع كرده و بعد از آن داستان آن را به حضرت محمد (ص) باز گفته است…)).
داستان از اين قرار است كه: زكريا از پروردگارش درخواست كرد كه ((اسماء خمسه طيّبه)) را به وى بياموزد. خداوند، جبرئيل را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعليم داد.
زكريا چون نامهاى محمد، على، فاطمه، و حسن (عليهم السلام) را ياد مىكرد، اندوهش بر طرف مىشد و گرفتاريش از بين مىرفت. و چون حسين (ع) را ياد مىكرد، بغض و غصّه، گلويش را مىگرفت و مىگريست و مبهوت مىشد.
روزى گفت: بارالها! چرا وقتى آن چهار نفر را ياد مىكنم، آرامش مىيابم و اندوهم بر طرف مىشود؛ اما وقتى حسين را ياد مىكنم، اشكم جارى مىشود و نالهام بلند مىشود؟
خداى تعالى او را از اين داستان آگاه كرد و فرمود: ((كهيعص))! ((كاف)) اسم كربلا و ((هاء)) رمز هلاك عترت طاهره است، و(( ياء)) نام يزيد ظالم بر حسين (ع) و ((عين)) اشاره به عطش و ((صاد)) نشان صبر او است.
زكريا چون اين مطلب را شنيد، نالان و غمين شد و تا سه روز از عبادتگاهش بيرون نيامد، و به كسى اجازه نداد كه نزد او بيايد. و گريه و ناله سر داد و چنين نوحه گفت:
بارالها! از مصيبتى كه براى فرزند بهترين خلايق خود، تقدير كردهاى دردمندم.
خدايا! آيا اين مصيبت را بر آستانه او نازل مىكنى؟ آيا جامه اين مصيبت را بر تن على و فاطمه مىپوشانى!؟ آيا اين فاجعه را بر ساحت آنان فرود مىآورى؟
بعد از آن گفت: بارالها! فرزندى به من عطا كن تا در پيرى چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصىّ من قرار ده؛ آنگاه مرا دردمند او گردان؛ همچنان كه حبيبت محمد را دردمند فرزندش گرداندى.
خداوند، يحيى را به او بخشيد و او را دردمند وى ساخت. و دوره حمل يحيى شش ماه بود و مدت حمل امام حسين (ع) نيز شش ماه بود و براى آن نيز قضيهاى طولانى است.