وظیفهی جنبش دانشجوئی در كنار سایر اقشار جامعه برای رسیدن به جامعه اسلامی الگو چیست؟ از دیدگاه رهبر
جنبش دانشجوئي؛ يعني دانشجوي متحرك، دانشجوي فعال؛ دانشجوئي كه از نيروي فكر و توان جسمي و روحي خودش ميخواهد براي پيشرفت استفاده كند؛ آيا فقط اينها مخاطبند؟ بلاشك نه. سنگينترين مسئوليت بر عهدهي مسئولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمي و نخبگان فكري و نخبگان سياسي، ليكن جريان دانشجوئي فعال هم مسئوليت سنگيني دارد. يكي از مسئوليتهاي جريان دانشجوئي، تلاش براي فهميدن است؛ يعني تفكر.
من به نظرم ميرسد يكي از كارهاي لازم، تشكيل جلسات فكري وسيعي است كه مجموعهي دانشجوئي، همراه با مجموعهي حوزوي، با برنامهريزي خوب، ميتواند به وجود بياورد تا بنشينند دربارهي مسائل گوناگون فكر كنند. گسترش فكر و پراكندن فكرِ درست و صحيح ميتواند همان ثمراتي را ببخشد كه ما در زمينههاي مسائل علم و فناوري و پيشرفت علوم از دانشجو توقع داريم؛ يعني شكوفائي، آوردن حرف نو به ميدان انديشه، با يك حركت صحيح و جهتگيري درست. يكي از كارها اين است.
يكي از كارها، مشخص كردن اصول است. ما اصولي داريم كه بايد از اين اصول تخطي نشود. يعني به نام فكرپردازي و انديشهپردازي، از اصول انحراف پيدا نشود. اصول، شاخصهاي راه صحيح و صراط مستقيم است. خطاست اگر اصول را به ديوارههائي تشبيه بكنيم كه انسان از وسط اين ديوارهها بايد حركت كند؛ نه، اصول شاخصند. يك راه مستقيمي وجود دارد، يك صراط مستقيمي هست كه اين، انسان را به هدف ميرساند. اين صراط مستقيم را بايد شناخت، بايد كشف كرد. هيچ كس در محدودهي صراط مستقيم زنداني نشده. اجبار به پيمودن صراط مستقيم در هيچ كس نيست. اين اصول كسي را اجبار نميكند، الزام نميكند، محدود نميكند، بلكه اين اصول انسان را هدايت ميكند و به او ميگويد كه اگر چنانچه بر طبق اين اصول حركت كردي، به آن نتيجهي مطلوب خواهي رسيد؛ اگر از اين اصول تخطي كردي، به هدف نخواهي رسيد. آخر، اشكال بيراهه همين است. بيراهه، دو اشكال دارد: يك اشكال اين است كه انسان به سرمنزل مقصود نميرسد؛ اشكال ديگر اين است كه وقت انسان تلف ميشود؛ فرصتها از دست ميرود.
اين كساني كه در طول اين صد سال، صد و پنجاه سال اخير در كشور ما داعيه ي اصلاح و پيشرفت و ترقي سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بيراهه كشاندند، اين گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول اين صد و پنجاه سال به مقصد نرسيديم و عقب مانديم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پيدرپي بايد بيايند، ضايع شوند، در اين تيه(1) سرگرداني بروند و به نتيجه نرسند، تا يك وقت يك نسل متوجه بشود كه اشتباه كردهاند؛ راه را برگردد، شروع كند از نو حركت كردن. گناه آن كساني كه جوامع بشري را به بيراهه ميكشانند، اين است كه وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاي آنها را ضايع ميكنند.
(ديدار دانشجويان با رهبر انقلاب 87/7/7)