او آمده است؛ تا خورشید، مبدأ همه آیینه ها باشد.
شکفتن بهار در بهاری دل انگیزتر؛
دمیدن گلِ حُسن در حُسنی فزون تر،
روییدن گلی دلرُباتر در گلستان طاها!
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
انتشار خبر اسلام آوردن دختر جوان نروژی واکنشهای مختلفی را در رسانههای این کشور به دنبال داشت.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از جبهه جهانی مستضعفین، مسلمان شدن دختر مسیحی نروژی و پنهان کردن طولانیمدت آن از ترس واکنش و برخورد جامعه، به بحث روز رسانههای خبری این کشور تبدیل شده است.
سایت خبری “دنیا الوطن” فلسطین در اینباره نوشت: “مارتا یونسون” دختر 21 ساله نروژی، یکسال و نیم پیش به دین اسلام گرویده اما این تصمیم خود را طی این مدت عمومی نکرده بود.
وی به تازگی تصمیم گرفته است که مسلمان شدن خود را به مردم اعلام کند که این امر واکنشهای مختلفی را در پی داشته است.
مارتا که نام خود را به مریم تغییر داده است، در صفحه فیسبوک خود نوشت: من به دینم افتخار میکنم.
وی در اینباره گفت: با جوانی مسلمان آشنا شدم و او در مورد اسلام و تعالیم والایش برای من سخن گفت؛ من به تحقیق در مورد شنیدهها و تعالیم این دین پرداخته و در نهایت تصمیم گرفتم که مسلمان شوم.
مطبوعات نروژ ضمن انتشار این خبر، کار وی را شجاعانه توصیف کردند؛ زیرا اعلام تغییر دین توسط یک دختر در جامعه تندرو مسیحی نروژ کار بسیار سختی است.
هرچند این روزها به دلیل حملات داعش به فرانسه و جنایات گروهکهای تروریستی تکفیری مورد حمایت غرب در سوریه و عراق، موج اسلامهراسی و اسلامستیزی در کشورهای اروپایی گسترش یافته است؛ اما شاهدیم که بسیاری از جوانان غربی با کنار گذاشتن پیشفرضهای ذهنی خود و آشنایی با معارف دین اسلام به سمت این دین مبین گرایش پیدا میکنند.
دو پیشنهاد برای تقویت عزت نفس…
1. کار، وسیله اى براى بى نیازى
برخى نیازمندان چون طبع بلند دارند، همواره مىکوشند خود را بى نیاز نشان دهند و به اصطلاح «با سیلى، صورت خود را سرخ نگه دارند». در مقابل، به افرادى برمى خوریم که با داشتن رفاه و برخوردارى از امکانات مالى، همچنان دست نیاز به سوى این و آن دراز مىکنند.اینان، فرومایگانى هستند که به آسانى، عزت نفس خود را از دست مىدهند و دین و شخصیت خود را مىفروشند.
آیین اسلام به پیروانش دستور مىدهد که هیچ گاه شخصیت والاى خود را به بهاى ناچیز نفروشند و براى به دست آوردن نیازهاى مادى خویش، به سوى این و آن دست دراز نکنند.بلکه با کارورزى و کوشش، اقدام به رفع نیاز خود کنند تا مجبور به زیر پا گذاشتن عزت نفس خود نشوند. به همین دلیل کار و کوشش تا این اندازه در اسلام عزیز برشمرده شده است.
در این باره نوشته اند روزى یکى از دوست داران امام صادق(ع) ایشان را دید که در روزى گرم و سوزان مشغول به کار کردن در مزرعه ی خویش است. جلو آمد و به امام سلام کرد و با دیدن تلاش نفس گیر امام در کار گفت: «فدایت شوم! شما با این جایگاهى که نزد پروردگار خود دارید و با چنان نزدیکى که با فرستاده ی بر حق او، پیامبر خدا(ص) دارید، چرا در این هواى گرم و سوزان کار مىکنید؟»
امام در حالى که به کار مشغول بود چنین پاسخ گفت: براى این که نیازمند دیگران نباشم و روزى خود را تهیه کنم!12 در این زمینه، از امام صادق(ع) روایت شده است که مردى از اصحاب پیامبر اعظم(ص) دچار تنگدستى و سختى شد. همسرش گفت: «کاش خدمت پیامبر مىرسیدى و از او چیزى مىخواستى.
مرد خدمت پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، فرمود: «هرکس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هرکس بىنیازى جوید، خداوند بىنیازش کند.» مرد با خود گفت: «منظور پیامبر جز من نیست.» پس به سوى همسرش بازگشت و او را از این ماجرا آگاه کرد. زن گفت: «رسول خدا(ص) نیز بشر است و از حال تو آگاه نیست. او را آگاه ساز.»
مرد دوباره نزد پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، همان جمله را فرمود و این کار سه بار تکرار شد. در نتیجه، مرد رفت و کلنگى عاریه گرفت و راهى صحرا شد. قدرى هیزم برید و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد و خوردند. فرداى آن روز همین کار را کرد و هیزم بیشترى آورد و فروخت. او پیوسته کار مىکرد و مىاندوخت تا کلنگى خرید. باز هم اندوخت تا دو شتر و غلامى خرید و توانگر شد و حال او نیکو گشت. روزى خدمت پیامبر اعظم(ص) آمد و گزارش داد که چگونه براى سؤال آمده بود و از پیامبر چه شنید. حضرت فرمود: «من که گفتم:هر کس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هر کس بىنیازى جوید، خداوند بىنیازش کند.»13
2. توکل بر خدا، مایه ی عزت و بى نیازى
اگر آدمى به لطف پروردگار خویش امیدوار باشد و به او توکل نماید و خدا را به معناى واقعى«فعال ما یشاء» بداند، هرگز براى رفع نیاز سراغ غیر خدا نمىرود بلکه مخلوقات را فقط وسیله ی برآورده شدن نیازها بر مىشمارد و حلّال اصلى مشکلات خود را خداوند مىانگارد. بدین معنا که ابتدا با دعا و توکل، عرض حاجت به خدا مىکند آن گاه به خلق خدا روى مىآورد. آوردهاند روزى «مفضّل» نزد مولاى خود امام صادق(ع) آمد تا برف تنگ-دستى که وجودش را سرد کرده بود با آفتاب دعاى او آب شود. ناتوان بر زمین نشست و از زندگى خود شکوه کرد.
امام صادق(ع) به کنیز خود فرمود: «تا کیسه اى چهارصد درهمى بیاورد و به مفضل بدهد. سپس فرمود: با این پول به زندگىات سر و سامان بده!» او که شاگردى برجسته از شاگردان امام و انسانى پارسا بود گفت: «فدایت شوم! منظور من از این اظهار نیاز، این بود که در حق من دعایى بکنید. من پول نمىخواستم.» امام با مهربانى فرمود: «بسیار خوب، پول را بگیر دعا هم مىکنم» مفضّل اطاعت کرد سپس امام براى توجه بیشتر او به خدا فرمود: «اى مفضّل! از بازگو کردن شرح حال خود نزد مردم بپرهیز تا هرگز ذلیل و خوار نشوى و در نظر آنان حقیر نگردى.»14
پی نوشت ها:
12. فروع کافی، ج5، ص74؛ وسائل الشیعه،ج12، ص10، ح2
13. مشکاه الانوار، ص185
14. بحار الانوار، ج47، ص34
منبع:ماهنامه پیام زن، شماره233
انتهای متن/
http://fna.ir/
امام عسکری(علیه السلام) بر رغم تمامی محدودیتها و کنترلهایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، یک سلسله فعالیتهای سری سیاسی راهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهانکاری از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور می ماند. در این زمینه نمونه های فراوانی به چشم می خورد که به برخی از آنان اشاره می کنیم:
«داوود بن اسود» خدمتگزار امام که مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه حضرت عسکری(علیه السلام) بود، می گوید:
روزی امام مراخواست و چوب مدور و بلند و کلفتی مانند پایه در به من داد و فرمود: این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده، من چوب را گرفته روانه شدم.
در راه به یک نفر سقا برخوردم. قاطر او راه مرا بست.
سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم و به قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم
، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بوده است!
بسرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.
وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی» خدمتگزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت:
آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟
گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟
امام فرمود: چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی،
اگر شنیدی کسی به ما ناسزا(هم) می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن.
ما در شهر بد و دیار بدی به سر می بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان گزارش کارهایت به ما می رسد.
این قضیه نشان می دهد که امام، اسناد، نامه ها و نوشته هایی را که سری بوده، در میان چوب، جاسازی کرده و برای «عثمان بن سعید» که شخص بسیار مورد اعتماد و راز داری بوده فرستاده بوده و این کار را بر عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوءظن کسی را جلب نمی کرده واگذار کرده بوده است، ولی بر اثر بی احتیاطی او نزدیک بوده این راز فاش شود.
برگرفته از تحقیق پایانی خانم معصومه شعبانی
——
آیه الله علامه مرحمت پناه، انوار القلوب، شیراز، چاپخانه فرهنگ، 1381، ج3، ص 350.
چندی پیش در یکی از دیدارها، فرزند شهیدی درباره اولویت انتخاب بین کار اجرایی و کار فرهنگی از حضرت آیتالله خامنهای سؤال میکند که پاسخ ایشان را در پی داشته است.
در این دیدار فرزند شهید از ایشان پرسیده است: پیش روی ما کارهایی اجرایی است مثلا در ادارهای مشغول شویم یا اینکه نه، بهتر است وارد کارهای فرهنگی شویم؟
پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR پاسخ رهبر انقلاب به این سؤال را به شرح زیر منتشر کرده است:
«کار اجرایی عیبی ندارد، دولت اسلامی است، هر گوشهاش را آدم بگیرد یک کار است
منتها کار اساسی عبارت است از هدایت. فرقی نمیکند در دانشگاه؛ در محیط کار؛ یا در محیط اداری، در محیط طلبگی.
امروز انگیزهها و فعالیتهایی که در جهت خراب کردن ذهنیت انقلابی در کشور انجام میگیرد کم نیست.
ملاک خط مستقیم انقلاب، حرفهای امام است. یعنی نگاه کنیم ببینیم محکمات امام چیست؟ …
باید دید آن نقطههای اصلی که امام روی آنها تکیه کرده چیست…
ببینید چه چیزهایی کثیرالتکرار است، آنها میشود بیّنات امام…️
فرض بفرمایید مسئلهی مبارزه با استکبار. این دیگر جزو چیزهایی است که از اول تا آخر فرمایشات امام به طور دائم تکرار شده است.
اگر کسی آمد مبارزهی با استکبار را انکار کرد یا کوچک شمرد، این خب راه امام نیست، دیگر برو و برگرد ندارد، شوخی ندارد».