یکی از آفات تبلیغ کم رویی است . کم رویی در لسان حدیث به الحیاء تعبیر می شود .
«الحیاء الی قسمین ممدوح و مذموم فاما الممدوح فهو حیاء نا ش عن العقل …و اما المذموم فهو الحیاء الناشی عن الحمق…».
حیاء بردو گونه است حیای ممدوح و حیای مذموم .حیای پسندیده این است که عقل یا شرع حکم به صحت یا پسندیده بودن آن کار می کند ،مانند حیا از معاصی یا از مکروهات . ولی حیای مذموم ،ناشی از حماقت و جهل است و عوام و عرف ،آن را قبیح می شمرند . ولی در واقع قبیح نیست ،مانند حیا کردن از پرسش سؤالات علمی یا حیا کردن از انجام اعمال عبادی که نادانان آن را مذموم می دانند .
پس حیایی که ناشی ازعقل باشد ،ثمره اش علم است و حاصل حیای ناشی از حماقت ،جهل و نادانی است . با یک مثال ،این بخش از بحث را به پایان می بریم . فرض کنید شخصی پیش نماز است و کم رو . نماز را می بندد و در اثنای نماز یادش می آید که وضو نداشته است .
قطعاًچنین شخصی با خود کلی فکر می کند که اگر من نماز را بشکنم و بگویم که وضو ندارم ،مردم چه می گویند ،وای آبروی من می رود ؛دیگر مردم به من اعتنا نمی کنند به من محل نمی گذارند و شروع می کند برای خودش فلسفه بافی .ولی کسی که کم رو نباشد سریع بر می گردد و می گوید :«ببخشید ! یادم آمد که وضو نداشتم ،می روم وضو می سازم و بر می گردم ». با توجه به مقایسه ی وضعیت این دو دسته افراد ،حساس بودن کار نیز هویدا می شود . البته باید دقت کرد که پررویی نیز خودش آفتی است که نباید به آن مبتلا شد .
اندر حکایت است که شیخی برای وعظ و خطابه به مکانی دعوت شد. وی زمانی که به منبر رسید بر نخستین پله منبر جلوس کرد . پس از ایراد مطالبی ، حسن ختامی گفت و منبر را به پایان رساند.
شب بعد نیز به همان روال شب نخستین گذشت .اما در شب سوم حاضران شروع به سوال از شیخ کرده و شیخ نیز پس ازکمی تامل ، اگر پاسخی داشت می داد و اگر جوابی نداشت می گفت: نمی دانم ! کم کم نمی دانم های شیخ بالا گرفت و مردم هم ناراحت شدند و هر کس به او چیزی گفت.
یکی گفت پس تو چه می دانی ؟ دیگری فریاد برآورد که تو را چه به منبر ! آن هم منبر پله اولی و… اما شیخ با آرامش و طمانینه خاصی در پاسخ آنها گفت : من به اندازه دانسته های خویش بر پله نخستین منبر نشستم ! اگر می خواستم بر اساس ندانسته های خویش بنشینم که باید تا عرش برین بالا می نشستم!
محمد معینی فر،ماهنامه حاشیه ، آبان 91،شماره 6-7،ص 94.
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
د و پیمان معنا و مفهومی ندارد. انسان از روزی که پا بر عرصه هستی می گذارد عهدی با خدایش می بندد که باید به آن پایبند باشد و گرنه مورد غضب الهی واقع خواهد شد؛ از این گذشته گاهی انسان با خودش عهدهایی می بندد که برای صعود به قله تکامل باید به آن پایبند باشد. انسان، موجودی اجتماعی است و همین اجتماعی بودن او را وادار می کند که با دیگران عهد و پیمانهایی ببندد.
وفاداری به عهد و پیمان از مواردی است که بشر فطرتاً و بدون نیاز به دلیل و برهان آن را درک می کند و درک این مسئله مهم تنها اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه هر انسانی با هر دین و آئینی پایبندی به عهد را ستوده و عهد شکنی را نکوهش کرده است؛ زیرا هر انسانی به وضوح درک می کند که شکستن عهد و پیمان ارکان اجتماع را متزلزل کرده و باعث فروپاشی آن می شود.
به همین دلیل این تحقیق در چهار بخش تنظیم شده است تا به طور اختصاصی به مسئله وفای به عهد بپردازد بخش اول کلیات موضوع را بیان می کند که در بردارنده تبیین، اهمیت و ضرورت، هدف، پیشینه، روش تحقیق و سئوالاتی است که در تحقیق به آن پاسخ داده شده است.
بخش دوم به مفهوم شناسی و اقسام و مصادیق عهد لزوم وفای به عهد و سرچشمه های وفاداری می پردازد. بخش سوم آثار وفای به عهد را در فرد و جامعه به تصویر می کشد؛ و بخش چهارم عهد شکنی و خلف وعده و اثرات مخرب آن را بیان می کند. مطالب این تحقیق بصورت کتابخانه ای جمع آوری شده است و چون راه بهتر زیستن را نشان می دهد کاربردی و از نظر راهبرد توصیفی است.
از کتب اخلاقی و تفسیری در طی این مسیر بهره های فراوانی برده شده است که از جمله آنها می توان به تفسیر المیزان آقای طباطبایی، تفسیر اخلاق در قرآن آقای مکارم شیرازی و کتاب فرهنگ روابط اجتماعی در آموزه های اسلامی که حاصل تلاش گروه پژوهش علوم قرآن و حدیث دانشگاه مشهد است، اشاره کرد.
واژگان کلیدی: وفا، عهد، جفا، عقد، میثاق.
تهیه و تنظیم :صدیقه صداقت
تحمل مصیبت برای انسان هر چه قدر هم عظیم مرتبه و کوه ایمان باشد سخت است چه رسد که امام باشی و وسیله هدایت مردم …. زیرا همیشه ماندن سخت تر از رفتن است و برشما چه گذشت بعد از شهادت پدرتان یا حضرت سجاد(علیه السلام) آجرک الله یا بقیه الله
السلام علیک یا سید الساجدین
السلام علیک یا زین العابدین
«سفارش مقام معظم رهبری به زوج های جوان »
خیلی از زنها هستند که شوهر خودشان را بهشتی می کنند. خیلی از مردها هم هستند که همسر خود را حقیقتاً سعادتمند می کنند.موارد عکس این هم هست. ممکن است مردهای خوبی باشند زن هایشان آنهارا اهل جهنم کنند و زن های خوبی باشند که مردهایشان آنها را اهل جهنم کنند .اگر چنانچه زن و مرد هر دو توجه داشته باشند ،با توصیه های خوب ،با همکاری خوب ،با مطرح کردن دین و اخلاق در محیط خانه -آن هم بیشتر از مطرح کردن زبانی ،مطرح کردن عملی -این طور یکدیگر را کمک می کنند.آن وقت زندگی کامل و حقیقتاً وافی و شافی خواهد شد.
انسان با راهنمایی و دلسوزی و تذکر به جا ،با مانع شدن از زیاده روی و بعضی از کج رویهای همسرش ، می تواند او را اهل بهشت کند. البته عکس آن هم هست ،با افزون طلبی ها ،با توقعات و با روش های غلطی که وجود دارد، می تواند همسر خود را جهنمی کند…
منبع :کتاب مطلع عشق