چکیده
نماز از مهم ترین سفارش های پیامبران بوده و از آشکار ترین نمونه ها و عبادت و بندگی خدا است. شیطان نیز چون به اهمیت و مرتبه نماز و تایید بسیار آن در بهروزی آدمیان اگاه است، می کوشد انسان را از نماز دور سازد. به گونه ای که اگر فرد نماز می خواند نمازی نباشد که خدا از او انتظار دارد. با این حال شیطان چندان قادر نیست که انسان را برنداشتن حضور قلب در نماز مجبور کند، بلکه فرد می تواند با فراهم آوردن حضور قلب از برکت های ذاتی نماز که معراج مومن است بهره مند شود.
خشوع نمازگزار در برابر عظمت خداوند سبحان اهمیت بسزایی دارد. خداوند در آیه «قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون» به این مطلب تصریح می کند. و در این آینه خواندن نماز را نشانه مومنان نمی شمارد بلکه خشوع در نماز را از ویژگی های آنان شمرده است. اما حضور قلب حقیقتی است که از تمرکز فکر در برنامه های نماز و توجه عمیق انسان به حق پدید می آید، چنانچه در نماز، فکر انسان میدانی برای جولا نگاه غیرحق باشد. نماز میزان و الگو است، هر کس شرایط و آداب آن را به طور شایسته رعایت کند پاداش کامل دریافت می کند. قبولی نماز مشروط به توجه قلبی به سوی خدا و روی گرداندن از غیراوست و نیز قبولی نماز موجب قبولی دیگر اعمال است. از این رو اهمیت حضور قلب و توجه درونی در نماز به خوبی روشن می شود و نیز روشن می گردد که بی توجهی و غفلت از آن موجب خساراتی بزرگ و زیانی جبران ناپذیر است. برای تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز اموری چند باید مورد توجه قرار بگیرد که به علت موارد زیاد به ذکر چند مورد بسنده می شود:1-توجه به عظمت خداوند 2-توسل به اهل بیت (ع) 3-اهمیت دادن به نماز 4-فهمیدن معانی نماز 5-تعیین مکان مخصوص 6- اختصاص وقت مناسب برای نماز و … می باشد. و هم چنین حضور قلب دارای موانعی می باشد. 1-حب دنیا 2-هرزگی خیال 3-وسواس شیطان 4- محیط فاسد 5- خودنمایی 6-بیهودگی و …
کلیدواژه ها: حضور قلب، نماز، خضوع، خشوع.
محقق : مریم معتضدیان
استاد راهنما : سرکار خانم طیبه میر شکاری
استاد داور: سر کار خانم طیبه فلاح زاده
تاریخ دفاع : 10/10/94
امتیاز: خوب
چرا به امام رضا (ع)شمس الشموس مي گويند؟
ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ داراي القاب زيادي هستند، اکثر القاب آنها در روايات آمده که بيشتر اين، القاب از نظر مردم ناشناخته مانده است؛ مثلا امام رضا ـ عليه السلام ـ داراي القاب متعددي هست «رضا، صابر، رضي، وفي و رضا از همه القاب آن حضرت مشهور تر است.[1]
و امّا بعضي از القاب ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ در روايات و منابع تاريخي نيامده، ولي دربین مردم معروف و مشهور هستند.
با توجه به اینکه حيات پر بار و مبارک امام رضا ـ عليه السلام ـ در دوران خلفاي جور عباسي بوده و به خصوص در دوره مأمون، در عصر مأمون مباحث علمي رونق داشت و مأمون به مباحثي علمي توجه خاص داشت و لذا مجالس مناظرات را فراهم مي کردند و از دانشمندان اديان مختلف دعوت مي کردند تابا هم مناظرات علمي داشته باشند. و از امام ـ عليه السلام ـ نيز دعوت مي کرد، و اين مناظرات در منابع تاريخي موجود است.
با توجه به دو نکته فوق ، حکمت ملقب شدن امام رضا ـ عليه السلام ـ به شمس الشموس نيز روشن مي گردد:
اين تعبير در مورد امام رضا ـ عليه السلام ـ در منابع ادعيه و زيارات آمده است، و حضرت را به اين لقب مورد خطاب قرار داده است: «اللهم صلّ و سلّم و زد و بارک علي السيد المعصوم و الأمام المظلوم و الشهيد المسموم و الغريب المضموم و القتيل المحروم، العالم بالعلم المکتوم بدر النجوم شمس الشموس و أنيس النفوس المدفون بارض طوس…».[2]
پروردگارا رحمت و درود خويش زياد و با برکت قرار بده بر سرور پاکان، پيشوای ستمديده، شهيد زهر و غريب زجر ديده و کشته بي نصيب و عالم به غيب، ماه ستارگان، خورشيد خورشيدها و همنشين جان ها کسي که در سرزمين طوس دفن شده است. بايد علت اين که حضرت را لقب شمس الشموس داده اند از اين باب باشد، که وجود مقدس امام ـ عليه السلام ـ از نظر الهي و ديني خورشيد دين و معارف ديني است يعني امام ـ عليه السلام ـ با راهنمايي و روشنگري خويش مردم را به سوي حقيقت و به سوي سعادت ابدي، دلالت مي نمايد. چنان که اين حقيقت در اهداف همه ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ اعتبار شده است. و در مورد ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ نيز تعبير شمس الشموس به کار رفته است، در دعاي ندبه مي خوانيم: «اين الشموس الطالعة، اين الاقمار المنيرة».[3] کجايند خورشيدهاي فروزان، و در مورد حضرت امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ نيز اين تعبير وجود دارد: «شمس الشموس و انيس النفوس» دليلش اين است که وجود مقدس ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ شمس و خورشيد هستند، زيرا ائمه ـ عليهم السلام ـ دليل و هادي مردم به سوي کمالات و فضائل انساني هستند يعني آنچه که جامعه بشري را پر فروغ مي کند و اثر معنوي در حيات انسان ها قرار مي دهند، همان ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند. و اين حقيقت است که ريشه در قرآن کريم دارد که آيه «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا».[4] به وجود مقدس رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تفسير شده است فرمود منظور از شمس شخص حضرت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است.[5]
درخصوص داده شدن لقب شمس الشموس[6] برای امام رضا (علیه السلام) اگر چه از نظر مردم این لقب معروف است و در زیارت از آن استفاده می کنند،اما از نظر روايات و منابع تاريخي، لقب اختصاصا به آن حضرت داده نشده است، و فقط در مصباح کفعمي اين تعبير آمده است که پيش از اين به آن اشاره شد.علاوه بر اینکه در القاب امام زمان(عج) وزیارت سرداب ذکر شده است[7] ، در میان القاب امیر مومنان(ع) نیز در برخی از منابع ذکر شده است؛[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ دائره المعارف تشیع؛رحیمه محبی.
2ـ دانش نامه جهان اسلامزیر نظر حداد عادل.
پاورقي ها:
[1]. عطاردي، عزيز الله، اخبار و آثار امام رضا(ع)، بي جا، ناشر کتابخانه صدر، بي تا، ج1، ص22.
[2]. کفعمي، تقي الدين ابراهيم بن علي، مصباح الکفعمي، بي تا، بي جا، ص711؛ حسيني اصفهاني، عمادالدين، زندگاني حضرت امام علي بن موسي الرضا(ع)، چاپ دوم، بي تا، بي جا، ج2.
[3]. قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، قم، انتشارات آيين دانش، چاپ اول، 1384ش، ص872.
[4]. شمس / 1.
[5]. القمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، ناشر دارالکتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، بي تا، ج2، ص424.
[6] . این لقب درباره امام زمان (عج) نیز آمده است درزیارت سرداب مقدس؛رک : بحار الأنوار، المجلسي ، ج99، ص:85
[7] . مجلسی ،همان.
[8]. ابن شهرآشوب؛المناقب،ج3،ص283
با یاری خداوند متعال و عنایات حضرت ولی عصر (عج)
ترم جدید تحصیلی طلاب حوزه علمیه الزهرا(س) امروز شنبه 3 بهمن رسما آغاز گردید.
او آمده است؛ تا خورشید، مبدأ همه آیینه ها باشد.
شکفتن بهار در بهاری دل انگیزتر؛
دمیدن گلِ حُسن در حُسنی فزون تر،
روییدن گلی دلرُباتر در گلستان طاها!
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
دو پیشنهاد برای تقویت عزت نفس…
1. کار، وسیله اى براى بى نیازى
برخى نیازمندان چون طبع بلند دارند، همواره مىکوشند خود را بى نیاز نشان دهند و به اصطلاح «با سیلى، صورت خود را سرخ نگه دارند». در مقابل، به افرادى برمى خوریم که با داشتن رفاه و برخوردارى از امکانات مالى، همچنان دست نیاز به سوى این و آن دراز مىکنند.اینان، فرومایگانى هستند که به آسانى، عزت نفس خود را از دست مىدهند و دین و شخصیت خود را مىفروشند.
آیین اسلام به پیروانش دستور مىدهد که هیچ گاه شخصیت والاى خود را به بهاى ناچیز نفروشند و براى به دست آوردن نیازهاى مادى خویش، به سوى این و آن دست دراز نکنند.بلکه با کارورزى و کوشش، اقدام به رفع نیاز خود کنند تا مجبور به زیر پا گذاشتن عزت نفس خود نشوند. به همین دلیل کار و کوشش تا این اندازه در اسلام عزیز برشمرده شده است.
در این باره نوشته اند روزى یکى از دوست داران امام صادق(ع) ایشان را دید که در روزى گرم و سوزان مشغول به کار کردن در مزرعه ی خویش است. جلو آمد و به امام سلام کرد و با دیدن تلاش نفس گیر امام در کار گفت: «فدایت شوم! شما با این جایگاهى که نزد پروردگار خود دارید و با چنان نزدیکى که با فرستاده ی بر حق او، پیامبر خدا(ص) دارید، چرا در این هواى گرم و سوزان کار مىکنید؟»
امام در حالى که به کار مشغول بود چنین پاسخ گفت: براى این که نیازمند دیگران نباشم و روزى خود را تهیه کنم!12 در این زمینه، از امام صادق(ع) روایت شده است که مردى از اصحاب پیامبر اعظم(ص) دچار تنگدستى و سختى شد. همسرش گفت: «کاش خدمت پیامبر مىرسیدى و از او چیزى مىخواستى.
مرد خدمت پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، فرمود: «هرکس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هرکس بىنیازى جوید، خداوند بىنیازش کند.» مرد با خود گفت: «منظور پیامبر جز من نیست.» پس به سوى همسرش بازگشت و او را از این ماجرا آگاه کرد. زن گفت: «رسول خدا(ص) نیز بشر است و از حال تو آگاه نیست. او را آگاه ساز.»
مرد دوباره نزد پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، همان جمله را فرمود و این کار سه بار تکرار شد. در نتیجه، مرد رفت و کلنگى عاریه گرفت و راهى صحرا شد. قدرى هیزم برید و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد و خوردند. فرداى آن روز همین کار را کرد و هیزم بیشترى آورد و فروخت. او پیوسته کار مىکرد و مىاندوخت تا کلنگى خرید. باز هم اندوخت تا دو شتر و غلامى خرید و توانگر شد و حال او نیکو گشت. روزى خدمت پیامبر اعظم(ص) آمد و گزارش داد که چگونه براى سؤال آمده بود و از پیامبر چه شنید. حضرت فرمود: «من که گفتم:هر کس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هر کس بىنیازى جوید، خداوند بىنیازش کند.»13
2. توکل بر خدا، مایه ی عزت و بى نیازى
اگر آدمى به لطف پروردگار خویش امیدوار باشد و به او توکل نماید و خدا را به معناى واقعى«فعال ما یشاء» بداند، هرگز براى رفع نیاز سراغ غیر خدا نمىرود بلکه مخلوقات را فقط وسیله ی برآورده شدن نیازها بر مىشمارد و حلّال اصلى مشکلات خود را خداوند مىانگارد. بدین معنا که ابتدا با دعا و توکل، عرض حاجت به خدا مىکند آن گاه به خلق خدا روى مىآورد. آوردهاند روزى «مفضّل» نزد مولاى خود امام صادق(ع) آمد تا برف تنگ-دستى که وجودش را سرد کرده بود با آفتاب دعاى او آب شود. ناتوان بر زمین نشست و از زندگى خود شکوه کرد.
امام صادق(ع) به کنیز خود فرمود: «تا کیسه اى چهارصد درهمى بیاورد و به مفضل بدهد. سپس فرمود: با این پول به زندگىات سر و سامان بده!» او که شاگردى برجسته از شاگردان امام و انسانى پارسا بود گفت: «فدایت شوم! منظور من از این اظهار نیاز، این بود که در حق من دعایى بکنید. من پول نمىخواستم.» امام با مهربانى فرمود: «بسیار خوب، پول را بگیر دعا هم مىکنم» مفضّل اطاعت کرد سپس امام براى توجه بیشتر او به خدا فرمود: «اى مفضّل! از بازگو کردن شرح حال خود نزد مردم بپرهیز تا هرگز ذلیل و خوار نشوى و در نظر آنان حقیر نگردى.»14
پی نوشت ها:
12. فروع کافی، ج5، ص74؛ وسائل الشیعه،ج12، ص10، ح2
13. مشکاه الانوار، ص185
14. بحار الانوار، ج47، ص34
منبع:ماهنامه پیام زن، شماره233
انتهای متن/
http://fna.ir/