همه مزایای انبیای پیشین که بخشی از آن در قرآن کریم آمده، به اضافه مزایایی دیگر برای خاتم الانبیاء هست زیرا خداوند، رسول اکرم را به عنوان مهیمن بر سایر رسولان و کتاب او را مهیمن بر دیگر کتاب آسمانی بیان می کند.
بخشی از سیره های عملی، مشترک که بین همه انبیاء است زیرا جزو خطوط کلی نبوت عامه است و رسول خدا از آن جهت که پیغمبر است آن مزایای عامه را خواهد داشت و بخش دیگر از مزایا مربوط به نبوت هر پیغمبری است که از آن به عنوان نبوت خاصه یاد می شود. رسول خدا مزایای خاصه هر پیغمبری را نیز واجد است چون خاتم الانبیاء است. در ذیل به بررسی بخشی از ویژگی های پیامبر خاتم پرداخته شده است.
بشارت حضرت عیسی
خدای سبحان در مورد رسول اکرم از زبان عیسی بیان می کند که فرمود: «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احد؛[1] شما را بشارت می دهم وجود پیامبری بعد از خودم را که نام مبارک او احمد است.»
بشارت در موردی است که پیامبر بعدی مطلب نو و تازه ای را برای امتش یا برای دیگران بیاورد. اگر پیامبر خاتم نکته جدید و تازه ای همراه نیاورده باشد و در سطح انبیای گذشته یا در سطح رسالت عیسی مسیح سخن گفته باشد دیگر مجالی برای بشارت نیست زیرا همان سخنان عیسی کافی خواهد بود، دوماً اگر پیغمبری می آید که همان مطالب مسیح را همراه دارد دیگر جا برای بشارت نیست چون پیغمبر جدید سخن تازه ای نمی آورد تا حضرت عیسی به آمدنش بشارت دهد.
اینکه عیسی مسیح کتاب پیامبر قبل از خود را تصدیق و نوید پیامبری بعد از خود را می دهد، معلوم می شود که رسول اکرم از حضرت عیسی افضل تر و قرآن از انجیل بالاتر و ره آورد پیغمبر اسلام بیش از ره آورد مسیح است تا معنای بشارت تحقق یابد. بر این اساس پیامبر اسلام همه مزایای علمی انبیاء گذشته را داشته (که عیسی مسیح نیز آنها را داشته است) و همه مزایای عیسی مسیح نیز دارا می باشد.
هیمنه قرآن بر سایر کتب آسمانی
خداوند می فرماید: گر چه همه انبیاء حق آورند ولی کتب انبیای گذشته زیر هیمنه و سیطره و نفوذ قرآن کریم حفظ می شوند اگر خداوند قرآن را مهیمن برای کتب انبیای پیشین قرار داده چون کمال علمی هر پیامبری در کتاب آسمانی او و کمال علمی پیامبر خاتم در کتاب آسمانی او ظهور پیدا کرده است. پس رسول خدا راه آوردی دارد که بالاتر از کتب انبیای پیشین است و هر پیغمبری امتش را به محتوای همان کتابش دعوت می کند، و عصاره دعوت پیامبر خاتم تیر هدایت به مضامین بلند قرآن کریم است که خودش یقیناً معارف قرآن را دارا خواهد بود.
اگر قرآن بر سایر کتب فضیلت دارد، پیامبر اسلام نیز بر سایر پیامبران فضیلت دارد زیرا پیغمبر در حد قرآن است، قرآن مهیمن است، پس پیغمبر اسلام مهیمن است.
هیمنه یعنی سیطره و نفوذ علمی، نه نفوذ مادی چون «انبیاء اخوه» انبیاء هیمنه مادی ندارند، اگر سیطره ای باشد همان سیطره علمی است. خدای سبحان این معنا را اینگونه بیان می کند:
و قضینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدقاً لما بین یدیه من التوریه و اتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقاً لما بین یدیه من التوریه و هدی و موعظه للمتقین؛[2] یعنی بعد از انبیاء گذشته و به دنبال آثار آنان، عیسی، فرزند مریم را فرستادیم در حالیکه تورات را تصدیق می نمود و به عیسی مسیح انجیل دادیم…
سپس خطاب به پیامبر خاتم می فرماید: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه؛[3] ما بر تو قرآنی فرستادیم که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می کند و بر آنها سیطره و اشراف و نفوذ علمی داشته و نمی گذارد آنها از دست بروند».
خاتمیت پیامبر اسلام
مزیت سوم پیامبر خاتمیت پیامبر است قرآن کریم بر این معنا در کمال وضوح اشاره می کند: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین؛[4] محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی کن او رسول خداست و خاتم انبیاء می باشد.»
گذشته از آن شواهد دیگری نیز که دلالت قطعی بر خاتمیت پیامبر دارد که بوسیله وجود مبارک آن حضرت صحیفه نبوت پیامبران به پایان رسید. مقصود از خاتمیت اهم تأخر و خاتمیت زمانی است و هم خاتمیت رتبی در قوس صعود.
در قوس صعود اوج رسالت و قله نمایی آن همان حضرت خواهد بود چون خاتم انبیاء است. از این جمله نه تنها امور سه گانه گذشته استفاده می شود که پیغمبر اکرم همه مزایای مشترک و همه مزایای فرد، فرد انبیاء، و بعضی از خصایص ویژه ای که انبیاء قبلی نداشته او دارد و آن اینکه تا روز قیامت احدی بهتر از پیغمبر اسلام نخواهد آمد.
عبد نامیدن رسول اکرم
مزیت چهارم بر افضلیت پیامبر اسلام آن است که خدای سبحان درباره رسول اکرم چنین فرمود: «و الی ربک المنتهی»[5] گرچه خداوند رب العالمین است ولی بعضی از انسان ها تحت تدبیر اسمای جزئیه حق اند. مثلاً بعضی در حقیقت عبدالرزاق، عبدالباسط و … هستند اما پیامبر اسلام عبده است و پروردگار او را که مدبر و مربی شخصی وی می باشد نهایی ترین مرتبه را داراست و در قوس صعود، مقامی برتر از مقام مربوبیت شخص رسول اکرم نخواهد بود و آن حضرت منسبت به اسمی است که عالیترین اسمای حسنی خدای سبحان است یعنی «هو» که همان هویت مطلقه است چون کاملترین عبودیت از آن اوست، جامعترین کلمه به او اشاره دارد چه اینکه آن حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزل کرده است «هو الذی ارسال رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله؛[6] یعنی هویت مطلقه مبدء ارسال رسول اکرم است.»
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «الحمدالله الذی انزل علی عبده الکتاب؛[7] حمد و سپاس و ستایش برای خدایی است که بر بنده خویش کتاب را فرو فرستاده» در این آیه نام حضرت رسول اکرم را قبل یا بعد از کلمه عبد برده نشده، عبد به عنوان مطلق بر او حمل شده، عبد را هم به هویت مطلقه خود نسبت داده است نه به اسمی از اسماء خاصه و آنچه در صدر آیه قرار گرفته از قبیل تسبیح و تحمید آثار خاص خود را خواهد گذاشت.
از اینرو هیچ کمالی برای انسان متکامل فرض نمی شود مگر اینکه پیامبر اکرم به آن مقام نائل شده باشد.
جهانی بودن رسالت
خداوند پیامبر اکرم را جهانی دانسته و درباره قلمرو و رسالت او می فرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم اما بر مومنان منت نهادیم. همانطور که این دو نکته درباره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابی جهانی است «شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات الهدی و الفرقان؛[8] لیکن تنها اهل تقوا هستند که از آن طرفی می بندند» «ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین؛[9]این کتاب برای همه آمده عده ای آن را به عمد از آن محروم کرده اند.»
درباره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد از طرفی می فرماید: تو پیامبری جهانی هستی «و ما ارسلناک الا کافه للناس؛[10] تو را برای مردم برانگیختم» و از طرف دیگر می فرماید: «لقد من الله علی المومنین اذا بعث فیهم رسولاً من انفسهم؛[11] خداوند بر مومنان منت نهاد که در میان آنها پیامبری را از خودشان مبعوث کرد.»
منت عبادت از آن نعمت سنگین و بزرگی است که تحمل آن آسان نیست، تنها مومنی است که از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن به خوبی بر می آید، نعمت ایمان، رسالت، و ولایت این چنین است.
خلاصه آنکه رسالت پیامبر برای همه انسانها تا روز قیامت است ولی تنها مومنان از فیض رسالت بهره مند می شوند و خداوند تنها بر آنان منت نهاده و رسول از بین آنها مبعوث شده است هیچکدام از ایندو ویژگی درباره پیامبران دیگر گفته نشده. یکی جهانی به معنای خاتمیت و دیگری منت بودن، درباره انبیای دیگر چنین تعبیری نیامده که مثلاً خدای سبحان بر مومنان نوح منت نهاده و نوح را در بین آنان برانگیخته است. گر چه انبیاء عظیم الهی اند که نعمت هایی از جانب پروردگار مبعوث شدند، نشان منت هستند. اما نحوه تعبیر، نشانه ویژگی رسالت و نبوت پیامبر خاتم است.
ادب محاوره پیامبر
خدای سبحان ادبی خاص و حرمتی خاص برای خاتم انبیاء قایل است که برای انبیاء پیشین قایل نبوده، انبیای گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب می کند. مثلاً می فرماید: یا نوح، یا ابراهیم، یا موسی، یا عیسی اما هرگز نام مبارک پیغمبر اسلام را با عنوان یا محمد(ص) نمی برد بلکه همیشه او را با تعبیراتی تجلیل آمیز مانند یا ایها النبی، یا ایها الرسول! یاد می کند و اگر احیاناً خطاب یا ایها المزمل، یا ایها المدثر هست،ناظر بر نکته لطیف تاریخی دارد.
خداوند درباره آدم ابوالبشر می فرماید: «یا آدم اسکن انت وز وجک الجنه»[12] و درباره نوح می فرماید: «یا نوح انه لیس من اهلک»[13] درباره موسی یا موسی «اقبل ولاتخفف»[14] و درباره حضرت عیسی «قال الله عیسی ابن مریم»[15] و در مورد حضرت داوود «یا داوود انا جعلناک خلیفه»[16] ولی درباره رسول اکرم(ص) بعد از آنکه خودش خطاب جلالت آمیز را ملحوظ می دارد به بندگان خود نیز می آموزد که «لاتجعلوا دعا الرسول فیکم کدعاء بعضکم بعضا؛[17] هرگاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردی صدا نزنید، بلکه هم نحوه خواندنتان و هم اصل خواندنتان آمیخته با تجلیل و تکریم باشد.»
رأفت و رحمت رسول اکرم
صفات فعلیه به صفات ذاتیه متکی است چنانکه خود رسول خدا فعلی است از افعال خدا که بذات خدا تکیه دارد او مانند سایر فقرا ربط محض و فقر صرف است ولی مظهر رحمت و رأفت خدا می باشد.
خداوند همان طور که برای خود رحمتی خاص قایل است این دو خصوصیت را برای قرآن و پیامبر نیز بیان داشته، از طرفی می فرماید: من رحمت عامه ای دارم «رحمه وسعت کل شی»[18] و از طرف دیگر می فرماید: متقیان از رحمت ویژه ای برخوردارند «فساکتبها للذین یتقون»[19] رحمت عامه مقابل ندارد، بخلاف رحمت خاصه که مقابل آن غضب است، همچنان که رحمت خاصه زیر پوشش رحمت عامه است، اینکه ما خدا را سوگند می دهیم به آن رحمتش که «وسعت کل شی»[20] ناظر به همان رحمت مطلقه ای است که مقابل ندارد می فرماید: «رحمتی وسعت کل شی»[21] یعنی هر چه مصداق شی است مشمول رحمت من است اما تنها متقیان از رحمت خاصه من بهره مند می شوند.
وجود مبارک پیامبر، رحمت عامه ای است که همگان از او هم استفاده تکوینی و هم بهره غیرتکوینی می برند، از امیرالمومنین نقل شده است: که در خدمت پیغمبر، از جایی عبور می کردیم، به هیچ درختی و سنگی نمی رسیدیم مگر اینکه به وجود مبارک سلام عرض می کردند. همه چیز در پیشگاه رحمت خاصه، خاضع است. رسول خدا همچون قرآن، هم مظهر و مصداق رحمت خاصه است و هم مظهر رحمت عامه، برای متقیان رحمتی خاص است؛ آنها هم که ایمان نیاورده اند از جهات مردمی او استفاده می کنند.
در قرآن کریم خداوند پیامبر را با این اوصاف معرفی می کند «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الی الطه باذنه و سراجاً منیرا؛[22] این آیه رسالت عامه پیامبر را بیان می دارد. یعنی تو را برای جهانیان فرستادیم تو همچون آفتاب روشنی بخش، آفتاب برای همه مردم است اما بهره خاص را بینایان می برند، پیامبر راهنمای همه مردم است اما صاحبنظران، محققان و انسانهای وارسته از وی بهره می برند نه تبهکاران.
خداوند می فرماید: «ما تو را برای همه مردم مبعوث کردیم، تو برای همه الگو هستی، هرگز خاموش نمی شوی، تو همواره سراج منیری و اگر بخواهند نور تو را خاموش کنند خداوند مانع می شود «و الله متم نوره»[23] این سراج منیر پیوسته روشن و روشنگر است و به جهانیان نور می بخشد.
خداوند می فرماید: این سراج منیر را نه تنها برای مؤمنین که برای همه مردم فرستادم گرچه در آیه ای می فرماید مومنین را بشارت بده و این بشارت خاص است «و بشر المومنین بان لهم من الله فضلا کبیر»[24] تو مبشر جهانیان هستی اما تنها مومنین از تو اسفاده می کنند و آنان را به رحمت خاصه نوید می دهی وگرنه توده انسانها از خلق و سبک زیست مردمی تو بهره می برند، هر چند به راه نیایند دست کم از تیرگی آنها کاسته می شود، پس پیامبر مانند قرآن کریم هم مظهر رحمت عامه و هم مظهر رحمت خاصه الهی است.
رسول اکرم مظهر اسمای الهی
خصیصه دیگری که خدای سبحان برای معرفی پیامبرش ذکر می کند این است که می فرماید او حاملی است که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه می گوید وحی است و هر آنچه که با وحی دریافت نمود به مردم ابلاغ می کند نه از وحی می کاهد و نه غیر از وحی چیزی می گوید رسول الله هر چه درباره هدایت و ارشاد انسانها بگوید، جز وحی چیز دیگری نیست «و ما ینطلق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی»[25] آنچه را که به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینی از او می شنوید وحی است.
از تقابل بین وحی و هوی معلوم می شود که سخن یا حق است یا باطل، اگر حق شد برابر با وحی است پس آنچه را که هوی و هوس، و چون گفته های نبی اکرم حق است پس آنچه را که در مسائل ارشادی و جهان بینی و هدایت بیان می دارد وحی است. این جمله ناظر به مسئله اول است که همه گفته های دینی آن حضرت بر اساس وحی است.
اما در رابطه با مدعای دوم، که هر چه عنوان وحی دریافت کرده به مردم ابلاغ نموده و چیزی را کتمان نکرده این است که «انه لقول رسول کریم… و ما هو الغیب بقین»[26] پیامبر نسبت به وحی ضننت نمی ورزد بخیل نسبت وحی و غیب را، که عالیترین کمالات انسانی است به شما می رساند و در ابلاغ آن هرگز ضنت و بخیل روا نمی دارد علومی را که فرا گرفته به شما به شما می آموزد او معلم شماست اگر توان یادگیری داشته باشید به درجات برتری نایل خواهید شد. پس پیامبر اکرم هر چه یافت به شما گفت و هر چه را به شما گفت وحی است، آن حضرت هم در اثبات معصوم است و هم در سبب منتها افراد باید در پرتو ارتقای فکری، آنها را دریافت کنند و بفهمند این دو اصل نیز از یکدیگر جدا است یک اصل مناظر به امین بودن اوست که هرگز رسالت را ناقص نمی کند، هر چه به او گفتیم ابلاغ می کند و اصل دیگر ناظر به آن است که هر چه می گوید گفتار ماست از خود چیزی بر وحی نمی افزاید و این نزاهت در اثبات و سلب مخصوص گفتار ظاهری آن حضرت نیست و «ما ینطلق عن الهوی»[27] اختصاص به لفظ و لسان ندارد، بلکه مصونیت منطق، رفتار و سنت و سیره او را تیر می رساند.
رسول اکرم مظهر مغنی است
خدای سبحان رسول اکرم را مظهر غنا و حمید می داند، اغنا بی نیاز نمودن را به او نسبت داده می فرماید: بر اندیشیدن نخواستند از مومنین انتقام بگیرند مگر اینکه خداوند و پیغمبر آنان را بی نیاز کرد؛ «اغنیم الله و رسوله»[28] آن اندازه رسول خدا فرد شاخص و برجسته ای است که مظهر رازق و غنا می شود، مظهر مغنی و جواد می گردد. اینکه خداوند اغنای پیغمبر را در ردیف اغنای خود بیان فرمود نشانه آن است که پیغمبر مظهر این نام شریف است گر چه در جایی دیگر، صفتی را که برای پیغمبران ثابت می داند بالاصاله از آن خود دانسته، انبیای الهی را صور مرأتی و مظاهر خویش به حساب می آورد، اما صفت برجسته اغنا را جز به پیامبر به کسی اسناد نداده است، سر این نکته آن است که رسول اکرم عبد کامل است و عبودیت اصلی است که انسان را مظهر ربوبیت می کند و لازمه طاعت از خداوند، بی نیاز از غیر اوست و اگر این اطاعت به کمال مطلوب رسید آن عبد محض و مطیع صرف، مایه بی نیازی دیگران هم خواهد شد و در حقیقت آن عبودیت خدا است که مغنی است.
خدای سبحان چند چیز را به خود نسبت داده می فرماید «و انه هو اضحک و ابکی و انه هو امات و احی … و انه هو اغنی و اقنی»[29] خداست که می خنداند و می گریاند، اوست که می میراند و زنده می کند. اوست که بی نیاز می کند و سرمایه می بخشد در اینجا که صفت غنا و بی نیاز بودن را به پیامبر نسبت می دهد نه بدین معناست که آن حضرت در عرض خداست، چون ربوبیت نامحدود خداوند، شریک بردار نیست و نه آنکه در طول اوست که اول خدا، مغنی باشد دوم رسول اکرم زیرا خداوند هم اول است و هم آخر، او اولی نیست که ثانی داشته باشد بلکه خداوند اصل است و رسول اکرم آیت و مظهر او و صورت مرآیته نه در عرض صاحب صورت است و نه در طول آن، زیرا او سنج او نیست، در اصل هستی با او شریک نبوده بلکه نمایش و نمود اوست «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»[30] اگر یک کمال وجودی به غیر خداوند اسناد داده شود «الله لالحزه و لرسوله و للمومنین»[31]
خدای سبحان معلم رسول اکرم
از برجسته ترین مزایای علمی رسول اکرم آن است که خدای سبحان قرآن را به او آموخته و حقیقت آن را در قلب مطهر او القا کرد، بنابراین زمانی می توانیم سیره علمی رسول گرامی را ارزیابی کنیم که حقیقت قرآن را بشناسیم، چون همان طوری که قبلاً بیان شد هر پیامبری به اندازه کتابش مردم را به حق دعوت می کند و هر آنچه به عنوان آیه تدوینی کتاب اوست در وجود مبارک آن پیامبر، به عنوان آیه تکوینی و وجود عینی متحقق است.پس اگر برای معارف کتاب آسمانی درجاتی است، برای ولایت و رسالت اولیا و فرستادگان خدا نیز درجات و مراتبی خواهد بود و اگر اکتناه قرآن مقدور همه نیست، لااقل دسترسی پیدا کردن به برخی از درجات آن مقدور محققین هست و به همان میزان می توان وجود مبارک رسول خدا و سیره علمی آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را شناخت. [32]
ویژگی ها و مقامات پیامبر اکرم در حدی است که قابل شمارش نیست و اگر کسی بخواهد هم نمی تواند تمام آن را به کتابت آورد اما امیرالمومنین(ع) ویژگی ها و مقامات پیامبر اکرم را اینگونه بیان می فرماید:
«کان فی الارض امانان من عذاب الله و قد رفع احدهما، فدونکم الاخر فتمسکوا به اما امان الذی رفع فهو رسول الله؛[33] دو چیز در زمین مایه امان از عذاب خدا بود، یکی از آندو برداشته شد پس دیگری را دریابید و بدان چنگ زنید اما امانی که برداشته شد رسول خدا بود.»
هم چنین ایشان می فرماید:
«و لقد قرن الله به(ص) من لدن ان کان فطیماً اعظم ملک من ملائکه سیلک به طریق المکارم؛[34] از همان لحظه ای که پیامبر را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته خود را مأمور تربیت پیامبر کرد، تا شب و روز، او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند.»
فصدع با امر به وبلغ رسالات ربه، فلم الله با الصدع و رتق به الفتق و الَّفَ به اشمل بین ذوی الارحام بعد العداوه الواغره فی الصدور و القنعائن القادحه فی القلوب؛[35] پیامبر اسلام آنچه را که به او ابلاغ شد آشکار کرد و پیام های پروردگارش را رساند او شکاف های اجتماعی را با وحدت اصلاح و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنی ها و کینه های برافروخته، در دل ها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد.
——————————————————-
برگرفته از تحقیق پایانی سر کار خانم سوسن جعفری
پایان نامه سطح دو(کارشناسی)
مـــأکولات در قرآن وسنت
استاد راهنما
سرکار خانم فتحی
استاد داور
سرکار خانم فلاح زاده
محقق
سمیه فتـحی
چکیده
تغذیه به موادی گفته می شود که برای تأمین نیازهای بدن مورد استفاده قرار می گیرد مواد غذایی شش نوع هستند که عبارتند از : پروتئین ها ،چربی ها،هیدرات ها ی کربن،مواد معدنی،ویتامین ها وآب نیاز بدن به هریک از این مواد متفاوت است بنابراین انسان باید از هر یک از مواد به اندازه کافی بهره مند شود تا بدنی سالم وقوی داشته باشد.
بهترین منبع پروتئین برای بدن استفاده از گوشت بخصوص گوشت های قرمز هستند .گوشت محرک خوبی برای قلب ورگ هاست .گوشت یکی از عوامل مهم برای خون سازی بدن محسوب می شود در ضمن گوشت چربی مورد نیاز بدن را تهیه می کند هم چنین گوشت دارای ویتامین های مورد نیاز بدن است بخصوص ویتامین B12 که فقط در گوشت قرمز یافت می شود وبرای بدن خیلی لازم است وبا کمبود این ویتامین خون سازی بدن دچار اشکال می شود. سبزی ها ومیوه ها یکی از منابع بسیار مهم برای تهیه ی ویتامین ها ومواد معدنی بدن هستند اکثر میوه ها وبعضی از سبزی ها دارای مقدار قابل توجهی ویتامین ث می باشند که این ویتامین نقش بسیار مهمی در سلامتی انسان دارد ویتامین ث باعث جذب بهتر آهن بدن می شود. از دیگر ویتامین های موجود درمیوه ها ،ویتامین آ،ب،دی می باشد هم چنین مواد معدنی مانند کلسیم ،پتاسیم ،فسفر،منیزیم،آهن ….به مقدارکم در سبزی ها ومیوه ها یافت می شوند .انسان با استفاده از هر یک از این منابع غذایی می تواند انرژی مورد نیاز بدن خود را تأمین کند ودارای جسمی سالم باشد واز این طریق راه کمال وسعادت را طی کند. این تحقیق که با عنوان مأکولات در قرآن وسنت جمع آوری شده ابتدا به بررسی آیاتی از قرآن پرداخته که در آن ها نامی از مواد غذایی آمده ،سپس با توجه به همان مواد غذایی اشاره شده در قرآن احادیثی جمع آوری شده که به همان مواد غذایی پرداخته اند. این تحقیق به دنبال آن بوده که این مواد غذایی که در قرآن آمده چه ارزش وخواصی دارند وتوجه خداوند نسبت به این مواد غذایی به چه علت بوده. روشی که در این تحقیق استفاده شده روش کتابخانه ای بوده است.
تحقیق پایانی
“مهدویت ستیزی”
استاد راهنما: سرکار خانم منا زاده
نویسنده: زکیه حسینی
چکیده:
اسلام تنها دینی است که ادعای تشکیل حکومت جهانی را دارد و شیعه با بیان “نظریه مهدویت"نقشی اساسی در این زمینه ایفا می کند.به همین دلیل گاه شاهدیم که مهدویت مورد سوء استفاده واقع شده و یا مورد حمله و تهجم مخالفان قرار گرفته است. در نوشتار حاضر با رجوع به کتب معتبر حدیثی و تاریخ اهداف و عوامل مبارزه با مهدویت و طرق آن مورد بررسی قرار گرفته است.
در این تحقیق ابتدا مختصری از زندگی نامه امام مهدی(عج) بیان می شود سپس هدف مخالفان که نابودی روح امید وپایین آمدن توان مقاومت مسلمانان است مورد بحث قرار گرفته و بعد از آن عوامل این ستیز که جهل ونادانی عامه مردم ومنفعت طلبی و دخالتهای استکبار است بیان می شود.سپس از راه هایی که مخالفان برای مبارزه استفاده می کنند صحبت میشود که عبارتند از انکار امام ،تحریف که در دو بخش انتظار منفی در مفهوم و انتظار منفی در اسناد بیان شده بحث می شود و در این باب دو آسیب تربیت دینی با عنوان های “کمال گرایی و سهل انگاری"و “حصاربندی وحصار شکنی"تفصیلا آورده شده و سپس عملکردمخالفانی همچون ابن خلدون و راه هایی که اینان در پیش گرفته اند گفته شده است.
بعد از آن سخن از تخریب به میان می آید که تحت دو عنوان “کشتار وخونریزی"و"قیام بدون کشتار” مطرح می گردد.پس ازآن موضوع جایگزینی تحت دو عنوان “ایجاد فرقه های انحرافی"و"جهانی شدن و جهانی سازی” مطرح می گردد.در آخر راه های مقابله با عملکرهای آنان تحت عناوین “تثبیت در مقابل انکار"و"خرافه زدایی در مقابل تحریف"و"تبیین زیبایی هادر مقابل تخریب"و"رسوایی فرقه های انحرافیگبیان می شود.
واژگان کلیدی :
مهدویت، ستیز کردن، انتظار، تحریف، تخریب، استکبار، متمهدی، فرقه، نحلة، منجی.
سیره سیاسی و اجتماعی امام حسن عسکری(ع)
استاد راهنما
جناب آقاي بهارسعدی
استاد داور
سركار خانم فلاح زاده
پژوهشگر
مرضیه شعبانی
چکیده
آنچه که در این تحقیق مورد بحث و بررسی قرار می گیرد سیره سیاسی، اجتماعی امام عسکری(ع) یازدهمین پیشوای شیعیان می باشد و از جمله اهداف این تحقیق بالا بردن سطح بینش و آگاهی تمام کسانی است که خواهان حق و حقیقت هستند و دامنه آن که شامل، مختصری از زندگانی امام یازدهم(ع)، اوضاع سیاسی و اجتماعی امام(ع) در عصر حکومت خلفا و نقش ائمه می باشد. منابع مورد استفاده در این تحقیق از کتابهای تاریخی و غیره از جمله: سیره پیشوایان تألیف مهدی پیشوایی، با خورشید سامرا از محمدجواد طبسی، سیری در زندگی امام حسن عسکری (تاریخ چهارده معصوم(ع) از عباس قمی و کتابهای متعدد دیگر استفاده شده است.
از این رو روش انجام کار بر اساس نگرش ها، بنیادی و تاریخی می باشد و بر اساس راهبردها، توصیفی می باشد و بر اساس راه کارها، کتابخانه ای می باشد.
این تحقیق شامل پنج بخش باشد که فصل اول آن شامل کلیات روش تحقیق، بخش دوم آن شامل: مروری اجمالی بر زندگانی امام حسن عسکری(ع) و بخش سوم آن اوضاع اجتماعی حاکم بر عصر امام عسکری(ع) را در زمان خلفا تشریح می کند و بخش چهارم آن نیز سیره سیاسی عصر امام عسکری(ع) در مقابل خلفا را بیان می نماید و در آخر بخش پنجم که سیره اجتماعی امام حسن عسکری(ع) را بررسی کرده ایم.
و نتیجه ای که از این تحقیق به دست می آید این است که زندگی و چگونگی موضعگیریهای سیاسی- اجتماعی امامان معصوم، زمانی برای ما بهتر روشن می گردد که از شرائط خاص اجتماعی و سیاسی و فرهنگی زمان آن بزرگواران آگاه باشیم.
كليد واژه: سیره، سیاست، سیاسی، اجتماع، اجتماعی، امام، خلیفه، دین، حسن، عسکر، فرقه.
تحقیق پایانی سطح دو ( کارشناسی )
ویژگی های هدایتی قرآن کریم
استاد راهنما
سرکارخانم بانشی
استاد داور
سرکارخانم فلاح زاده
پژوهشگر
زهرا عسکری
چکیده
قرآن کریم کتاب هدایت و راهنمای بشر به سوی سعادت و کمال است ، چنان چه از جمله ویژگی هایی که خود را با آن توصیف می کند « هدایت » است . هرچند در آیاتی از قرآن کریم « ضلالت» و « گمراهی » نیز به آن نسبت داده شده است ولی باید توجه داشت که اثر قرآن در گمراهی تنها در مورد افرادی است که در مقابل دعوت حق لجاجت و سرسختی نشان می دهند و خود حاضر به پذیرش هدایت الهی نیستند .
اصول پذیرفته شده در هدایتگری قرآن شامل برخورداری از مبدأ وحیانی ، مصون بودن از تحریف و بیان کننده نیاز مشترک همه انسان ها است . به عبارت دیگر از آنجا که قرآن کتابی است که از سوی خداوند متعال نازل شده و هیچ گونه تحریفی نیز در آن رخ نداده می تواند نقش هدایت گری انسان را بر عهده بگیرد . از سوی دیگر نیز قرآن برای گروه خاصی نازل شده بلکه به نیازهای مشترک همه انسان ها پاسخ می گوید .
نکته مهم دیگر که از مقدمات بحث هدایت گری قرآن است قابل فهم بودن این کتاب است . گروهی معتقدند فهم قرآن تنها در انحصار معصومین است و انسان های عادی توانایی برقراری ارتباط با قرآن و درک معارف آن را ندارند . این دیدگاه اشتباه است و اصولا کتابی که هدف آن هدایت بشر است نمی تواند مبهم و غیرقابل درک باشد ، هرچند توان افراد گوناگون در فهم معارف قرآن متفاوت است . ازجمله نکاتی که توجه به آن برای فهم قرآن مهم است لحاظ مجموع آیات و فهم آیات متشابه به کمک آیات محکم است . اوصاف هدایتگری قرآن را می توان به دو دسته اوصاف هدایتی در مرحله علم و مرحله عمل تقسیم کرد که از اوصاف دسته نخست مواردی از قبیل برهان ، فرقان ، قیّم ، تبیان و … قابل ذکر است و برخی اوصاف دسته دوم نیز شامل نور ، شفاء ، رحمت ، ذکر و … است .
برخی آثار هدایتی قرآن بر مؤمنین شامل تثبیت مؤمنان ، نفوذ شگفت انگیز در ابعاد وجود آنان ، حیات بخش جان و روح آنها و خاشع کردن قلوبشان است . در مقابل ، کافران لجوج و معاند ، نه تنها از نور هدایت قرآن بهره نمی گیرند بلکه قرآن سبب حسرت ، خسران و افزایش کفر آنهامی شود .
واژه های کلیدی : قرآن ، هدایت ، ضلالت ، تحدی ، فهم ، مؤمنین ، کافران .