مقامات پیامبر اکرم در قرآن و نهج البلاغه
همه مزایای انبیای پیشین که بخشی از آن در قرآن کریم آمده، به اضافه مزایایی دیگر برای خاتم الانبیاء هست زیرا خداوند، رسول اکرم را به عنوان مهیمن بر سایر رسولان و کتاب او را مهیمن بر دیگر کتاب آسمانی بیان می کند.
بخشی از سیره های عملی، مشترک که بین همه انبیاء است زیرا جزو خطوط کلی نبوت عامه است و رسول خدا از آن جهت که پیغمبر است آن مزایای عامه را خواهد داشت و بخش دیگر از مزایا مربوط به نبوت هر پیغمبری است که از آن به عنوان نبوت خاصه یاد می شود. رسول خدا مزایای خاصه هر پیغمبری را نیز واجد است چون خاتم الانبیاء است. در ذیل به بررسی بخشی از ویژگی های پیامبر خاتم پرداخته شده است.
بشارت حضرت عیسی
خدای سبحان در مورد رسول اکرم از زبان عیسی بیان می کند که فرمود: «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احد؛[1] شما را بشارت می دهم وجود پیامبری بعد از خودم را که نام مبارک او احمد است.»
بشارت در موردی است که پیامبر بعدی مطلب نو و تازه ای را برای امتش یا برای دیگران بیاورد. اگر پیامبر خاتم نکته جدید و تازه ای همراه نیاورده باشد و در سطح انبیای گذشته یا در سطح رسالت عیسی مسیح سخن گفته باشد دیگر مجالی برای بشارت نیست زیرا همان سخنان عیسی کافی خواهد بود، دوماً اگر پیغمبری می آید که همان مطالب مسیح را همراه دارد دیگر جا برای بشارت نیست چون پیغمبر جدید سخن تازه ای نمی آورد تا حضرت عیسی به آمدنش بشارت دهد.
اینکه عیسی مسیح کتاب پیامبر قبل از خود را تصدیق و نوید پیامبری بعد از خود را می دهد، معلوم می شود که رسول اکرم از حضرت عیسی افضل تر و قرآن از انجیل بالاتر و ره آورد پیغمبر اسلام بیش از ره آورد مسیح است تا معنای بشارت تحقق یابد. بر این اساس پیامبر اسلام همه مزایای علمی انبیاء گذشته را داشته (که عیسی مسیح نیز آنها را داشته است) و همه مزایای عیسی مسیح نیز دارا می باشد.
هیمنه قرآن بر سایر کتب آسمانی
خداوند می فرماید: گر چه همه انبیاء حق آورند ولی کتب انبیای گذشته زیر هیمنه و سیطره و نفوذ قرآن کریم حفظ می شوند اگر خداوند قرآن را مهیمن برای کتب انبیای پیشین قرار داده چون کمال علمی هر پیامبری در کتاب آسمانی او و کمال علمی پیامبر خاتم در کتاب آسمانی او ظهور پیدا کرده است. پس رسول خدا راه آوردی دارد که بالاتر از کتب انبیای پیشین است و هر پیغمبری امتش را به محتوای همان کتابش دعوت می کند، و عصاره دعوت پیامبر خاتم تیر هدایت به مضامین بلند قرآن کریم است که خودش یقیناً معارف قرآن را دارا خواهد بود.
اگر قرآن بر سایر کتب فضیلت دارد، پیامبر اسلام نیز بر سایر پیامبران فضیلت دارد زیرا پیغمبر در حد قرآن است، قرآن مهیمن است، پس پیغمبر اسلام مهیمن است.
هیمنه یعنی سیطره و نفوذ علمی، نه نفوذ مادی چون «انبیاء اخوه» انبیاء هیمنه مادی ندارند، اگر سیطره ای باشد همان سیطره علمی است. خدای سبحان این معنا را اینگونه بیان می کند:
و قضینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدقاً لما بین یدیه من التوریه و اتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقاً لما بین یدیه من التوریه و هدی و موعظه للمتقین؛[2] یعنی بعد از انبیاء گذشته و به دنبال آثار آنان، عیسی، فرزند مریم را فرستادیم در حالیکه تورات را تصدیق می نمود و به عیسی مسیح انجیل دادیم…
سپس خطاب به پیامبر خاتم می فرماید: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه؛[3] ما بر تو قرآنی فرستادیم که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می کند و بر آنها سیطره و اشراف و نفوذ علمی داشته و نمی گذارد آنها از دست بروند».
خاتمیت پیامبر اسلام
مزیت سوم پیامبر خاتمیت پیامبر است قرآن کریم بر این معنا در کمال وضوح اشاره می کند: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین؛[4] محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی کن او رسول خداست و خاتم انبیاء می باشد.»
گذشته از آن شواهد دیگری نیز که دلالت قطعی بر خاتمیت پیامبر دارد که بوسیله وجود مبارک آن حضرت صحیفه نبوت پیامبران به پایان رسید. مقصود از خاتمیت اهم تأخر و خاتمیت زمانی است و هم خاتمیت رتبی در قوس صعود.
در قوس صعود اوج رسالت و قله نمایی آن همان حضرت خواهد بود چون خاتم انبیاء است. از این جمله نه تنها امور سه گانه گذشته استفاده می شود که پیغمبر اکرم همه مزایای مشترک و همه مزایای فرد، فرد انبیاء، و بعضی از خصایص ویژه ای که انبیاء قبلی نداشته او دارد و آن اینکه تا روز قیامت احدی بهتر از پیغمبر اسلام نخواهد آمد.
عبد نامیدن رسول اکرم
مزیت چهارم بر افضلیت پیامبر اسلام آن است که خدای سبحان درباره رسول اکرم چنین فرمود: «و الی ربک المنتهی»[5] گرچه خداوند رب العالمین است ولی بعضی از انسان ها تحت تدبیر اسمای جزئیه حق اند. مثلاً بعضی در حقیقت عبدالرزاق، عبدالباسط و … هستند اما پیامبر اسلام عبده است و پروردگار او را که مدبر و مربی شخصی وی می باشد نهایی ترین مرتبه را داراست و در قوس صعود، مقامی برتر از مقام مربوبیت شخص رسول اکرم نخواهد بود و آن حضرت منسبت به اسمی است که عالیترین اسمای حسنی خدای سبحان است یعنی «هو» که همان هویت مطلقه است چون کاملترین عبودیت از آن اوست، جامعترین کلمه به او اشاره دارد چه اینکه آن حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزل کرده است «هو الذی ارسال رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله؛[6] یعنی هویت مطلقه مبدء ارسال رسول اکرم است.»
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «الحمدالله الذی انزل علی عبده الکتاب؛[7] حمد و سپاس و ستایش برای خدایی است که بر بنده خویش کتاب را فرو فرستاده» در این آیه نام حضرت رسول اکرم را قبل یا بعد از کلمه عبد برده نشده، عبد به عنوان مطلق بر او حمل شده، عبد را هم به هویت مطلقه خود نسبت داده است نه به اسمی از اسماء خاصه و آنچه در صدر آیه قرار گرفته از قبیل تسبیح و تحمید آثار خاص خود را خواهد گذاشت.
از اینرو هیچ کمالی برای انسان متکامل فرض نمی شود مگر اینکه پیامبر اکرم به آن مقام نائل شده باشد.
جهانی بودن رسالت
خداوند پیامبر اکرم را جهانی دانسته و درباره قلمرو و رسالت او می فرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم اما بر مومنان منت نهادیم. همانطور که این دو نکته درباره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابی جهانی است «شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات الهدی و الفرقان؛[8] لیکن تنها اهل تقوا هستند که از آن طرفی می بندند» «ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین؛[9]این کتاب برای همه آمده عده ای آن را به عمد از آن محروم کرده اند.»
درباره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد از طرفی می فرماید: تو پیامبری جهانی هستی «و ما ارسلناک الا کافه للناس؛[10] تو را برای مردم برانگیختم» و از طرف دیگر می فرماید: «لقد من الله علی المومنین اذا بعث فیهم رسولاً من انفسهم؛[11] خداوند بر مومنان منت نهاد که در میان آنها پیامبری را از خودشان مبعوث کرد.»
منت عبادت از آن نعمت سنگین و بزرگی است که تحمل آن آسان نیست، تنها مومنی است که از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن به خوبی بر می آید، نعمت ایمان، رسالت، و ولایت این چنین است.
خلاصه آنکه رسالت پیامبر برای همه انسانها تا روز قیامت است ولی تنها مومنان از فیض رسالت بهره مند می شوند و خداوند تنها بر آنان منت نهاده و رسول از بین آنها مبعوث شده است هیچکدام از ایندو ویژگی درباره پیامبران دیگر گفته نشده. یکی جهانی به معنای خاتمیت و دیگری منت بودن، درباره انبیای دیگر چنین تعبیری نیامده که مثلاً خدای سبحان بر مومنان نوح منت نهاده و نوح را در بین آنان برانگیخته است. گر چه انبیاء عظیم الهی اند که نعمت هایی از جانب پروردگار مبعوث شدند، نشان منت هستند. اما نحوه تعبیر، نشانه ویژگی رسالت و نبوت پیامبر خاتم است.
ادب محاوره پیامبر
خدای سبحان ادبی خاص و حرمتی خاص برای خاتم انبیاء قایل است که برای انبیاء پیشین قایل نبوده، انبیای گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب می کند. مثلاً می فرماید: یا نوح، یا ابراهیم، یا موسی، یا عیسی اما هرگز نام مبارک پیغمبر اسلام را با عنوان یا محمد(ص) نمی برد بلکه همیشه او را با تعبیراتی تجلیل آمیز مانند یا ایها النبی، یا ایها الرسول! یاد می کند و اگر احیاناً خطاب یا ایها المزمل، یا ایها المدثر هست،ناظر بر نکته لطیف تاریخی دارد.
خداوند درباره آدم ابوالبشر می فرماید: «یا آدم اسکن انت وز وجک الجنه»[12] و درباره نوح می فرماید: «یا نوح انه لیس من اهلک»[13] درباره موسی یا موسی «اقبل ولاتخفف»[14] و درباره حضرت عیسی «قال الله عیسی ابن مریم»[15] و در مورد حضرت داوود «یا داوود انا جعلناک خلیفه»[16] ولی درباره رسول اکرم(ص) بعد از آنکه خودش خطاب جلالت آمیز را ملحوظ می دارد به بندگان خود نیز می آموزد که «لاتجعلوا دعا الرسول فیکم کدعاء بعضکم بعضا؛[17] هرگاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردی صدا نزنید، بلکه هم نحوه خواندنتان و هم اصل خواندنتان آمیخته با تجلیل و تکریم باشد.»
رأفت و رحمت رسول اکرم
صفات فعلیه به صفات ذاتیه متکی است چنانکه خود رسول خدا فعلی است از افعال خدا که بذات خدا تکیه دارد او مانند سایر فقرا ربط محض و فقر صرف است ولی مظهر رحمت و رأفت خدا می باشد.
خداوند همان طور که برای خود رحمتی خاص قایل است این دو خصوصیت را برای قرآن و پیامبر نیز بیان داشته، از طرفی می فرماید: من رحمت عامه ای دارم «رحمه وسعت کل شی»[18] و از طرف دیگر می فرماید: متقیان از رحمت ویژه ای برخوردارند «فساکتبها للذین یتقون»[19] رحمت عامه مقابل ندارد، بخلاف رحمت خاصه که مقابل آن غضب است، همچنان که رحمت خاصه زیر پوشش رحمت عامه است، اینکه ما خدا را سوگند می دهیم به آن رحمتش که «وسعت کل شی»[20] ناظر به همان رحمت مطلقه ای است که مقابل ندارد می فرماید: «رحمتی وسعت کل شی»[21] یعنی هر چه مصداق شی است مشمول رحمت من است اما تنها متقیان از رحمت خاصه من بهره مند می شوند.
وجود مبارک پیامبر، رحمت عامه ای است که همگان از او هم استفاده تکوینی و هم بهره غیرتکوینی می برند، از امیرالمومنین نقل شده است: که در خدمت پیغمبر، از جایی عبور می کردیم، به هیچ درختی و سنگی نمی رسیدیم مگر اینکه به وجود مبارک سلام عرض می کردند. همه چیز در پیشگاه رحمت خاصه، خاضع است. رسول خدا همچون قرآن، هم مظهر و مصداق رحمت خاصه است و هم مظهر رحمت عامه، برای متقیان رحمتی خاص است؛ آنها هم که ایمان نیاورده اند از جهات مردمی او استفاده می کنند.
در قرآن کریم خداوند پیامبر را با این اوصاف معرفی می کند «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الی الطه باذنه و سراجاً منیرا؛[22] این آیه رسالت عامه پیامبر را بیان می دارد. یعنی تو را برای جهانیان فرستادیم تو همچون آفتاب روشنی بخش، آفتاب برای همه مردم است اما بهره خاص را بینایان می برند، پیامبر راهنمای همه مردم است اما صاحبنظران، محققان و انسانهای وارسته از وی بهره می برند نه تبهکاران.
خداوند می فرماید: «ما تو را برای همه مردم مبعوث کردیم، تو برای همه الگو هستی، هرگز خاموش نمی شوی، تو همواره سراج منیری و اگر بخواهند نور تو را خاموش کنند خداوند مانع می شود «و الله متم نوره»[23] این سراج منیر پیوسته روشن و روشنگر است و به جهانیان نور می بخشد.
خداوند می فرماید: این سراج منیر را نه تنها برای مؤمنین که برای همه مردم فرستادم گرچه در آیه ای می فرماید مومنین را بشارت بده و این بشارت خاص است «و بشر المومنین بان لهم من الله فضلا کبیر»[24] تو مبشر جهانیان هستی اما تنها مومنین از تو اسفاده می کنند و آنان را به رحمت خاصه نوید می دهی وگرنه توده انسانها از خلق و سبک زیست مردمی تو بهره می برند، هر چند به راه نیایند دست کم از تیرگی آنها کاسته می شود، پس پیامبر مانند قرآن کریم هم مظهر رحمت عامه و هم مظهر رحمت خاصه الهی است.
رسول اکرم مظهر اسمای الهی
خصیصه دیگری که خدای سبحان برای معرفی پیامبرش ذکر می کند این است که می فرماید او حاملی است که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه می گوید وحی است و هر آنچه که با وحی دریافت نمود به مردم ابلاغ می کند نه از وحی می کاهد و نه غیر از وحی چیزی می گوید رسول الله هر چه درباره هدایت و ارشاد انسانها بگوید، جز وحی چیز دیگری نیست «و ما ینطلق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی»[25] آنچه را که به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینی از او می شنوید وحی است.
از تقابل بین وحی و هوی معلوم می شود که سخن یا حق است یا باطل، اگر حق شد برابر با وحی است پس آنچه را که هوی و هوس، و چون گفته های نبی اکرم حق است پس آنچه را که در مسائل ارشادی و جهان بینی و هدایت بیان می دارد وحی است. این جمله ناظر به مسئله اول است که همه گفته های دینی آن حضرت بر اساس وحی است.
اما در رابطه با مدعای دوم، که هر چه عنوان وحی دریافت کرده به مردم ابلاغ نموده و چیزی را کتمان نکرده این است که «انه لقول رسول کریم… و ما هو الغیب بقین»[26] پیامبر نسبت به وحی ضننت نمی ورزد بخیل نسبت وحی و غیب را، که عالیترین کمالات انسانی است به شما می رساند و در ابلاغ آن هرگز ضنت و بخیل روا نمی دارد علومی را که فرا گرفته به شما به شما می آموزد او معلم شماست اگر توان یادگیری داشته باشید به درجات برتری نایل خواهید شد. پس پیامبر اکرم هر چه یافت به شما گفت و هر چه را به شما گفت وحی است، آن حضرت هم در اثبات معصوم است و هم در سبب منتها افراد باید در پرتو ارتقای فکری، آنها را دریافت کنند و بفهمند این دو اصل نیز از یکدیگر جدا است یک اصل مناظر به امین بودن اوست که هرگز رسالت را ناقص نمی کند، هر چه به او گفتیم ابلاغ می کند و اصل دیگر ناظر به آن است که هر چه می گوید گفتار ماست از خود چیزی بر وحی نمی افزاید و این نزاهت در اثبات و سلب مخصوص گفتار ظاهری آن حضرت نیست و «ما ینطلق عن الهوی»[27] اختصاص به لفظ و لسان ندارد، بلکه مصونیت منطق، رفتار و سنت و سیره او را تیر می رساند.
رسول اکرم مظهر مغنی است
خدای سبحان رسول اکرم را مظهر غنا و حمید می داند، اغنا بی نیاز نمودن را به او نسبت داده می فرماید: بر اندیشیدن نخواستند از مومنین انتقام بگیرند مگر اینکه خداوند و پیغمبر آنان را بی نیاز کرد؛ «اغنیم الله و رسوله»[28] آن اندازه رسول خدا فرد شاخص و برجسته ای است که مظهر رازق و غنا می شود، مظهر مغنی و جواد می گردد. اینکه خداوند اغنای پیغمبر را در ردیف اغنای خود بیان فرمود نشانه آن است که پیغمبر مظهر این نام شریف است گر چه در جایی دیگر، صفتی را که برای پیغمبران ثابت می داند بالاصاله از آن خود دانسته، انبیای الهی را صور مرأتی و مظاهر خویش به حساب می آورد، اما صفت برجسته اغنا را جز به پیامبر به کسی اسناد نداده است، سر این نکته آن است که رسول اکرم عبد کامل است و عبودیت اصلی است که انسان را مظهر ربوبیت می کند و لازمه طاعت از خداوند، بی نیاز از غیر اوست و اگر این اطاعت به کمال مطلوب رسید آن عبد محض و مطیع صرف، مایه بی نیازی دیگران هم خواهد شد و در حقیقت آن عبودیت خدا است که مغنی است.
خدای سبحان چند چیز را به خود نسبت داده می فرماید «و انه هو اضحک و ابکی و انه هو امات و احی … و انه هو اغنی و اقنی»[29] خداست که می خنداند و می گریاند، اوست که می میراند و زنده می کند. اوست که بی نیاز می کند و سرمایه می بخشد در اینجا که صفت غنا و بی نیاز بودن را به پیامبر نسبت می دهد نه بدین معناست که آن حضرت در عرض خداست، چون ربوبیت نامحدود خداوند، شریک بردار نیست و نه آنکه در طول اوست که اول خدا، مغنی باشد دوم رسول اکرم زیرا خداوند هم اول است و هم آخر، او اولی نیست که ثانی داشته باشد بلکه خداوند اصل است و رسول اکرم آیت و مظهر او و صورت مرآیته نه در عرض صاحب صورت است و نه در طول آن، زیرا او سنج او نیست، در اصل هستی با او شریک نبوده بلکه نمایش و نمود اوست «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»[30] اگر یک کمال وجودی به غیر خداوند اسناد داده شود «الله لالحزه و لرسوله و للمومنین»[31]
خدای سبحان معلم رسول اکرم
از برجسته ترین مزایای علمی رسول اکرم آن است که خدای سبحان قرآن را به او آموخته و حقیقت آن را در قلب مطهر او القا کرد، بنابراین زمانی می توانیم سیره علمی رسول گرامی را ارزیابی کنیم که حقیقت قرآن را بشناسیم، چون همان طوری که قبلاً بیان شد هر پیامبری به اندازه کتابش مردم را به حق دعوت می کند و هر آنچه به عنوان آیه تدوینی کتاب اوست در وجود مبارک آن پیامبر، به عنوان آیه تکوینی و وجود عینی متحقق است.پس اگر برای معارف کتاب آسمانی درجاتی است، برای ولایت و رسالت اولیا و فرستادگان خدا نیز درجات و مراتبی خواهد بود و اگر اکتناه قرآن مقدور همه نیست، لااقل دسترسی پیدا کردن به برخی از درجات آن مقدور محققین هست و به همان میزان می توان وجود مبارک رسول خدا و سیره علمی آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را شناخت. [32]
ویژگی ها و مقامات پیامبر اکرم در حدی است که قابل شمارش نیست و اگر کسی بخواهد هم نمی تواند تمام آن را به کتابت آورد اما امیرالمومنین(ع) ویژگی ها و مقامات پیامبر اکرم را اینگونه بیان می فرماید:
«کان فی الارض امانان من عذاب الله و قد رفع احدهما، فدونکم الاخر فتمسکوا به اما امان الذی رفع فهو رسول الله؛[33] دو چیز در زمین مایه امان از عذاب خدا بود، یکی از آندو برداشته شد پس دیگری را دریابید و بدان چنگ زنید اما امانی که برداشته شد رسول خدا بود.»
هم چنین ایشان می فرماید:
«و لقد قرن الله به(ص) من لدن ان کان فطیماً اعظم ملک من ملائکه سیلک به طریق المکارم؛[34] از همان لحظه ای که پیامبر را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته خود را مأمور تربیت پیامبر کرد، تا شب و روز، او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند.»
فصدع با امر به وبلغ رسالات ربه، فلم الله با الصدع و رتق به الفتق و الَّفَ به اشمل بین ذوی الارحام بعد العداوه الواغره فی الصدور و القنعائن القادحه فی القلوب؛[35] پیامبر اسلام آنچه را که به او ابلاغ شد آشکار کرد و پیام های پروردگارش را رساند او شکاف های اجتماعی را با وحدت اصلاح و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنی ها و کینه های برافروخته، در دل ها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد.
——————————————————-
برگرفته از تحقیق پایانی سر کار خانم سوسن جعفری