امام عسکری(علیه السلام) بر رغم تمامی محدودیتها و کنترلهایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، یک سلسله فعالیتهای سری سیاسی راهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهانکاری از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور می ماند. در این زمینه نمونه های فراوانی به چشم می خورد که به برخی از آنان اشاره می کنیم:
«داوود بن اسود» خدمتگزار امام که مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه حضرت عسکری(علیه السلام) بود، می گوید:
روزی امام مراخواست و چوب مدور و بلند و کلفتی مانند پایه در به من داد و فرمود: این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده، من چوب را گرفته روانه شدم.
در راه به یک نفر سقا برخوردم. قاطر او راه مرا بست.
سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم و به قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم
، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بوده است!
بسرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.
وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی» خدمتگزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت:
آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟
گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟
امام فرمود: چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی،
اگر شنیدی کسی به ما ناسزا(هم) می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن.
ما در شهر بد و دیار بدی به سر می بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان گزارش کارهایت به ما می رسد.
این قضیه نشان می دهد که امام، اسناد، نامه ها و نوشته هایی را که سری بوده، در میان چوب، جاسازی کرده و برای «عثمان بن سعید» که شخص بسیار مورد اعتماد و راز داری بوده فرستاده بوده و این کار را بر عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوءظن کسی را جلب نمی کرده واگذار کرده بوده است، ولی بر اثر بی احتیاطی او نزدیک بوده این راز فاش شود.
برگرفته از تحقیق پایانی خانم معصومه شعبانی
——
آیه الله علامه مرحمت پناه، انوار القلوب، شیراز، چاپخانه فرهنگ، 1381، ج3، ص 350.
هاشم می گوید : مردی از امام باقر (ع) در مورد زهد و پارسائی سوال نمود؟ حضرت فرمودند: آگاه باش ! زهد و پارسائی در آیه ای از کتاب خدای متعال آمده است که برای آن چه از دست داده اید متأسف نشوید و به آن چه به شما داده است دل بسته و شادمان نگردید. (- محمد باقر ، مجلسی ،بحارالانوار ، ج67 ، ص 210 ، ح5 .)
*تحلیل سخن امام
امام باقر (ع) در این کلام نورانی ، معنای زهد را نداشتن دلبستگی و تعلق به دنیا و مادیات دانسته اند نه عدم بهره مندی از دنیا . تصور برخی افراد از معنای زهد همواره چنین بوده است که زاهد به معنای کسی است که از دنیا بی بهره بوده و در فقر و تنگ دستی به سر می برد، حال آن که امام در توضیح معنای زهد به حقیقتی عالی تر اشاره نموده اند و آن این که انسان در حال بهره مندی از دنیا به آن وابسته نباشد و در زمان از دست دادن دنیا نیز غمگین نشود . به بیان دیگر طبق سخن امام زهد حالتی روحی است که انسان با به دست آوردن آن در مقابل ثروت و یا فقر دچار تزلزل نشده و صلابت روحی خود را حفظ نموده و تنها به خداوند اتکا می نماید .(برگرفته از تحقیق پایانی سرکار خانم آمنه بازیار)
امام باقر سلام الله علیه :
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ حَسَنَةٌ
لبخند آدمى به روى برادر مؤمنش، حسنه است.
بحارالأنوار - ج 74 - ص 288. میزان الحکمة ج6 - ص407- ح1113
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :
مَن طَلَبَ العِلمَ فهُوَ کالصّائمِ نَهارَهُ ، القائمِ لَیلَةُ ، وإنَّ بابا مِنَ العِلمِ یَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَیرٌ لَهُ مِن أن یَکونَ أبو قُبَیسٍ ذَهَبا فأنفَقَهُ فی سَبیلِ اللّه ؛
هر که دانش بجوید ، مانند کسى است که روز خود را به روزه گذراند وشبش را به عبادت . اگر کسى یک بابِ علم بیاموزد ، برایش بهتر است از این که کوه ابو قبیس طلا باشد و او آن را در راه خدا انفاق کند .
منیه المرید : ۱۰۰ منتخب میزان الحکمة ۳۹۸
« سُئِلَ الرِّضا(عليه السلام) عَنِ السِّفْلَةِ
فَقالَ(عليه السلام):مَنْ كانَ لَهُ شَىْءٌ يُلْهيهِ عَنِ اللّهِ ».
از امام رضا(عليه السلام) سؤال شد: سفله كيست؟
فرمود: آن كه چيزى دارد كه از [ياد] خدا بازش دارد.
از امام رضا(عليه السلام) درباره بهترين بندگان سؤال شد.
فرمود:
آنان كه هر گاه نيكى كنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى كنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شكر گزارند و هر گاه بلا بينند صبر كنند، و هر گاه خشم كنند درگذرند.
امام رضا علیه السلام فرمودند:
بعد از انجام واجبات، كارى بهتر از ايجاد خوشحالى براى مؤمن، نزد خداوند بزرگ نيست.
و نیز فرمودند:
سه چيز وابسته به سه چيز است: 1ـ سختى روزگار بر كسى كه ابزار كافى دارد، 2ـ محروميت زياد براى كسى كه در صنعت عقب مانده باشد، 3ـ و دشمنىِ مردم عوام با اهل معرفت.
و در انتها ماجرای عنایت امام رئوف به جوان کانادایی