نگاه هایمان را مواظب باشیم
نکند دلی هوس کند یک ذره از خوشی های ما را
نکند دل کودک همسایه هوای نان تازه کند وقتی بوی کباب خانه ما همه جا را پیچانده است
یادمان باشد
یادی را خراب نکنیم
دیشب وقتی به آسمون نگاه کردم و قرص ماه در حال کامل شدن را دیدم یه لحظه دلم رفت مدینه …. رفت پیش بانو زهرا( سلام الله علیها) پیش اون لحظاتی که انتظار مادر و پدر شدن خانواده حیدری، عجیب به چشم زمین و آسمون میاد…
خدا برای چشم نخوردن زهرا و بچه اش چه سوری داده … عجب بریز و بپاشی راه انداخته خدا اون هم برای یک ماه …. همه دعوتند … همه درهای بهشت بازه و همه فرشته ها راهی زمین اند .. تازه قرآن را هم چشم روشنی زهرا فرستاده … چی بگم از کرامت این صاحبخونه که قدر یکسال را تو یه شب میده …
عجب پا و قدمی داره این نوزاد
کریم اهل بیته امام حسن دیگه باید این قدر همه جا شادی باشه
میلا سراسر نورش بر همه مریدانش مبارک
چند روز پیش که سریال مادرانه را نگاه میکردم یه دیالوگ توجه ام را جلب کرد ….آونجایی که محمد جواد به رها گفت : مگه تو غیرت نداری دختر؟؟؟؟ میخوای بری بببینی فرزاد تو رو به کنیزی قبول میکنه یا نه؟
راستش برای ما که تو وادگی طلبگی کَمَکی قدم زدیم انتخاب این واژه عجیب بود …88 دختر و غیرت؟؟؟ آخه تا بود و نبود غیرت برای مردها معنا پیدا میکرد و برای زن یه صفت مذموم بود( سخن امام علی) این موضوع چند مدت ذهنم را مشغول کرد تا اینکه چند مدت پیش خواهر زاده ام( حسین) برگشت و بهم گفت : خاله اگه یه دختر بهت ابراز علاقه کنه باید باور کرد؟؟
راستش اولش فک کردم مثل همیشه سر به سرم میذاره …آخه بدش نمیاد ای همچین با قشر طلبه جماعت کل بندازه!!!!
اما انگاری خیلی جدی بود … ادامه داد خاله یه دختره هست چند مدت به من تماس میگیره پولدار و خانواده دار و تحصیلکرده است … میگه عاشقت شدم … چیکار کنم؟
بازم باورم نشد با خنده گفتم حسین جان آخه اون باید عاشق چی تو شده باشد ؟
حسین جدی تر و با استرس برگشت و گفت : میگه من عاشق اون نگاهت شدم که هرگز به من نگاه نکرد توی اون مراسم جشن تولد نوه صاحبخونمون…!!!!
وقتی فهمیدم اوضاع واقعا جدیه رفتم تو فکر که انگار محمد جواد راست گفته وقتی همه چیز عوض شده و خانم دخترها میرند خواستگاری…
باید دخترها هم غیرت داشته باشند البته غیرت به معنای غرور؟؟؟
آخه کجا رفته اون غرور قشنگ دخترونه ؟؟؟؟
شعبان کم کم غروب می کند و
و به آغوش یادها می رود…
باز بوی رمضان در میان کوچه پس کوچه ها ی دل های عاشق می پیچید
و یک نفر منتظر است …
اقاقی ها عجیب روزه سکوت گرفتند
انگاراتفاقی خواهد افتاد
حتما
امسال حتما با سال های دیگر فرق می کند
باید اینطور باشد
وگرنه که بد باختیم
امسال شاید سال موعود باشد
امسال شاید روزه ی غیبت افطار شود
شاید بیاید مسافر غریب و تنهای کوچه پس کوچه های مدینه
غربت نشین بقیع
خدایا منتظرم
در انتظار افطارغیبت
کاش رمضان امسال عید فطرش، عید افطار غیبت باشد
کاش
“متن از: نجمه خاتون”
گاهی اگر وقت کنیم و نگاهی به زندگی خودمان بیندازیم … اگر فیلم سینمایی زندگی امان را یکبار با حوصله از اول تا به آخر مشاهده کنیم . نقش یک نفر را خیلی کم رنگ یا خیلی پر رنگ تر خواهیم دید …
برای بعضی آدم ها این نقش همیشه پر رنگ است برای بعضی مثل یک خط ممتد و برای بعضی مثل نقطه چین و برای بعضی خط چین… آری منظورم همانی است که شما فکر می کنید نقش خدا…!!!
چقدر در زندگی امان نقش دارد و چقدر حاضریم به او اعتماد کنیم و گهگاه سکان کشتی زندگی امان را به صاحب و مالک اصلی اش بسپاریم …
چقدر حاضریم تو کل کنیم ؟
آیا ما انسان با توکلی هستیم؟؟؟ برای دانستن این موضوع بد نیست نگاهی به کلام متوکلین بیندازیم و ببینیم از منظر آنان توکل چه نشانه هایی دارد:
نشانه هاي توكل
توكل داراي علائم و نشانه هايي است كه در روايات متعدد به آنها اشاره شده است و در صورت ظهور آنها، انسان ميتواند مطمئن شود كه به اين مرحلة عالي رسيده است . جبرئيل در پاسخ پيامبر (ص) نشانه هاي توكل را اينگونه بيان ميكند :
«فَاِذا كانَ العَبدُ كَذلِكَ لَم يَعمَل لِاَحدٍ سِوَي اللهِ وَ لَم يَرجُ وَ لَم يَحَف سِوَي اللهِ وَ لَم يَطمَع فِي اَحَدٍ سِوَي اللهِ»[1]
«يعني وقتي انسان داراي توكل شد براي كسي جز خدا كاري نميكند، جز به خدا اميد ندارد و از غير خدا نميترسد و چشم طمع به كسي جز خدا ندارد ».
مولا امير المؤمنين (عليهالسلام) در بيان نشانه توكل ميفرمايد :
«حَسبُكَ مِن تَوَكُّلِكَ آَن لا تَرَي لِرِزقِكَ مُجرِياً اِلّا الله سُبحانَهُ»[2] « از توكل تو همين بس كه غير خدا را روزي رسان خود نداني» .