مخفي بودن قبر حضرت زهرا(س)
فاطمه (س) مقارن ظهر يا نزديك غروب دار فاني را وداع گفت ولي طبق وصيت نامه، غسل و دفن ايشان تا شب به تأخير افتاد. صداي ضجه و شيون از شهر بلند شد و مردم به سوي خانه ي علي (ع) حركت كردند. آن ها بيرون خانه اجتماع كردند و در انتظار خروج جنازه بودند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و به مردم گفت پراكنده شويد زيرا تشييع جنازه به تأخير افتاده است. عمر و ابوبكر به علي (ع) تسليت گفتند و عرض كردند يا ابالحسن مبادا قبل از ما بر جنازه نماز بخواني.[1]
در آن زمان عايشه خواست بر فاطمه (س) وارد شود لكن اسماء اجازه نداد و عايشه شكايت اسماء را نزد پدر خود ابوبكر برد و گفت: اين زن بين من و دختر رسول خدا (ص) حائل شده است. ابوبكر در آستانه ي درب ايستاد و گفت: اي اسماء چرا نمي گذاري زنان پيامبر (ص) وارد بر دختر رسول خدا (ص) شوند؟ اسماء گفت: فاطمه (س) خود به من چنين دستور داده كه هيچ كس را بعد از رحلتش بر وي وارد نكنم.[2]
پاسي از شب گذشت علي (ع) به اتفاق اسماء در همان شب فاطمه (س) را غسل داد و كفن كرد.[3] علي (ع) جنازه را برداشت و به طرف قبر پيامبر (ص) حركت كرد و به روضه مبارك رفت و آن جا نماز خواند و تني چند از نزديكان و اصحاب بر او نماز خواندند. و عباس و مقداد و ابوذر و سلمان و عمار و حسن (ع) وحسين (ع) و عقيل و بريده و حذيفه و ابن مسعود در تشييع جنازه شركت نمودند.[4]
علي (ع) بدن فاطمه (ص) را در قبر گذاشت و با عجله ي تمام، خاك بر قبر ريخت و علي (ع) از ترس دشمنان قبر فاطمه (س) را با خاك يكسان نمود و صورت هفت يا چهل قبر تازه در نقاط مختلف بقيع درست كرد تا جاي حقيقي آن شناخته نشود.[5]
از امام حسين (ع) روايت شده است وقتي كه حضرت علي (ع)، فاطمه زهرا(س) را مخفيانه به خاك سپردند. ايشان خطاب به رسول خدا (ص) فرمودند:
لقد استرجعت الوديعه و اخذت الرهينه اما حزني فسرمد و أما ليلي فمسمد الي ان يختار الله لي دارك التي انت بها مقيم. فبعين الله تدمن بنتك سراُ ويهتضم حقها و يمنع ارثها جهراُ و لم يطل العهد و لم يخلق منك الذكر فإلي الله يا رسول الله الشتكي.[6] اي رسول خدا امانتي كه به من سپرده بودي، هم اكنون باز داده شد و وديعه را پس دادم اما اندوهم پايان ندارد و شب هايم همراه بيداري است تا آن زمان كه خداوند منزل تو را كه در آن اقامت گزيده اي برايم انتخاب كند. اوضاع چنين بود كه به ناچار دخترت را مخفيانه و در تاريكي شب به خاك بسپارم حقش را گرفتند و از ارث محرومش نمودند. اي رسول خدا دردهاي دروني خود را به خدا عرضه مي دارم و اين مصيبت جانكاه را به شما تسليت مي گويم.
بامداد وقتي مردم فهميدند دختر پيامبر شبانه دفن شده يكديگر را سرزنش كردند و عمر گفت: من تصميم دارم قبر فاطمه (س) را بشكافم و بر او نماز بخوانم. علي (ع) فرمود: اي عمر به خدا سوگند اگر بخواهي چنين كاري كني با شمشير خونت را مي ريزم. و عمر چون وضع را خطرناك ديد از تصميمش منصرف شد.[7]
علت پنهان بودن قبر از طرفي ممكن است برا ي اجراي وصيت باشد كه حضرت
نمي خواسته اند كساني كه از آن ها ناخشنود هستند در تشييع جنازه شركت كنند. اما آثار قبر را چرا از ميان برداشتند.
اگر در سال چهلم هجري فرزندان فاطمه (س) قبر پدر خويش را از ديد مردم پنهان كردند از بي حرمتي مخالفان مي ترسيدند اما وضع مدينه در چهل روز يا هشت ماه پس از مرگ پيغمبر با وضع كوفه در سال چهل هجري نمي تواند يكسان باشد. آن ها بر سر مسائل سياسي و احراز مقام علي (ع) كشمكش داشتند.
آنان كه در مدينه حاضر بودند حساب علي (ع) را از حساب فاطمه (س) جدا كردند، براي رعايت ظاهر هم كه بود به دختر پيغمبر (ص) حرمت مي نهادند. مسلماُ به قبر تعرض نمي كردند. و نمي توانيم بگوييم كه مرور زمان و يا فراموشي راويان موجب معلوم نبودن قبر حضرت زهرا (س) مي باشد. زيرا محل قبر دو صحابي پيغمبر (ص) در كنار قبر ايشان معين است.[8]
اگر اين قبر از ديده ها پنهان نمي شد و امروز ما محل آن را به خوبي مي دانستيم از كجا به دردهاي كشنده اي كه آن حضرت در كانون سينه ي مباركش در زير پرده هاي صبر مخفي نموده و سرانجام موجب غروب آن شمش رسالت شد، مي رسيديم؟ از چه راهي مي توانستيم تعيين كنيم كه حضرت از تشكيلات آن زمان ناراضي است؟ اگر قبر آن حضرت پنهان نمي ماند ممكن بود دشمنان با هزاران مكر و فريب روي جنايت هاي خود را بپوشانند و با اخبار جعلي حاكي از خشنودي حضرت زهرا (س) امر را مشتبه كنند. و علاوه بر اين اگر چند روايتي هم كه از طريق شيعه بعضي حقايق را مي گفت، نه تنها قانع كننده نبود بلكه براي خود ما هم يقين آور نبود. ولي اكنون هر فرد مسلماني بلكه هر كس كه از پنهان شدن اين قبر آگاه مي شود فوراُ از خود سر اين مطلب را مي پرسد و جويا مي شود چرا بايد قبر نوع مسلمانان صدر اسلام كه شايد اغلب آن ها معروفيتي هم نداشتند يا اگر هم داشتند كه قابل مقايسه با شهرت دختر پيامبر (ص) نبود، بايد معلوم باشد و قبر يگانه فرزند دختر پيغمبر خدا از نظرها غائب باشد.
اين تدبير حكيمانه و روشنگرانه بدين جهت انديشيده شد كه افكار و انديشه هاي همه ي مسلمانان حق جو و آزاده به ويژه طواف كنندگان خانه ي كعبه و زائران حرم پيامبر (ص) را به ظلم و بيدادي كه بر اسلام و خاندان پيامبر (ص) و نسل هاي آينده ي ايشان رفت، جلب كند.
برخي روايات به صراحت بيانگر آن است كه دختر پيامبر (ص) را در بقيع به خاك سپردند.[9]و برخي ديگر نشانگر آن است كه در اتاق خويش به خاك سپرده شده و آن گاه بر اثر توسعه مسجد پيامبر قبر مطهر ايشان نيز در مسجد قرار گرفت.[10]
اگر ديدگاه دوم درست باشد بايد پذيرفت كه آن صورت قبرهايي را كه اميرالمؤمنين در شب خاكسپاري در بقيع ساخت گامي ديگر در جهت تدبير حكيمانه و مبارزه ي خستگي ناپذير فاطمه (س) در جهت ناشناخته ماندن آرامگاهش بوده و بدان جهت بود كه بازيگران را به اشتباه افكند و نظر آنان را از آرامگاه حقيقي دور كند و اگر به راستي آن حضرت در بقيع هم به خاك سپرده شده باشد باز هم هدف ايشان تأمين است و قبر مطهرش تاكنون ناشناس و مخفي مانده است. [11]
از احمد بن محمد بن ابي نصر، از امام رضا (ع) روايت شده است كه مي گويد:
از آن حضرت از محل دفن فاطمه (س) پرسيدم؟ ايشان فرمودند: مردي اين سؤال را از امام صادق (ع) پرسيد در حالي كه عيسي بن موسي حاضر بود و عيسي به او گفت: در بقيع دفن شده است. آن مرد از حضرت پرسيد، حضرت فرمودند: عيسي به تو پاسخ داد. آن مرد گفت مرا به عيسي چكار است. شما از پدرانت به من خبر ده كه آنان چه فرموده اند. حضرت فرمود: در خانه اش دفن است.[12]
بنابراين پنهان ماندن قبر حضرت زهرا (س) امري عادي نيست و اين پرسش ها همين طور ادامه مي يابد تا اين كه اگر شخص اندكي كنجكاو باشد، براي پاسخ سؤالات خود از پا ننشسته و نه تنها سر اين مطلب را مي فهمد بلكه در خلال اين پژوهش ها، اسراري براي او مكشوف خواهد شد.
حاصل آن چه در اين بخش بيان شد اين است كه حضرت زهرا (س) تلاش خويش را محدود به راه هاي گفتاري نكردند بلكه در كنار آن راه هاي عملي راكه به دو شكل مستقيم و غير مستقيم صورت گرفت، به كار بردند و به اين شكل به دفاع از ولايت پرداختند تا به درجهي رفيع شهادت نائل آمدند و با مخفي نگه داشتن قبرشان حقانيت امام و امامت را براي هميشه در طول تاريخ به اثبات رساندند.
“برگرفته از تحقیق پایانی خانم نجمه زارعی”