چیستی تربیت دینی و عوامل آن
;">می آورد، و فطرت الهی و انسانی آنان را بارور می سازد.تربیت دینی به معنای واقعی کلمه، تربیتی است که از مراحل گوناگون عبور می کند و هر قدر عمیق تر می شود به همان میزان از منابع کنترل بیرونی آزادتر می شود، به گونه ای که تربیت دینی از انگیزه های بیرونی، مادی، جسمی و ابزاری شروع و به انگیزه های درونی، معنوی، معرفتی و ارزشی ختم می گردد.[1]
اگر به واقع، غایت تربیت انسانی سازندگی روح و تهذیب نفس و اصلاح مناسبات فردی و اجتماعی و تعهد و تقید به ارزش های اخلاقی و هنجارهای معتدل جامعه باشد- همانگونه که از گفتارها و نظریات بزرگان فلسفه و دین در این زمینه بر می آید- قدرتمندترین منبع تغذیه و تکمیل ابعاد گوناگون تربیت انسانی و ضامن بقا و استمرار رهاوردهای تربیتی بشر چیزی جز دین و ارتباط با معبود نیست. ارتباط با معبود تنها منبع حقیقی سکون و آرامش و روان است؛ اراده را تقویت و غرایز و عواطف را به طور معجزه آسا کنترل می کند.
اهمیت تربیت دینی:
همه افراد انسانی با فطرت خداشناس متولد می گردند. استاد بزرگوار مرحوم علامه طباطبایی می فرمودند: «همه افراد انسان با فطرت خداشناسی متولد می گردند. در میان تمام آیات قرآن مجید که در ارتباط با خدا سخن می گویند، هرگز آیه ای درصدد بیان نحوه شناسایی خدا نیست، زیرا شناخت خدا امری فطری است و همه آیات قرآنی درصددند شرک را از انسان ها دور سازند.»
بدین دلیل اصل پرورش حس مذهبی و اخلاقی از حقوق مسلمه کودکان است و بدیهی است که اگر حس مذهبی در افراد تقویت گردد، به تدریج راه سعادت دنیا و آخرت به روی آنان گشوده می گردد و آن ها از عذاب الهی برکنار خواهند ماند.
با توجه به این مقدمه، در اهمیت پرورش دینی و اخلاقی در کودکان، همین بس که همه نیازمندی های فطری و طبیعی کودکان به وسیله تقویت حس مذهبی و اخلاقی در کودکان ارضاء و تقویت می گردد. نتیجه آن که کودکان هم از نظر جسمی هم از نظر روحی، افرادی سالم و تندرست و بانشاط خواهند بود. با توجه به آیات قرآن افرادی که حس دینی و اخلاقی در آن ها رشد می یابد، به حیات جاودانه دست می یابند و از زندگی حیواني گذر کرده، طعم و لذت زندگی انسانی را لمس خواهند کرد.
با مطالعه آیات قرآن این واقعیت آشکار می گردد که همه موجودات کره زمین به خاطر انسان آفریده شده اند، خداوند می فرماید:
«و سخر لکم ما فی السموات و مافی الارض جمیعا»[2] آفرینش زمین و آسمان و همه موجودات، به دلیل خلیفه الله بودن انسان بوده است و روشن است که صلاحیت ها و
شایستگی های افراد انسانی جز در پرتو تربیت دینی و اخلاقی امکان پذیر نیست. اگر تربیت دینی و اخلاقی وجود نداشت، هرگز مصداقی برای خلیفه الله بودن انسان به وجود نمی آمد.[3]
هدف در تربیت دینی:
در تربیت دینی هدف آنست که رابطه ای بین کودک و خدا ایجاد گردد و در سایه آن، وابستگی پدید آید و آدمی براساس آن قادر شود که خواسته ها و تمایلات نامشروعش را به بند کشد. زندگی را رنگ الهی دهد و برنامه حیاتش را براساس مقررات خداوندی استوار سازد.
در تربیت دینی غرض آنست که انسان صالح پرورش یابد، یعنی کسی که تمام نیروهای مادی و معنوی او در مسیر هدف باشد و جز در راه رضای معبود گام برندارد. در چنین تربیتی کوشش به ایجاد تعادل بین ماده و معنی و رعایت اعتدال در فعالیت و رفتار جاری است و در سایه آن می خواهیم تشویش و اضطراب در زندگی نباشد، دلهره ها و ترس ها که منشأ بسیاری از مفاسد و رذایل است از بین برود، بدبختی ها زوال پذیرد و بین نفس انسان و زندگی آشتی برقرار گردد.[4]
عوامل مؤثر بر تربیت دینی:
در ساختار تربیتی و دینی افراد، عوامل بی شماری تأثیر دارند. بدیهی است که همه این عوامل در یک درجه و سطح قرار ندارند و برخی از آن ها تاثیراتشان عمیق و برخی دیگر، سطحی است. در اینجا به ذکر برخی از این عوامل که تاثیر گذاری آن ها عمیق تر است اشاره می شود:
1-وراثت: منظور، ارث بردن کودک از صفات و ویژگی های پدر و مادر و آباء و اجداد است که از راه نطفه انجام می گیرد. پدر متدین و با اخلاق، روحیه دینداری و تخلق به اخلاق را به فرزند خود انتقال می دهد. به همین مناسبت، اسلام برخی از ازدواج ها را ممنوع کرده است مثل این که آدم بخواهد با شخص الکلی و یا احمق ازدواج کند.
2-محیط: غرض از محیط، مجموعه عوامل و شرایطی است که فرد در آن زندگی می کند و تحت تاثیرات آن قرار می گیرد.
بدیهی است که عوامل محیطی به دو دسته تقسیم می شوند: یک دسته عوامل انسانی و دسته دیگر عوامل غیرانسانی است. منظور از عوامل انسانی این است که کودک در چه محیطی متولد می شود و با چه نوع رفتارهایی آشنا می گردد در خانواده ای که روابط پدر و مادر در کمال صفا و صمیمیت است و یا در خانواده ای که دائما جنگ و جدال در آن وجود دارد.
3-نقش معاشران و دوستان: کودک یک موجود اجتماعی است، احتیاج به انس و الفت دارد و نیازمند به همبازی است. پدران و مادران هرگز نمی توانند نقش همبازی را عهده دار شوند، گرچه خود را فوق العاده صمیمی نشان دهند تاثیری که دوست بر انسان می گذارد، قابل مقایسه با راهنمایی و اندرز پدران و مادران نیست زیرا کودکان در برابر گفته های بزرگترها مقاومت
می کنند، ولی در برابر دوستان و معاشران ناخودآگاه از رفتار و کردار آنان اقتباس می نمایند. روی این اصل، پدران و مادران باید با همه وجود تلاش کنند معاشران خوبی برای فرزندان خود انتخاب کنند.[5]