امام علی (علیه السلام ) :
“به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گيرد حتما ذليل خواهد شد(و تنها جمعيتى در نبرد با دشمنان پيروز ميگردند كه به استقبال آنها بشتابند)
به من خبر رسيده كه يكى از آنان به خانه زن مسلمان و زن غير مسلمانى كه در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده[و خلخال و دستبند،گردن بند،و گوشوارههاى آنها را از تنشان بيرون آورده است…در حالى كه هيچ وسيلهاى براى دفاع جز گريه و التماس كردن نداشتهاند،آنهابا غنيمت فراوان برگشته اند بدون اينكه حتى يك نفر از آنها زخمى گردد و يا قطرهاى خون از آنها ريخته شوداگر به خاطر اين حادثه مسلمانى از روى تاسف بميرد ملامت نخواهد شد،و از نظر من سزاوار و بجا است.”
و اکنون غزه
.
.
.
ماه رمضان هم با همه ی خاطراتش داره کم کم بار و بندیل سفر را جمع می کنه که بره تا سال دیگه
کی هست تا دوباره سال دیگه روی ماهشو ببینه و کی نیست رو فقط خدا میدونه:’(
اما هر چه میگذره با بزرگتر شدن ما آدم ها یه چیزهایی رنگ و بو و خلوصشو از دست میده
هر سال به همدیگر میگیم انگار امسال بوی ماه رمضان نمیاد اما دریغ از اینکه
نه ماه رمضان همان ماه رمضانه فقط این فیتیله معرفت ما هست که پایین کشیده و حالا حالا هم روشن نمیشه
یکی از این معنویت های خوشمزه ماه مبارک سفره های افطاری هست
مادرم میگفت قدیم ها آدم هایی که یه کم دستشونبه دهنشون میرسید
بی ریا یه سفره های ساده ای را تو حیاط های باصفاهای قدیمی می انداختند و همه فقیر و غنی کنار هم با شادی می نشستند و افطار می کردند
بدون هیچ قصد ریا و منافع سیاسی و اقتصادی و….
اما این روزها چی ؟شاید تعداد سفره ها بیشتر و یا رنگین تر باشه اما آیا به همون میزان
با اخلاص و با صفا و به دور از اسراف هم هست؟!!
و…..
فقط اگر چـــــــــــــــــــــــــــــــمران باشی می توانی
اینگونه عاشــــــــــــــــــــــــــــــــــقانه ادعا کنی که
خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاااااااا
فقط تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
.
.
.
هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد،
تو او را خراب کردی،
خدایا،
به هر که و به هرچه دل بستم
تو دلم را شکستی،
عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،
در سایه امیدی،
و به خاطر آرزویی،
برای دلم امنیتی به وجود آورم،
تو یکباره همه را برهم زدی،
و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،
تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم…
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم،
و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم…
خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.”
انتظار پويا وسازنده
از مجموعه آيات و روايات اسلامي استفاده مي شود كه ظهور مهدي موعود(عج) حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. امامان و رهبران معصوم الهي به طور روشن و صريح با ارائه تصويري مناسب از انتظار، روي برداشت غلط و انحرافي از اين موضوع خط بطلان كشده و براي اين كه هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نكند به قسمت مهم و اساسي مفهوم انتظار اشاره كرده اند، كه انتظار عمل است آن هم افضل و بزرگ ترين اعمال.
بنابراين، عده اي كه انتظار را خاموشي و گوشه گيري و اعتزال و مذهب احتراز معرفي كرده و بدين وسيله آن را مورد هجوم قرار داده اند به خطا رفته اند، چون حقيقت انتظار را درك نكرده اند وتيري در تاريكي انداخته اند.
انتظار فرجام نيك جهان، مورد قبول و باور عمومي بيشتر جوامع و ملت هاست و اين بدان سبب است كه گذشته از نويدهاي انتظار انگيزه مذاهب و اديان؛ عدالت، نياز روحي، زيستي و اجتماعي تمام بشريت است. تفاوت بنيادين نگرش پويا كه بن مايه هاي آن را بيش از هر مكتب ديگري در انديشه ناب شيعي و اهل بيتي مي توان سراغ گرفت در اين است كه در تشيع، مهدويت و منجي جهاني، مصداق روشن، شفاف، عيني و قابل دسترسي دارد، امام مهدي در باور شيعي، هر چند غائب، اما زنده و ناظر است. شيعه با او زندگي مي كند، سخن مي گويد، سخن او را مي شنود و او نيز همگان را مي بيند و در پايان هر هفته اعمال شيعيان خود را از نظر مي گذراند و بدين سان انتظار پويا، انتظاري است كه در درون تاريكي ها و سردي ها به دامان فلق چشم دوخته است و سر زدن سپيده و طلوع خورشيد آشنا را بي تا بانه مي پايد.
انتظار پويا يعني در برابر بيداد و ستم، قد بر افراشتن، عدالت را با جان و دل، رفتار و گفتار خواستن، ودست رد بر سينه هر چه سراب، دروغ و فريب و نيرنگ زدن.
انتظار پويا يعني شمشيرها و شهادت ها را پذيرا شدن و ايثار وشهادت طلبي را پاس داشتن وبر روي عدالت، عقلانيت، سعادت و رفاه، و امنيت جهاني، آغوش گشودن و رضاي خاطر محبوب را جستن.
آيا مگر نه چنين است كه هر انسان و موجود زنده اي كه به تداوم حيات خويش مي انديشد و بقاي خود را انتظار دارد، تمامي رفتارها، جهت گيري ها، حركت و سكون هايش را در راستاي اين انتظار عيار مي كند و در جهت متناسب با تداوم و گسترش حيات قرار مي دهد و از هر عمل، رفتار و انديشه اي كه با ادامه حيات وانتظارات حياتي او ناسازگار باشد، به گونه اي آن را در خطر اندازد، ضعيف وكم رمق كند، به شدت پرهيز مي كند؟
انتظار آرمان ها، هدف هاي برتر و والا تر از فرازهاي زندگي مادي نيز داراي چنين ويژگي و جهت گيري است.
بنابراين انتظار كيفيتي روحي است كه موجب به وجود آمدن حالت آمادگي است براي آن چه انتظار دارند، و ضد ياس و ناميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي نيز بيشتر است؛ حالت انتظار گاهي به پايه اي مي رسد كه خواب از چشم مي گيرد.
در اين رويكرد انتظار يك فرايند رفتاري است. و تنها يك انديشه و يا ارتباط روحي و معنوي به حساب نمي آيد بلكه عمل و رفتار است. بندگي خدا با نشستن و ديدن سازگاري ندارد. بندگي يعني رفتار موحدانه كه در آن كوشش و تلاش حرف اساسي را ميزند و بدين گونه مي شود كه انتظار فرج عبادت محسوب مي شود. انتظار وقتي رفتار معنا شد، در آن حرکت جلوه گر می شود، انتظار پیشروی می کند و شخص منتظر نظاره گر پدیده ها و حوادث نیست. نه تنها حركت فردي بلكه حركت اجتماعي انتظار را پيش به جلو مي راند و شرايط را به اصل ظهور نزديك مي كند.بنابراين انتظار يك حركت اجتماعي است.
انتظار آن گاه كه به رفتار و حركت پيوند خورد آگاهانه و با تدبير صورت مي پذيرد. كاملا به شرايط زماني آگاهي دارد و مراحل تاريخي را درك مي كند. نقشه هاي دشمن را به خوبي مي شناسد و ميداند كه درهر زمان چگونه رفتاري با دشمن داشته باشد و از چه روشي بهره گيرد. فرد منتظر اهل محاسبه دقيق است و رفتارش را بر مبناي آن انتخاب مي كند. انتظار وقتي فرايند رفتاري و بر اساس حركتي آگاهانه باشد در پي تغيير است، فرد منتظر رسالت بزرگي را بر دوش مي كشد.او بنابر ظرفيت، مسئوليت و امكاناتي كه دارد بايد خود، خانواده، جامعه، منطقه و جهان را براي يك حكومت جهاني آماده سازد و اين زمينه سازي فراهم نمي آيد مگر از مسير تغيير.
انتظار پويا با طاغوت سر آشتي ندارد و اگر زمانه مناسب باشد براي تغيير طاغوت از جان خويش هزينه مي كند و فرياد و جان سپاري را به بهانه فعاليت فرهنگي به كناري وا نمي نهد؛ كه در جامعه آلوده و فرهنگ طاغوتي بايد خانه ضلالت را از بنيان ريشه كن كرد نه اين كه بر در و ديوار آن رنگ جديدي زد.
انتظار يعني درخون خويش غلتيدن و بدون ايجاد تغيير، انتظار ديدن ريختن خون هاي نا حق است كه تنها نام آن انتظار است.
بنابراين انتظار پويا، رفتاري بيروني و حركتي آگاهانه است كه تغيير شرايط را سرلوحه وظايف خود مي داند. پس انتظار سازنده، تحرك بخش و تعهدآور، همان انتظار راستيني است كه در روايات از آن به عنوان با فضيلت ترين عبادت و برترين جهاد امت پيامبر(ص) ياد شده است.
معناي انتظار ظهور مصلح حقيقي و نجات بخش الهي، حضرت مهدي اين نيست كه مسلمانان در وظايف ديني خود دست روي دست گذاشته و در آن چه بر آنان واجب است، مانند ياري حق، زنده كردن قوانين ودستورهاي ديني، جهاد و امر به معروف و نهي از منكر فرو گذاري كنند و به اين اميد كه قائم آل محمد بيايد و كارها را درست كند از آن ها دست بردارند. هر مسلمان موظف است كه خود را به انجام دستورهاي اسلام مكلف بداند و براي شناسايي دين از راه حق و صحيح از هيچ كوششي فرو گذاري نكند و به قدر توانايي خود از امربه معروف و نهي از منكر دست نكشد.
بر اين اساس يك مسلمان نمي تواند به سبب انتظار ظهور از وظايف مسلم و قطعي خود دست بكشد يا كوتاه بيايد.
بنابراين، انتظار ظهور مصلح نه اسقاط تكليف مي كند و نه به تاخير انداختن عمل را مجاز مي داند و سستي در وظايف دين و بي تفاوتي به آن به هيچ وجه جايز نيست.
با توجه به اين امور، به صراحت مي توان گفت كه از بهترين رازهاي نهفته بقاي تشيع، همين روح انتظاري است كه كالبد شيعه را آكنده ساخته و پيوسته او را به تلاش، كوشش، جنبش وا مي دارد.
با توجه به مطالب بالا به روشني مي توان اين نوع انتظار را همان انتظار فعال و توانمند دانست.
برگرفته از تحقیق پایانی سرکار خانم زینب فولادی
_________________________________________
-علي اصغر، رضواني، وظايف ما در عصر غيبت، قم، مسجد جمكران، 1386،ص45.
-عبدالحميد،واسطي وديگران، گفتمان هشتم مهدويت، قم، شباب الجنه، ج3، ص230.
-محمدتقي، موسوي اصفهاني، مكيان المكارم، مهدي حائري قزويني، قم، مسجد جمكران، 1382، ج2، ص318.
-عبدالحميد، واسطي و ديگران، همان، ج1، ص430.
-ابي جعفر محمدبن علي بن الحسين، صدوق،كمال الدين و تمام النعمه، ج2،ص304.
-علي اصغر، رضواني، همان، ص44.
;B Mitra";” lang="FA">نهمین امام معصوم نام گرامیشان محمد صلوات الله و سلامه علیه بود.[1] دربعضی از کتاب های تاریخی و حدیثی نام های امامام معصوم را به زبان های مختلف که در کتاب های آسمانی آمده است ذکر کرده اند، نام مبارک امام جواد نیز درتورات نقل شده «تیمو» و یا «تیمورا» می باشد که با لقب های «قیصر العمر و طویل الاثر» یعنی دارای عمر کوتاه و آثار بلند معرفی شده است.[2]
مشهور ترین لقب آن حضرت «جواد»است شیخ صدوق می گوید: امام رضا دارای فرزندی به نام محمد بودکه پس از وی به امامت رسید وپدر، همیشه او را با لقب هایی مانند«صادق»،«صابر»،«فاضل»،«قره أعین المومنین»،«غیظ الملحدین» صدامی کردند، لقب های دیگری نیز برای آن حضرت در کتابهای تاریخی و حدیثی نقل کرده اند، مانند«قانع، مرتضی، نجیب، تقی، منتخب، هادی القضاه، سیدالهداه مصباح المتهجدین، جواد الائمه[3] ونیز کنیه های آن حضرت «ابوجعفر»، «ابن الرضا و ابوعلی» است.[4]
چهل وچند سال از عمر شریف هشتمین پیشوا امام رضا می گذشت ،ولی هنوز آن حضرت فرزندی نداشت.این موضوع برای شیعیان نگران کننده بود چرا که بر اساس روایات رسیده از پیامبر و امامان معتقد بودند که امام نهم فرزند امام هشتم خواهد بود، به همین جهت سخت درانتظار بودند تا خدای متعال پسری به امام رضا عطا فرماید حتی گاهی به خدمت امام، شریفاب می شدند و از اومی خواستند دعا کند خداوند پسری به اوعنایت فرماید. وآن گرامی در پاسخ، آنان را دلداری می داد و می فرمود:«خداوند پسری به من می دهد که وارث من وامام پس از من خواهد بود»[5]
سرانجام شب جمعه دهم ماه رجب سال 195 هجری قمری امام محمد تقی درمدینه به دنیا آمدتولد آن گرامی برای جامعه ی شیعه، شادی بخش و موجب استواری ایمان واعتقاد بود، زیرا تردیدی که ممکن بود به جهت دیر شدن تولد آن گرامی برای برخی از شیعیان رخ دهد برطرف شد.
وقتی زمان ولادت نزدیک شد، حضرت امام رضا به خواهر خود«حکیمه» دستور دادند تا در هنگام تولد حضور یابد و همراه قابله، وارداتاق «خیزران» مادر امام جواد شود.زمانی که وی را درد زایمان گرفت، چراغی که دراتاق روشن بود، به ناگاه خاموش شد وهیچ یک از آن دو(حکیمه وقابله)دیگر نمی توانستند مادر حضرت جواد را ببینند و ازحال اوباخبر شوند.وجود حکیمه غرق درترس واضطراب شد[6] و گویا فراموش کرده بود که ائمه هدی را کسی جز حوریان بهشتی که پاک ومقدس اند، مس نمی کند.حکیمه دراین حال ناگهان مشاهده کرد که نورالهی وجمال ربوبی سوی آسمان ساطع گردیده و تمام خانه را روشن ساخته است. حضرت ابوجعفر امام جواد در طشتی قرار گرفتند و براندام مبارکش، پوشش نازکی چون لباس قرار داشت.[7]
چهره ی امام جواد زیبا، گندمگون و موهای سرش سیاه رنگ و (مجعد) یعنی پیچ درپیچ توصیف شده است به همین جهت برخی از اطرافیان امام رضا a زبان به سخنان ناروا گشودند و گفتند: «هرگز درمیان ما امامی با چهره تیره وجودنداشته است، و درمیان مردم شایع شد که این کودک فرزند او نیست».
این سخن به گوش امام رضا رسید و فرمود:«او فرزند من است»
از این رو پیشنهاد کردند فردی قیافه شناس در این امر داوری کند، همان گونه که جدش رسول خدا*موردتهمت قرار گرفتند و درنهایت به قضاوت قیافه شناس درباره ابراهیم فرزندش رضایت دادند.حضرت رضا a نیز پذیرفتند، و پیشنهاد دادند که در روز معین و در باغی بزرگ اجرا شود همه خویشاوندان حضرت جمع شوندو حضرت رضا پیش از آمدن قیافه شناس درهیئتی ویژه در حالی که لباسی دوخته شده از پشم برتن وکلاهی برسر، و تبری بر دوش داشتندوارد باغ شدند و به کار مشغول گشتند.
فرد قیافه شناس درکناری نشست، وهمه افراد را درنظر داشت از طرفی دیگر امام جواد به جمعیت حاضر ملحق شد، نگاهها به طرف مرد قیافه شناس که درهیئت قاضی کار کشته حضور یافته بود، دوخته شد.
وی بانگاهی به حاضران و پسر بچه ی حاضر درمجلس، به سخن درآمدوگفت: درمیان این مجلس کسی را به عنوان پدر این بچه نمی بینم و نمی شناسم، ولی چنان چه پدراین فرزند دراین مکان باشد، همانی خواهدبودکه درباغ مشغول کار است! زیرا آثار قدم و پای او و این پسر بچه مشابه یکدیگر می باشد.علی بن جعفر عموی امام رضامی گوید:« امام جواد را درآغوش گرفتم و صورتش را بوسیدم، ازروی اشتیاق آب دهان رامکیدم، وگفتم «اشهد انک امامی عندالله» «گواهی می دهم که تو امام من درنزد خدا هستی»[8].
برگرفته از تحقیق پایانی سرکارخانم نصیری
واحد پژوهش
[1] - عبدالله، صالحی، راهنمای سعادت و خوشبختی، قم، انتشارات مهدی یار، 1383، ص199
[2]-ابوالفضل طباطبائی اشکذری، اعجوبه اهل بیت علیه السلام، شرحی جامع از زندگی امام جواد(ع)، قم، ائمه علیهم السلام، 1382،ص29
[3] - عبدالله، صالحی، همان جا
[4] - همان جا
[5] - حبیب الله، سمیعی، فضائل وشناخت معصومین، اهل بیت علیهم السلام، تهران، انتشارات صبا،1381،ص519
[6]-عبدالرزاق، مقرم،نگاهی گذرا به زندگانی امام جواد(ع)، دکتر پرویز،لولاور، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی،1387،ص29،به نقل از مناقب ابن شهر آشوب
[7] -همان جا
[8] - ابوالفضل طباطبائی اشکذری، اعجوبه اهل بیت علیه السلام، شرحی جامع از زندگی امام جواد(ع)،ص30