چکیده
کسب و کار ابتدائی ترین سطح نظام اقتصادی هر جامعه ای را تشکیل می دهد. به عنوان پایه و اساس نظام اقتصادی جوامع به شمار می رود. اسلام قوانین و تعالیم مخصوصی را برای کسب و کار و درآمد افراد یک جامعه اسلامی در نظر گرفته است. اساس آن کسب و کار مشروع و کسب روزی حلال است. دین اسلام به پیروانش اجازه نمی¬دهد به هر شیوه و روشی کسب درآمد کنند، اجازه نمی دهد هر کسب و کاری را برگزینند، اجازه نمی¬دهد با ضرر و زیان به افراد یک جامعه کسب درآمد کنند، از این جهت در احکام اسلامی قبل از هر مسأله ای در مکاسب، مکاسب محرمه را عنوان می¬کند.
در قرآن نیز به عنوان اولین منبع احکام دینی در اسلام، آیات متعددی دیده می شود. که تمام بندگان را به کسب روزی حلال و دوری از حرام خوری دعوت می¬کند. نگاهی به زندگی انبیاء و اولیاء و معصومین علیهم السلام به عنوان الگوی کامل، نشان دهنده این واقعیت است که آن ها در اعمال و رفتار و گفتار خود تمام هدف و سعی شان کسب روزی حلال و مبارزه با حرام خوری بوده است. امروزه به دلیل ضعیف شدن اعتقاد مذهبی در بین مردم و رواج فرهنگ سرمایه داری و تجمل گرایی و تبلیغات غلط رسانه ها و تربیت غلط خانوادگی و ناامنی شغلی و بیکاری و شیوع فساد اقتصادی از سوی متولیان اقتصادی و اداری در جامعه مثل اختلاس و رشوه و غیره و از همه مهم تر عدم آگاهی مردم از احکام داد و ستد و حلال و حرام شغلی این نوع کسب و درآمد به صورت تدریجی شیوع پیدا کرده است.
آثار شوم و زیان بار این مسأله نه تنها خود مرتکب کننده را دربرمی¬گیرد بلکه نسل فرزندان و جامعه او را نیز آلوده خواهد کرد. در یک نگاه عمیق ریشه و منشأ بسیاری از انحرافات و خشونت ها و فحشا و اختلاف طبقاتی ها و نزول بلاها و از بین رفتن و سست شدن ارکان نظامی و سیاسی حکومت ها از رواج این معضل شوم می¬باشد.
در جهت مقابله با این معضل در جامعه فرد و خانواده و مسئولین فرهنگی و مسئولین نظارتی و قضائی نقش مهمی ایفا می¬کنند. هر فردی می¬تواند با ایجاد تقوای الهی و الگوگیری مناسب در کسب و کار خود را از دنیای حرام دور سازد.
والدین در خانواده ها با تربیت فرزندان عقل گرا و آموزش صحیح احکام مالی و اقتصادی به آن ها و با رفتار و اعمال خود مثل دقت در کسب درآمد حلال و توجه دقیق به اموال عمومی و یتیمان می¬توانند الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشند.
مسئولین فرهنگی و نظارتی و قضایی نیز می¬توانند با برنامه ریزی هدفمند «فرهنگ کسب حلال و دوری از حرام» را در بین مردم جامعه زمینه سازی کنند.
کلیدواژه ها: کسب، مال، حلال، حرام، احتکار، ربا
محقق: آسیه توفیقی
استاد راهنما: سر کار خانم نجمه رضوی
استاد داور: سر کار خانم طیبه فلاح زاده
تاریخ دفاع: 1/9/94
امتیاز : عالی (19.60)
چکیده
نماز از مهم ترین سفارش های پیامبران بوده و از آشکار ترین نمونه ها و عبادت و بندگی خدا است. شیطان نیز چون به اهمیت و مرتبه نماز و تایید بسیار آن در بهروزی آدمیان اگاه است، می کوشد انسان را از نماز دور سازد. به گونه ای که اگر فرد نماز می خواند نمازی نباشد که خدا از او انتظار دارد. با این حال شیطان چندان قادر نیست که انسان را برنداشتن حضور قلب در نماز مجبور کند، بلکه فرد می تواند با فراهم آوردن حضور قلب از برکت های ذاتی نماز که معراج مومن است بهره مند شود.
خشوع نمازگزار در برابر عظمت خداوند سبحان اهمیت بسزایی دارد. خداوند در آیه «قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون» به این مطلب تصریح می کند. و در این آینه خواندن نماز را نشانه مومنان نمی شمارد بلکه خشوع در نماز را از ویژگی های آنان شمرده است. اما حضور قلب حقیقتی است که از تمرکز فکر در برنامه های نماز و توجه عمیق انسان به حق پدید می آید، چنانچه در نماز، فکر انسان میدانی برای جولا نگاه غیرحق باشد. نماز میزان و الگو است، هر کس شرایط و آداب آن را به طور شایسته رعایت کند پاداش کامل دریافت می کند. قبولی نماز مشروط به توجه قلبی به سوی خدا و روی گرداندن از غیراوست و نیز قبولی نماز موجب قبولی دیگر اعمال است. از این رو اهمیت حضور قلب و توجه درونی در نماز به خوبی روشن می شود و نیز روشن می گردد که بی توجهی و غفلت از آن موجب خساراتی بزرگ و زیانی جبران ناپذیر است. برای تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز اموری چند باید مورد توجه قرار بگیرد که به علت موارد زیاد به ذکر چند مورد بسنده می شود:1-توجه به عظمت خداوند 2-توسل به اهل بیت (ع) 3-اهمیت دادن به نماز 4-فهمیدن معانی نماز 5-تعیین مکان مخصوص 6- اختصاص وقت مناسب برای نماز و … می باشد. و هم چنین حضور قلب دارای موانعی می باشد. 1-حب دنیا 2-هرزگی خیال 3-وسواس شیطان 4- محیط فاسد 5- خودنمایی 6-بیهودگی و …
کلیدواژه ها: حضور قلب، نماز، خضوع، خشوع.
محقق : مریم معتضدیان
استاد راهنما : سرکار خانم طیبه میر شکاری
استاد داور: سر کار خانم طیبه فلاح زاده
تاریخ دفاع : 10/10/94
امتیاز: خوب
چرا به امام رضا (ع)شمس الشموس مي گويند؟
ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ داراي القاب زيادي هستند، اکثر القاب آنها در روايات آمده که بيشتر اين، القاب از نظر مردم ناشناخته مانده است؛ مثلا امام رضا ـ عليه السلام ـ داراي القاب متعددي هست «رضا، صابر، رضي، وفي و رضا از همه القاب آن حضرت مشهور تر است.[1]
و امّا بعضي از القاب ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ در روايات و منابع تاريخي نيامده، ولي دربین مردم معروف و مشهور هستند.
با توجه به اینکه حيات پر بار و مبارک امام رضا ـ عليه السلام ـ در دوران خلفاي جور عباسي بوده و به خصوص در دوره مأمون، در عصر مأمون مباحث علمي رونق داشت و مأمون به مباحثي علمي توجه خاص داشت و لذا مجالس مناظرات را فراهم مي کردند و از دانشمندان اديان مختلف دعوت مي کردند تابا هم مناظرات علمي داشته باشند. و از امام ـ عليه السلام ـ نيز دعوت مي کرد، و اين مناظرات در منابع تاريخي موجود است.
با توجه به دو نکته فوق ، حکمت ملقب شدن امام رضا ـ عليه السلام ـ به شمس الشموس نيز روشن مي گردد:
اين تعبير در مورد امام رضا ـ عليه السلام ـ در منابع ادعيه و زيارات آمده است، و حضرت را به اين لقب مورد خطاب قرار داده است: «اللهم صلّ و سلّم و زد و بارک علي السيد المعصوم و الأمام المظلوم و الشهيد المسموم و الغريب المضموم و القتيل المحروم، العالم بالعلم المکتوم بدر النجوم شمس الشموس و أنيس النفوس المدفون بارض طوس…».[2]
پروردگارا رحمت و درود خويش زياد و با برکت قرار بده بر سرور پاکان، پيشوای ستمديده، شهيد زهر و غريب زجر ديده و کشته بي نصيب و عالم به غيب، ماه ستارگان، خورشيد خورشيدها و همنشين جان ها کسي که در سرزمين طوس دفن شده است. بايد علت اين که حضرت را لقب شمس الشموس داده اند از اين باب باشد، که وجود مقدس امام ـ عليه السلام ـ از نظر الهي و ديني خورشيد دين و معارف ديني است يعني امام ـ عليه السلام ـ با راهنمايي و روشنگري خويش مردم را به سوي حقيقت و به سوي سعادت ابدي، دلالت مي نمايد. چنان که اين حقيقت در اهداف همه ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ اعتبار شده است. و در مورد ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ نيز تعبير شمس الشموس به کار رفته است، در دعاي ندبه مي خوانيم: «اين الشموس الطالعة، اين الاقمار المنيرة».[3] کجايند خورشيدهاي فروزان، و در مورد حضرت امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ نيز اين تعبير وجود دارد: «شمس الشموس و انيس النفوس» دليلش اين است که وجود مقدس ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ شمس و خورشيد هستند، زيرا ائمه ـ عليهم السلام ـ دليل و هادي مردم به سوي کمالات و فضائل انساني هستند يعني آنچه که جامعه بشري را پر فروغ مي کند و اثر معنوي در حيات انسان ها قرار مي دهند، همان ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند. و اين حقيقت است که ريشه در قرآن کريم دارد که آيه «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا».[4] به وجود مقدس رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تفسير شده است فرمود منظور از شمس شخص حضرت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است.[5]
درخصوص داده شدن لقب شمس الشموس[6] برای امام رضا (علیه السلام) اگر چه از نظر مردم این لقب معروف است و در زیارت از آن استفاده می کنند،اما از نظر روايات و منابع تاريخي، لقب اختصاصا به آن حضرت داده نشده است، و فقط در مصباح کفعمي اين تعبير آمده است که پيش از اين به آن اشاره شد.علاوه بر اینکه در القاب امام زمان(عج) وزیارت سرداب ذکر شده است[7] ، در میان القاب امیر مومنان(ع) نیز در برخی از منابع ذکر شده است؛[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ دائره المعارف تشیع؛رحیمه محبی.
2ـ دانش نامه جهان اسلامزیر نظر حداد عادل.
پاورقي ها:
[1]. عطاردي، عزيز الله، اخبار و آثار امام رضا(ع)، بي جا، ناشر کتابخانه صدر، بي تا، ج1، ص22.
[2]. کفعمي، تقي الدين ابراهيم بن علي، مصباح الکفعمي، بي تا، بي جا، ص711؛ حسيني اصفهاني، عمادالدين، زندگاني حضرت امام علي بن موسي الرضا(ع)، چاپ دوم، بي تا، بي جا، ج2.
[3]. قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، قم، انتشارات آيين دانش، چاپ اول، 1384ش، ص872.
[4]. شمس / 1.
[5]. القمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، ناشر دارالکتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، بي تا، ج2، ص424.
[6] . این لقب درباره امام زمان (عج) نیز آمده است درزیارت سرداب مقدس؛رک : بحار الأنوار، المجلسي ، ج99، ص:85
[7] . مجلسی ،همان.
[8]. ابن شهرآشوب؛المناقب،ج3،ص283
امام عسکری(علیه السلام) بر رغم تمامی محدودیتها و کنترلهایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، یک سلسله فعالیتهای سری سیاسی راهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهانکاری از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور می ماند. در این زمینه نمونه های فراوانی به چشم می خورد که به برخی از آنان اشاره می کنیم:
«داوود بن اسود» خدمتگزار امام که مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه حضرت عسکری(علیه السلام) بود، می گوید:
روزی امام مراخواست و چوب مدور و بلند و کلفتی مانند پایه در به من داد و فرمود: این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده، من چوب را گرفته روانه شدم.
در راه به یک نفر سقا برخوردم. قاطر او راه مرا بست.
سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم و به قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم
، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بوده است!
بسرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.
وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی» خدمتگزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت:
آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟
گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟
امام فرمود: چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی،
اگر شنیدی کسی به ما ناسزا(هم) می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن.
ما در شهر بد و دیار بدی به سر می بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان گزارش کارهایت به ما می رسد.
این قضیه نشان می دهد که امام، اسناد، نامه ها و نوشته هایی را که سری بوده، در میان چوب، جاسازی کرده و برای «عثمان بن سعید» که شخص بسیار مورد اعتماد و راز داری بوده فرستاده بوده و این کار را بر عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوءظن کسی را جلب نمی کرده واگذار کرده بوده است، ولی بر اثر بی احتیاطی او نزدیک بوده این راز فاش شود.
برگرفته از تحقیق پایانی خانم معصومه شعبانی
——
آیه الله علامه مرحمت پناه، انوار القلوب، شیراز، چاپخانه فرهنگ، 1381، ج3، ص 350.
مبانی و مبادی انسجام اسلامی
توحید، قرآن، نبوت:
هرامری برای شروع و ایجادش نیازمند یک سری مبانی و مبادی است، ایجاد وحدت و انسجام اسلامی نیز از این امر مستثنی نیست. از جمله مهمترین و اولین مبنای ایجاد انسجام اسلامی توحید است.
الف) توحید:
بنای توحید که مبنای فکری و اعتقادی و اجتماعی و عملی ماست، در وحدت است… در جامعه ای که برمبنای شرک بنا شده باشد، طبقات انسان هم جدا و بیگانه از یکدیگر است. در جامعه ی توحیدی که وقتی مبدأ و صاحب هستی و سلطان عالم وجود و حیّ و قیّوم و قاهری که همه حرکات و پدیده های عالم، مرهون اراده و قدرت او می باشد، یکی است، انسان ها با یکدیگر خوشاوندند، چون به آن خدا وصل اند، به یک جا متصل اند و از یک جا مدد می گیرند. لازمه ی همین ارتباط و اتصال است که جامعه ی اسلامی در درون خود یکی است و متحد و متصل به هم است و در بیرون نیز جز اجزای مساعد با خود را جذب نمی کند.
به فرموده ی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره):
ما اگر این جهت را محکم کردیم که ما برای خدا، از خدا هستیم و برای خدا باید عمل کنیم و به خدا مراجعه می کنیم، انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از اوییم و به او برمی گردیم، اگر ما این را تحکیم کنیم در قلبمان که ما از او هستیم، و هرچه او گفته است باید بکنیم. گفته است با هم باشید، ما هم باید با هم باشیم برای اطاعت خدا… اگر ما دنبال این معنا باشیم که اطاعت کنیم این امر خدا را، هرکس حرفی بزند به گوش ما فرو نمی رود، هر دروغپردازی که بکنند همه اش خنثی خواهد شد، برای اینکه ما این پایه را محکم کردیم که برای خدا وحدت داریم. ما وحدتمان برای این نیست که خودمان به جایی برسیم، خدا فرموده وحدت داشته باشید، برای او وحدت داریم و این وحدت برای خداست، هرکبری در مقابلش خنثی است. برای اینکه این کید با خداست.
بنابراین اگر ملت با خدا و برای خدا، وحدت را ایجاد کند و آن را حفظ نماید، هیچ قدرتی یارای مقابله با آنها را نخواهد داشت، ولی باید در نظر داشت که این وحدت کارساز و هدفمند باشد.
امام خمینی (ره) در جایی از سخنان خود در این باره می فرمایند:
من امیدوارم که این اجتماعات بدان منتهی بشود به اجتماع ارواح و مهم آن است، که مقصدی که مقصد اسلام است و مورد امر خدای تبارک و تعالی است و همه ی انبیاء برای آن مقصد آمده اند از آن غفلت نشود. باید گفتارها انسان را برساند به معنویات و برساند به توحید کلمه و کلمه ی توحید.
ب) قرآن:
دومین مبنا برای ایجاد انسجام اسلامی، قرآن کریم است. قرآن می کوشد تا همه ی انسان ها را در یک جامعه ی جهانی واحد گرد آورد و جهانی شدن به عنوان یک فرایند طبیعی و جهانی سازی به عنوان یک برنامه اسلامی مورد تأکید و تأیید قرآن و اسلام است. قرآن از انسان ها می خواهد که با حفظ اصول و در نظر داشتن اختلاف های ملی و حق شریعتی خود، در یک اجتماع کلان و واحد انسانی گرد هم آیند و به اصول و ارزش های مشترکی توجه کنند. از این رو مردم را به کلمه ی یگانگی فرا می خواند.
قرآن در کنار برنامه های تشریعی، پیروان شریعت های مختلف را به گردآمدن بر نقاط مشترک با یکدیگر فرا می خواند. و بدین ترتیب بنیاد جامعه ی جهانی آرام و امن همراه با احترام متقابل به فرهنگ ها و ملیت ها را پی می ریزد.
یکی دیگر از مبادی وحدت و انسجام اسلامی نبوت است که در ذیل به آن می پردازیم:
ج) نبوت:
توحید کلمه و عقیده، از بزرگترین مقاصد انبیای عظام بوده است، از همین رو بود که پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) درصدر اسلام و براساس آیه ی:
«انما المؤمنون اخوه» در میان مسلمانان عقد اخوت ایجاد کردند و برای این امر هیچ گونه تفاوتی میان عرب و عجم قائل نبودند.
امام خمینی (ره) احیاگر قرن بیستم نیز در این باره می فرمایند:
یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیای عظام «سلام الله علیهم» که علاوه برآنکه خود مقصد مستقل است، وسیله ی پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه ی فاضله می باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است، و اجتماع در مهام امور و جلوگیری از تعدیات ظالمانه ی ارباب تعدی است، که مستلزم فساد بنی الانسان و خراب مدینه ی فاضله است. و این مقصد بزرگ، که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد مگر در سایه ی وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری؛ و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنی آدم تشکیل یک شخص دهند، و جمعیت به منزله ی یک شخص باشد و افراد به منزله ی اعضاء و اجزاء آن باشد؛ و تمام کوششها و سعی ها حول یک مقصد بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی، که صلاح جمعیت و فرد است، چرخ زند. و اگر چنین مودت و اخوت در بین یک نوع یا یک طایفه پیدا شد، غلبه کند بر تمام طوایفی که در این طریقه نباشند.
و در کافی شریف است: عن ابی عبدالله، علیه¬السلام:«تواصعوا و تباروا و تراحموا و کونوا اخوه ابرارا کما امرکم الله عزوجل»؛ امام صادق (علیه¬السلام) فرمودند: با یکدیگر پیوند داشته باشید و خوشرفتاری و مهربانی نمایید و برادرانی نیکوکار باشید، همانگونه که خدای عزوجل فرمانتان داده است.
برگرفته از تحقیق پایانی سرکار خانم پروین صارم پور-89